گل نرگس

  • خانه 
  • حدیث حضرت زینب سلام الله آشپزی آشپزی ناظر محرم انگیزشی قرآن شهدا امام زمان عج الله 
  • تماس  
  • ورود 

داستان

داستان حضرت سلیمان و پرنده‌ای که نابینا شد

گویند در روزگار حضرت سلیمان(ع) پرنده ای برای نوشیدن آب به سمت برکه ای پرواز کرد، اما چند کودک را بر سر برکه دید، پس آن قدر انتظار کشید تا کودکان از آن برکۀ آب متفرق شدند. همین که قصد فرود به سوی برکه را کرد، این بار مردی را با محاسن و ریش بلند و آراسته دید که برای نوشیدن آب به آن برکه مراجعه نمود. پرنده با خود اندیشید که این مردی باوقار و نیکوست و از سوی او هرگز آزاری به من نخواهد رسید. پس با خیال آسوده و راحت نزدیک برکه شد. ولی آن مرد، ناگاه سنگی به سویش پرتاب کرد و چشم پرنده معیوب و کور و نابینا شد!
پرنده شکایت نزد حضرت سلیمان نبی(ع) برد. حضرت سلیمان(ع)؛ پیامبر خدا، آن مرد را احضار کرد و پس از شنیدن سخنان هر دو طرف، مرد ضارب را محاکمه و به قصاص محکوم نمود و حکم و دستور به کور کردن چشم آن مرد داد.
اما در کمال تعجب، آن پرنده به حکم صادره اعتراض کرد و گفت: چشمِ این مرد، هیچ آزاری به من نرساند! بلکه ریش او بود که مرا فریب داد! و گمان بردم که از سوی او ایمن و آسوده هستم. پس به عدالت نزدیکتر است اگر محاسن او را بتراشید تا دیگران مثل من فریب ریش او را نخورند!

واقعیت این است که در تاریخ اسلام، بیشتر ضربات از طرف افرادی وارد شده است که ظاهری مقدس داشته اند. خوارج نهروان از نمونه بارز این مقدسین هستند که حضرت علی(ع) را به شهادت رساندند. خوارج برجسته ترین قاریان و حافظان قرآن محسوب می شدند. بر پیشانی آنان نشانه عبادات شبانه و سجده های طولانی هویدا بود.
در واقع این داستان بیانگر این موضوع است که هرگز نباید فریب ظاهر افراد را خورد و نوع رفتار و عملکرد واقعی افراد باید ملاک عمل قرار گیرد. اگر ناچار به قضاوت هستیم؛ آنچه که در قضاوت انسانها باید مورد توجه قرار گیرد، داشتن یا نداشتن محاسن نیست بلکه نوع رفتار انسانی افراد باید مورد ارزیابی قرار گیرد، وگرنه چشم ظاهربین ما به همان سرنوشتی دچار خواهد شد که چشم آن پرنده، دچار شد.

 

حیات و مرگ

27 آبان 1399 توسط ابراهيمي

حیات در واقع یک مسیر است که هر موجود خواسته یا نا خواسته باید آن را طی کند.

«ثُمَّ اسْتَوي‏ إِلَي السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ» 

سپس آهنگِ [ آفرینشِ ] آسمان کرد ، و آن بخاری بود. پس به آن و به زمین فرمود: «خواه یا ناخواه بیایید.» آن دو گفتند: «فرمان پذیر آمدیم.»

«وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» 

«و هر که در آسمانها و زمین است- خواه و ناخواه- با سایه هایشان ، بامدادان و شامگاهان ، برای خدا سجده می کنند.»

حیات موجودات امری است قدیم و آگاهی به نفس خودمان، امری است حادث. حیات یک پدیده ی زیستی، پزشکی، فلسفی و یا اجتماعی نیست، بلکه حیات مسیری است پر فراز و نشیب از وحدت به سوی کثرت و از کثرت به سوی وحدت.

حساس ترین مرحله از این مسیر برای انسان ها، مرحله ی زندگی دنیوی آن هاست، که چگونه و در کدام مسیر گام خواهد نهاد. در مسیر خشنودی ذات اقدس اله و یا در مسیر دوری از رضوان الهی، در مسیر سعادت ابدی و یا شقاوت جاویدان. تفاوت در رفتار انسان در همین نگرش به حیات و مرگ است که رقم می خورد. نگرشی که حیات را در بازه ی زمانی تولد و مرگ می داند و مرگ را پایان همه چیز، چون خواهد زیست و نگرشی که حیات را مقدمه ی، سعادت و یا شقاوت بی انتها می داند چگونه رفتار خواهد کرد.

 

 نظر دهید »

حقیقت حیات

22 آبان 1399 توسط ابراهيمي

حقیقت حیات  

بر فراز ملائک

مقام انسان، قبله گاه، سجده ی ملائک است. اگر به این مقام برسد. 

«وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدین»

«و در حقیقت ، شما را خلق کردیم ، سپس به صورتگری شما پرداختیم آن گاه به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید.» پس [ همه ] سجده کردند ، جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود.»

البته این سجده و برتری، منوط به شرایطی است، که خلاصله ی جمیع جهاتش می شود، ایمان به خدا و انجام اعمال صالح و پرهیز از گناه و تقوای الهی در صورت جمع این ها در یک انسان، آدمی در مسیر شکوفایی استعدادها و قابلیت هایی قرار می گیرد، که نگرش انسان را به همه چیز متفاوت می کند و با پیشرفت در این مسیر قبله ی ملائک شده و بر آن ها برتری می یابد.

«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ (ع) فَقُلْتُ الْمَلَائِکَةُ أَفْضَلُ أَمْ بَنُو آدَمَ فَقَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَکَّبَ فِی الْمَلَائِکَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَکَّبَ فِی بَنِی آدَمَ کِلَیْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ‏ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِم»

« عبد اللَّه بن سنان می‌‌گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: فرشتگان از جهت قرب و منزلت به حق، برترند یا بنى آدم؟

آن‌حضرت از امیر المؤمنین(ع) نقل فرمود: خداوند عقل را براى فرشتگان قرار داده بدون شهوت (جنسى و غیره) و براى حیوانات شهوت را قرار داده بدون عقل، و براى بنى آدم هم عقل را قرار داده و هم شهوت را، پس هر کس از انسان‌‌ها عقلش بر شهوتش پیروز شود از فرشتگان برتر است، و هر کس شهوتش بر عقلش غلبه کند از حیوانات پست‌‏تر است.»

در سایه ی آن است که انسان حیات واقعی را تجربه می کند که تعبیر قرآن مجید از آن، « حیات طیبه» است.

«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَي الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقينَ   قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَکيمُ   قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ»

« و [ خدا ] همه [ معانی ] نامها را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: «اگر راست می گویید ، از اسامی اینها به من خبر دهید.»  گفتند: «منزهی تو! ما را جز آنچه [ خود ] به ما آموخته ای ، هیچ دانشی نیست تویی دانای حکیم.»  فرمود: «ای آدم ، ایشان را از اسامی آنان خبر ده.» و چون [ آدم ] ایشان را از اسماءشان خبر داد ، فرمود: «آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمانها و زمین را می دانم و آنچه را آشکار می کنید ، و آنچه را پنهان می داشتید می دانم؟»

این به معنای این نیست که این علوم یا اسامی، مخفی بودند. خیر این ها همگی برای فرشتگان آشکار بود اما برایشان قابل درک نبود، چون ظرفیت وجودیشان محدود بود. اما انسان به علت داشتن ظرفیت فکری بالاتر آن ها درک کرد و به فرشتگان هم آموزش داد. یعنی واسط فیض شد بین پروردگار و ملائکه، به همین دلیل انسان توانایی رسیدن به مقام فرشتگان و اوج گرفتن از آن ها را دارد. 

 

 نظر دهید »

فوائد مادی ازدواج

22 آبان 1399 توسط ابراهيمي

 

کسب استقلال
جوانان تا قبل از ازدواج از آنجایی که تحت پوشش و حمایت مادی و معنوی خانواده هستند خواه ناخواه در زندگی تابع و پیرو پدر و مادر می باشند و نا خودآگاه با توجه به قوانینی که پدر و مادر در زندگی حاکم می کنند وآنچه از کسب و کارشان بدست می آید صرف خانواده می شود ولی از آنجا که جوانان ذاتا در زندگی بدنبال استقلال هستند در نتیجه برای رسیدن به استقلال باید تن به ازدواج دهند زیرا بوسیله ازدواج، دختر و پسر،زندگی جدیدی بوجود می آورند و یک واحد کوچک اجتماعی تشکیل می دهند و خود برای خود تصمیم می گیرند و دچار استقلال در زندگی می شوند ودر نتیجه زندگی آنها هدفدار می شود و محصول کسب و کارشان و جدیت شان به خانواده نوبنیاد تعلق می گیرد.

 نظر دهید »

اهمیت ازدواج

22 آبان 1399 توسط ابراهيمي

رسول خداصلی الله علیه وآله فرمودند: «هرکس که دوست دارد از سنت من پیروی کند ،سنت من تزویج است.»(وسایل الشیعه،ج4،ص60(برگرفته از کتاب انتخاب همسر، ابراهیم امینی،ص18)

)

 انسان در مسیر زندگی هدف هایی را برای خوددر نظر می گیرد تا بتواند برای رسیدن به آن ها، زندگی رضایت بخشی داشته باشد .اما بی تردید به تنهایی نمی تواند به این اهداف دست پیدا کند جز اینکه با اجتماع ارتباط برقرار کند و از مزایای زندگی اجتماعی بهره مند شودو این ممکن نیست جز باازدواج و تشکیل خانواده.از این رو انسان با جنس مخالف خود پیوند برقرار می کند تا به اهداف انسانی و الهی خودبرسد.(خانواده در پرتو قرآن و حدیث،علی عالمی،ص23)

 نظر دهید »

فلسفه ازدواج

22 آبان 1399 توسط ابراهيمي

فلسفه ازدواج 

 فلسفه زوجیت انسان ها، گیاهان و حیوانات چیست؟ چرا خداوند انسان ها و یا حیوانات و حتی گیاهان را زوج آفرید؟ فلسفه زوجیت در انسان ها به ازدواج بازمی گردد.  هدف از ازدواج، امتداد نسل، بقای آن و اتمام ترکیبات عاطفی زن و مرد به دلیل تولید مثل می باشد، همان گونه که در برخی از آیات به این مطلب اشاره شده است.« يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا;» (نسا :۱)ای مردم، بترسید از پروردگار خود که شما را از یک تن آفرید و از او جفتش را بیافرید و از آنان مردان و زنان بسیاری گسترانید و بترسید از خداوندی که از او و از ارحام پرسش می شود. خداوند بر شما نگاهبان است.

ازدواج نخستین سنگ بنای تشکیل خانواده و بالطبع، جامعه و اجتماع است و میزان اندیشه و تدبر در آن در میزان پیشرفت یا انحطاط و صعود یا سقوط جامعه تاثیر دارد. هر ازدواجی دارای اهداف خاص خود است، ولی در این میان، برخی از اهداف کم ارج و کم اهمیت و در نتیجه، ناپایدارند و نمی توانند برای همیشه و یا حتی مدتی دراز، خوشبختی زوجین را تضمین کنند. برخی نیز ارجمند، مهم و در نتیجه پایدارند. بنابراین، شایسته است ازدواج با توجه به  اهداف پایدار، در نظر گرفته شود.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 21
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

گل نرگس

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • دوشنبه
  • دوشنبه
  • پاییز
  • آشپزی
  • حضرت زینب
  • حدیث
  • داستان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس