حیات در واقع یک مسیر است که هر موجود خواسته یا نا خواسته باید آن را طی کند.
«ثُمَّ اسْتَوي إِلَي السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ»
سپس آهنگِ [ آفرینشِ ] آسمان کرد ، و آن بخاری بود. پس به آن و به زمین فرمود: «خواه یا ناخواه بیایید.» آن دو گفتند: «فرمان پذیر آمدیم.»
«وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»
«و هر که در آسمانها و زمین است- خواه و ناخواه- با سایه هایشان ، بامدادان و شامگاهان ، برای خدا سجده می کنند.»
حیات موجودات امری است قدیم و آگاهی به نفس خودمان، امری است حادث. حیات یک پدیده ی زیستی، پزشکی، فلسفی و یا اجتماعی نیست، بلکه حیات مسیری است پر فراز و نشیب از وحدت به سوی کثرت و از کثرت به سوی وحدت.
حساس ترین مرحله از این مسیر برای انسان ها، مرحله ی زندگی دنیوی آن هاست، که چگونه و در کدام مسیر گام خواهد نهاد. در مسیر خشنودی ذات اقدس اله و یا در مسیر دوری از رضوان الهی، در مسیر سعادت ابدی و یا شقاوت جاویدان. تفاوت در رفتار انسان در همین نگرش به حیات و مرگ است که رقم می خورد. نگرشی که حیات را در بازه ی زمانی تولد و مرگ می داند و مرگ را پایان همه چیز، چون خواهد زیست و نگرشی که حیات را مقدمه ی، سعادت و یا شقاوت بی انتها می داند چگونه رفتار خواهد کرد.