گرفتار
07 تیر 1394 توسط ابراهيمي
هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم ؟
من اگر این همه بیدار نباشم چه کنم ؟
گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است
خون جگر از غمت ای یار نباشم چه کنم ؟
عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند
من برآنم که گرفتار تو گردم چه کنم ؟
تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم ؟
راستی ، این همه بیمار نباشم چه کنم ؟