گل نرگس

  • خانه 
  • حدیث حضرت زینب سلام الله آشپزی آشپزی ناظر محرم انگیزشی قرآن شهدا امام زمان عج الله 
  • تماس  
  • ورود 

داستان

داستان حضرت سلیمان و پرنده‌ای که نابینا شد

گویند در روزگار حضرت سلیمان(ع) پرنده ای برای نوشیدن آب به سمت برکه ای پرواز کرد، اما چند کودک را بر سر برکه دید، پس آن قدر انتظار کشید تا کودکان از آن برکۀ آب متفرق شدند. همین که قصد فرود به سوی برکه را کرد، این بار مردی را با محاسن و ریش بلند و آراسته دید که برای نوشیدن آب به آن برکه مراجعه نمود. پرنده با خود اندیشید که این مردی باوقار و نیکوست و از سوی او هرگز آزاری به من نخواهد رسید. پس با خیال آسوده و راحت نزدیک برکه شد. ولی آن مرد، ناگاه سنگی به سویش پرتاب کرد و چشم پرنده معیوب و کور و نابینا شد!
پرنده شکایت نزد حضرت سلیمان نبی(ع) برد. حضرت سلیمان(ع)؛ پیامبر خدا، آن مرد را احضار کرد و پس از شنیدن سخنان هر دو طرف، مرد ضارب را محاکمه و به قصاص محکوم نمود و حکم و دستور به کور کردن چشم آن مرد داد.
اما در کمال تعجب، آن پرنده به حکم صادره اعتراض کرد و گفت: چشمِ این مرد، هیچ آزاری به من نرساند! بلکه ریش او بود که مرا فریب داد! و گمان بردم که از سوی او ایمن و آسوده هستم. پس به عدالت نزدیکتر است اگر محاسن او را بتراشید تا دیگران مثل من فریب ریش او را نخورند!

واقعیت این است که در تاریخ اسلام، بیشتر ضربات از طرف افرادی وارد شده است که ظاهری مقدس داشته اند. خوارج نهروان از نمونه بارز این مقدسین هستند که حضرت علی(ع) را به شهادت رساندند. خوارج برجسته ترین قاریان و حافظان قرآن محسوب می شدند. بر پیشانی آنان نشانه عبادات شبانه و سجده های طولانی هویدا بود.
در واقع این داستان بیانگر این موضوع است که هرگز نباید فریب ظاهر افراد را خورد و نوع رفتار و عملکرد واقعی افراد باید ملاک عمل قرار گیرد. اگر ناچار به قضاوت هستیم؛ آنچه که در قضاوت انسانها باید مورد توجه قرار گیرد، داشتن یا نداشتن محاسن نیست بلکه نوع رفتار انسانی افراد باید مورد ارزیابی قرار گیرد، وگرنه چشم ظاهربین ما به همان سرنوشتی دچار خواهد شد که چشم آن پرنده، دچار شد.

 

عارفانه ها وعاشقانه ها

21 آذر 1394 توسط ابراهيمي

.: عارفانه ها و عاشقانه های مرحوم میرزا اسماعیل دولابی :.
سید بن طاووس كه شخصیت بسیار بزرگی است و در اوائل دوره غیبت كبری زندگی می كرده است كتابی در مقتل امام حسین به نام لهوف دارد . در مقدّمه كتابش می نویسد اگر آداب و رسوم خلق نبود كه وقتی عزیزی از دستشان می رود عزاداری می كنند ، به خاطر موفقیتی كه امام حسین در قربانی كردن همه چیزش در راه خدا به دست آورد ، من خلق را تحریض به عیش و شادمانی می كردم . ولی چون عادت خلق این است ، من مقتل نوشتم .
عصر عاشورا ، پس از به شهادت رسیدن تمامی اصحاب و خود ابا عبدالله و به آتش كشیده شدن و غارت شدن خیمه ها ، در عالم حقیقت ، مولایمان امام حسین ( ع ) بلند شدند و سر مباركشان را به بدن خود ملحق فرمودند . سپس سرهای یك یك اصحاب را نیز به بدنها ملحق نمودند و آنها پیرامون حضرت نشستند . آن گاه حضرت كف یكی از دستان خود را به صورت پیاله در آورده و از انگشتان دست دیگرشان آبی درون آن جاری ساختند و همه اصحاب را سیراب نمودند . آن گاه مجلسی برپا شد كه پیامبر خاتم و امیر مؤمنان و حضرت زهرا وامام مجتبی و همه انبیاء و اولیاء در آن حضور داشتند و امام حسین ( ع ) به شكرانه موفّقیتی كه خداوند در روز عاشورا نصیب آن حضرت و اصحاب بزرگوارش نموده بود میهمانی ای برگزار كردند و از همه انبیاء و اولیاء پذیرایی نمودند .
در این امّت امام حسین ( ع ) خالق گریه است .
در بارگاه قرب كه جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
و در عین اینكه خالق گریه است ، ذات مؤمنین را می خنداند . عصر عاشورا بعد از همه عزاداریها و گریه ها ، بچّه ها و جوانترها ، اگر بزرگترها مانعشان نشوند ، بی اختیار شوخی می كنند و می خندند ، در حالیكه عصر عاشورا آغاز مصائب اهل حرم و بازماندگان شهدای كربلاست و باید مغموم باشند . این بهجت و سرور ذاتی مال امام حسین است .
در دهه اوّل محرّم تجلّی امام حسین ( ع ) عالم را عوض می كند . در شب تاسوعا و عاشورا اگر كسی چشم باطنش بینا باشد می بیند كه درعالم هر مؤمن و كافری محزون است . وقتی صاحب خلقت محزون می شود مخلوقات غمناك نشوند ؟ آیا ممكن است همه شیعیان مضطر باشند و دیگران محزون نشوند ؟ اهل دنیا هم در این ایام در امر دنیایشان به زحمت می افتند و در اثر آن محزون می شوند . تمام مصیبتها با یاد كربلا بی اثر شوند . امام رضا ( ع ) فرمود : ای پسر شبیب ! اگر خواستی برای چیزی گریه كنی پس برای جدّم حسین گریه كن . غم بدون امكان گریه خیلی سخت است ؛ اسمش حزن است . خزانه حزن و غم عاشورا حضرت زینب است .
سینه زدن خیلی قشنگ و نافع است . مواظب باش در طول سال چند دفعه سینه زدن را ترك نكنی . شخص وقتی سینه می زند ، یا امام به درون جان آن سینه زن می رود و یا سینه زن به درون امام می رود . در همه عمرت یك نوبت هم كه شده پیراهنت را بیرون بیاور و لخت شو و نیم ساعت برای حضرت زهرا و برای امام حسین ( علیهما السلام ) سینه بزن . سینه زدن برای امام حسین ( ع )بدن را سبك و زیبا می كند تا جایی كه عكس خوبان خدا در آن پیدا می شود .

 

 نظر دهید »

شفاعت کبری

21 آذر 1394 توسط ابراهيمي

شفاعت کبری

در اسرارالشّهاده و غیر آن روایت شده که چون حضرت خاتم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به فاطمه (سلام الله علیها) خبر شهادت سیّدالشّهداء را رسانید و فرمود: زمانی شهید شود که من و تو و علی و حسن (علیهم السّلام) هیچ یک نباشیم، عرض کرد: پس عزای او را که خواهد گرفت. فرمود: زنهای امّت من گریه بر زنان اهل بیت من خواهند نمود و مردان ایشان گریه بر مردان اهل بیت من خواهند نمود و هر ساله طایفه ای بعد از طایفه ای تجدید عزا خواهند نمود؛ چون روز قیامت شود تو شفاعت زنان نمائی و من شفاعت مردان و هر که از ایشان در مصیبت حسین (علیه السّلام) گریسته، می گیریم دست او را و داخل بهشت می نمائیم. ای فاطمه هر چشمی در قیامت گریان است مگر چشمی که بر حسین گریسته باشد، پس به درستی که او خندان و با بشارت است به نعیم جنّت. 1

و در کتاب مخزن البکاء است در حدیث طولانی که بعد از اخبار پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فاطمه را از کیفیّت شهادت امام حسن و حسین (علیهماالسّلام) و مژده آوردن جبرئیل ثواب زیارت و گریستن را و خوشحال شدن و سجده شکر نمودن فاطمه (سلام الله علیها)، حضرت امام حسین (علیه السّلام)عرض کرد: یا جدّاه تو به گریه کنندگان من چه می دهی؟ فرمود: روز قیامت گناهکاران ایشان را شفاعت نمایم. پس عرض کرد: ای پدر تو چه می دهی؟ فرمود: من ساقی حوض کوثرم در روز عطش اکبر، آب نمی دهم مگر ایشان را. پس عرض کرد: ای برادر بزرگوار تو چه می دهی؟ فرمود: والله داخل بهشت نمی شوم مگر با ایشان. پس عرض کرد: ای مادر تو چه می دهی؟ فرمود: به عزّت پروردگار و به حقّ پدر و شوهرم که بر درِ بهشت موپریشان و اشک ریزان می ایستم و از خدا طلب نمی کنم مگر ایشان را و از متعاقب ایشان داخل بهشت می شوم. پسسیّدالشّهداء فرمود: به حقّ جدّ بزرگوار و پدر عالی تبارم که از خدا طلب نمی کنم مگر آنکه در بهشت قصرهای ایشان را برابر قصر من گرداند.2 روحی و روح العالمین لهم الفداء.
…………………………………………………….

 نظر دهید »

طریقت حسینی 3

15 آذر 1394 توسط ابراهيمي

راه امام حسین (ع) راه دل است
این چه معرفتی است که باعث هدایت و شناخت انسان ها در همه زمان ها گردید؟ ! ! معرفت عرفا، حداکثر موجب نجات خودشان و انسان های هم عصرشان است و بعد از آنها موفقش فقط دستور العملی است که از ایشان باقی می ماند در کتاب ها، که تنها با خواندن آن و بدون راهنمایی مربی الهی، افراد به وسیله آن راه به جایی نخواهند برد . اما ” ان الحسین مصباح الهدای و سفینة النجاة ” یعنی پیامبر خدا فرمود: «همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است .» هنوز بعد از 1400 سال نامش و یادش و ذکر مصائبش آتش به جانها می زند و شور و عشق می آفریند و انسان ها را به مقصد می رساند . راه امام حسین (ع) راه دل است و از راه دل و شکست و انکسار آن، انسان ها را هدایت می کند و دلی که شکست، جایگاه و تابشگاه نور حسین (ع) می شود . و دوستداران حسین (ع) به اندازه ظرفیت وجودیشان کمالات حسین (ع) را دارا می شوند و در وجودشان صفات عالیه حضرتش آشکار می گردد .
عرفان و عمل امام حسین (ع) فقط باعث نشد که حر ره صد ساله را یک شبه طی کند، بلکه هنوز هم شاگردان مکتبش را یک شبه به وصال محبوب می رساند . اشخاصی امثال رسول ترک ها (18) را آدمی قلدر و لات و لاابالی که به فسق و زورگویی شهرت داشت و مامورین کلانتری های تهران از برخورد جدی با او بیم و هراس داشتند . مکتب و عشق امام حسین (ع) از چنین انسانی عارفی ساخت که در عشق حق ذوب گردید و به مرحله ای رسید که بعد از مرگش در خواب دیدند که حضرت زینب علیها السلام به تشییع جنازه اش آمده و فرمودند: این جنازه متعلق به ماست، خودمان باید او را تشییع کنیم .
حضرت ابراهیم (ع) خلیل و دوست خداست و خداوند برای امتحان او دستور ذبح کردن اسماعیلش را داد ولی او از انجام این عمل معاف گردید . اما امام حسین(ع) نه تنها اسماعیلش بلکه تمام هست و نیستش را در راه دوست و در عالم واقع فدا نمود و قربانی کرد . و خدا هم اثر کار امام حسین (ع) و محبت ایشان را در دنیا و آخرت بزرگ گرداند . پیامبر خدا فرمود: ” ان للحسین حبة مکنونة فی قلوب المؤمنین ” برای حسین (ع) در دل های مؤمنین دوستی نهفته است .
در صحرای محشر عده ای در جوار امام حسین (ع) زیر سایه عرش رحمتند و به قدری محبت حضرتش دلشان را پر کرده و از هم جواری با ایشان لذت می برند که وقتی حوریان از بهشت برایشان پیغام می فرستند که ما منتظر شما هستیم چرا نمی آیید؟
می گویند: ما لذت مجالست و مصاحبت با امام حسین (ع) را به شما ترجیح می دهیم . و همچنین خداوند باب الحسین (ع) را در رحمة الواسعة قرار داده . به قول شیخ شوشتری در مقدمه خصائصش حساب که می کنیم می بینیم در طول زندگی مثل یک تاجر ور شکسته سرمایه عمر را بر باد داده ایم و چه رنجها بردیم . ولی در این مدت ایمان و عمل صالحی که قابل قبول حضرت حق تعالی باشد نداریم، که با خود ببریم . چرا که از آثار ایمان، توکل به خدا و خوف و رجاء فقط نسبت به پروردگار عالم و صبر و تسلیم امر خدا بودن است . آیا از این آثار بهره ای داریم؟ ! و در باب عمل هم اخلاص، شرط قبولی است . از کجا معلوم که اعمالمان خالص بوده و موانع قبولی نداشته و همچینین شرایط شیعیان واقعی علی (ع) که در خطبه همام در نهج البلاغه ذکر شده در خود سراغ نداریم و شرایط زیاد است . ولی باب حسین (ع) وسیعتر است . شیعه علی (ع) شدن سخت است و خیلی رنج باید برد، اما دوستدار و عزادار حسین (ع) بودن و گریه بر او آسان است و شرط زیادی نمی خواهد و رقت قلب و شکستگی دل کافی است . در روایت است: که ” هر گاه خداوند به عبدی اراده خیر کند مهر امام حسین (ع) را در دلش جا می دهد ” .

 نظر دهید »

طریقت حسینی 2

15 آذر 1394 توسط ابراهيمي

دعای شریف روز عرفه
آیا معرفتی نسبت به حق تعالی از این بالاتر وجود دارد؟ ! !
امام دعای شریف عرفه را با حمد خدا، بر اساس جهان شناسی حسی ـ عقلی آغاز می کنند. ابتدا توجهی کوتاه به عالم خلقت کرده و آثار حکمت و قدرت رحمانی را در آن یادآور می شوند، سپس به انسان رو آورده، با بیانی اعجاب انگیز، به ظرایف و لطایف آفرینش آدمی زبان می گشایند و پروردگار خویش را سپاس می گویند: «الحمدلله الذی لیس لقضائه دافعٌ و لا لعطائه مانعٌ و لا کصنعه صنعُ صانعٍ و هو الجوادُ الواسع فطر اجناس البدایع و اتقَنَ بحکمتِهِ الصنایع…»؛ سپاس خدایی را که کسی بر حکمتش غلبه ندارد و بخشش او را باز ندارد، هیچ سازنده ای چون او نسازد و هر آینه اوست بخشاینده ای گشاده دست که گونه های بسیار آفرید و همه را به دانایی خویش مستحکم کرد.
امام پس از این جهان شناسی الهی، در آفرینش خود نظر کرده و می فرماید: «اقرار می کنم که تو پروردگارم هستی و بازگشتم به سوی توست. پیش از آنکه من چیزی قابل ذکر باشم، با نعمتت بر من آغاز کردی و هستی ام بخشیدی و مرا از خاک آفریدی و در صلب پدرانم جای دادی و از حوادث و دگرگونی های روزگار پاس داشتی. تا اینکه از پشت پدران به رحم مادران، در دورانی دیر پا و قرن های پیاپی سفر کردم… سپس خلقت مرا از آب بی مقدار آغاز نمودی و در تاریکی های سه گانه رحم مادرم، میان گوشت و خون و پوست جای دادی و مرا بر آفرینشم شاهد نگرفتی و کاری را به من واگذار نکردی و سرانجام مرا با هدایت تکوینی، سالم و آراسته به دنیا آوردی و در مهد حفاظت نمودی و از شیر گوارا به من خوراندی، دلِ نگهداران مرا نرم و پر مهر ساختی و مادران دلسوز را بر من گماشتی و از آسیب جن و شیاطین دور داشتی و از کم و زیاد سالم و پیراسته ام فرمودی.
شهادت می دهم ای معبود من! به حقیقت ایمانم و به پیمان یقین قلبم و توحید ناب و آشکارم و درون پنهانم و اعصاب بینایی ام و خطوط پیشانی ام و راه های تنفسم و حفره های شامه ام و روزنه های ورود امواج صوت به پرده صماخم و استخوان های پشت پرده شنوایی ام و آنچه بر هم نهادن لب هایم می پوشاند. و جنبش های گویای زبانم و محل اتصال فک بالا و پایینم و محل رویش دندان هایم و اعصاب حس چشایی ام و استخوان گردنم که مغز را استوار می دارد، و محل خروج رشته های عصبی گردنم و آنچه فضای سینه ام را پر کرده است و رگ های اطراف رگ اصلی قلبم و آنچه که پرده قلبم را به کنار جگرم می پیوندد، و دنده های استخوان های پهلو و سربند مفاصلم و تپش قلب و ضربان رگ هایم و سرانگشتانم و گوشت و خون و مو و پوست و اعصاب و عروق و استخوان ها و مغز و همه اعضایم و آن بافت هایی که در دوران شیرخوارگی تشکیل شده… اگر قرن ها عمر کنم و اینها را به خدمت تو گمارم، نمی توانم یکی از آنها را شکر گزارم و سپاس شایسته به جای آورم، مگر به منّت و رحمت تو که خود سزاوار سپاسی دیگر است».
امام در طی فرازهایی که نعمات مادی و محسوس خدای تعالی را برمی شمارد، به حجت درون، یعنی عقل هم اشاره کرده، می فرماید: «اوجبتَ علیَّ حجَّتک بأَن اَلْهَمْتَنی معرفَتَک»؛ برهانت را بر من واجب نمودی، به اینکه شناخت خود را بر من الهام فرمودی.
این اشاره در لابه لای آن مقدمات حسّی دو کارکرد دارد: نخست آنکه این موارد حسی با هم نهادی عقل نتیجه می دهد. دوم آنکه عبارت ذکر شده، خود به صورتی کامل معرف حجتی است که می تواند به تنهایی موجب رسیدن به شناخت باشد و آن برهان عقلی محض است که بدین شرح بیان می شود: من معلول و محتاج هستم و به علتی نیاز دارم زیرا هر معلولی علتی دارد، در نتیجه علت بی نیازی وجود دارد و شکر و ستایش او بر من لازم است.
البته حضرت در فرازهای دیگر این دعا، برهان عقلی دیگری را آشکارا بیان می فرمایند: «سبحان لو کان فیهما الهةٌ الاّ اللّه لفسدتا و تفطَّرنا سبحان الله الواحد الاحدِ الصمد…»؛ او از شریک و هر عیب دیگری پیراسته است؛ اگر غیر از خدای یکتا، پروردگاری در زمین و آسمان بود، تباه می شدند و از هم می شکافتند. پاک است خدای یگانه بی مانند و بی نیاز. در این عبارت، «برهان عقلی تمانع» بیان شده که برهانی عقلی محض بر یگانگی خدای سبحان است.
امام در بخش پایانی، به گونه ای دیگر زبان به مناجات می گشاید و آموزه های ناب عرفانی را به شیوایی می سراید. در این بخش، معرفت شهودی در کار می آید و دیگر هیچ چیزی وجودی از خود ندارد تا خدای ظاهر و باطن بدان شناخته شود؛ حس و عقل از کار می افتد و شهودِ شعشعه شمس جمال شاهد ازلی بی حجاب و واسطه بر تاریکستان معرفت پرتو می بارد و وجه رب، خود جلوه می کند و اغیار به لانه فقر و نیستی می خزند: «به تُعرف المعارف لابها یُعرف»؛ همه چیز به او دانسته می شود؛ نه اینکه او به نشانه ها و براهین شناخته شود زیرا «کیف یستدلٌ علیک بما هو فی وجوده مفتقر الیک»؛ چگونه دلیل بجویم از آنچه در هستی خویش محتاج توست.
فقر وجودی همه مظاهر هستی به ذات غنی حق تعالی، اساس آیین عرفان است. حضرت اباعبدالله(ع)بخش پایانی دعای عرفه را با این جمله آغاز می نماید: «الهی انا الفقیرُ فی غنای فکیف، لا اکون فقیرا فی فقری»؛ بار الها: من در دارایی ام به تو نیازمندم، پس چگونه در فقرم از تو بی نیاز باشم؟
بی تردید، با نظر ابتدایی در این جمله، برداشت های سهلی به چنگ می آید که از زبان غیر امام هم می تواند جاری شود، اما با توجه به ادامه این فراز، لایه های عمیق تری از مفهوم و مقصود سخن امام آشکار می گردد.
آدمی با نظر اولیه، اما مؤمنانه در امور خود، به خوبی درمی یابد که هر چه دارد از خداست، و در همه دارایی هایش، دست بخشش حضرت قدیم الاحسان حضور دارد و به او نیازمند است. پس از اینکه انسان دارایی های ظاهری را در اراده و تدبیر الهی دید و خود را نیازمند او و لطف و کرمش یافت، حجاب های دیگر نیز کنار می رود و آدمی به هستی خویش می نگرد و می فهمد که اصل حاجتمندی اش در فقر وجودی نسبت به ذات بی نیاز و بی انباز ایزدی ریشه دارد؛ از این رو، امام پس از اینکه فرمود: «الهی انا الفقیرُ فی غنای»، به این نتیجه رسید که «فکیف لا اکون فقیرا فی فقری». بینش شهودی و عارفانه قطعه پایانی دعای عرفه، سیر از خودشناسی عرفانی به خداشناسی را نیک می نمایاند.
مغز و اصل این آموزه بنیادین عرفانی که راز یگانگی ذات هستی را می گشاید، در فرازهای دیگر آشکارتر آمده است؛ از آنجا که می فرماید: «کیف اُترجِمُ بمقالی و هومنک برزٌ الیک»؛ چگونه احوالم را با سخن سرایی باز گویم که این همه کلام توست و به سوی تو برمی آید؟ به بیان دیگر، آن که وجودش از جود توست، سخنش کجاست که با تو کلامی گوید؟
در جایی دیگر، بی پرده در معاشقه با معبود، از آتش افروخته دل خویش بر خرمن و دامن اغیار می نهد و همه را از منظر وهم زده می راند و با معرفت راستین می خواند: «أیکون لغیرکَ من الظهور ما لیس لک حتی یکون هو المظهر لک، متی غِبْتَ حتی تحتاج الی یدل علیک و متی بعُدت حتی یکون الاثارُ هی التّی توصلُ الیک، عَمیت عین لا تراک علیها رقیبا…»؛ آیا غیر تو ظهوری دارد که آن پیدایی و هویدایی تو نباشد تا او تو را آشکار سازد؟ چه وقت پنهان شده ای که دلیلی بر وجودت لازم باشد و کدام گاه دور شده ای تا پدیده ها پیوندت را به دست دهند؟ کور باد چشمی که تو را نمی بیند، در حالی که برتر، ولی همراه آن هستی. در این عبارات، امام حسین(ع)همه چیز را ظهور خدای متعال می داند و غیر او را هیچ می یابد. سرانجام حضرت دعا را چنین به پایان می رساند:
” انت الذی تعرَّفت الیَّ فی کلِّ شی ءٍ فرایتُک ظاهرا فی کلِّ شی ء و انت الظاهر لکلِّ شی ء یامن استوی برحمانیّته فصار العرشُ غیبا فی ذاته، محقت الاثار بالاثار و محوت الاغیار بمحیطات افلاک الانوار… و الحمدلله وحده ” ؛ خود را در همه چیز به من شناساندی، پس در همه چیز تو را آشکارا دیدم و تو ظاهر همه چیز هستی. ای کسی که رحمانیتش گسترده و فراگیر است و کانون هستی در ذاتش پنهان شده است! همه آثار را در آثار خود نابود کرده ای و اغیار را با انوار فراگیرت ناپیدا نموده ای… تمامی ستایش ها به تنهایی برای خدای یکتاست.
امام حسین(ع) در این جملات کوتاه که معانی بی پایانی را نهفته دارند، رحمت عامه حضرت رحمان را یادآور شده، آن را مایه هستی بخشی و پیدایی همه عالم می دانند که در حقیقت، خدای تعالی به این نام، خود را به هر چیز نمایاند و همه چیز را ظاهر نمود.
به همین دلیل، سراسر آفاق را بر حق و حق می بیند و کشف می کند که همه عالم آیه و آیینه حق تعالی است؛ بدین سان، عارف با کشف فقر وجودی خود، انوار ذات الهی را در مشرق ذاتش پرتو افشان می بیند و از آنجا به سراسر آفاق متوجه شده، ظاهر و باطن همه چیز را فروغی از خورشید هستی بخش ذات رحمانی می یابد و به حقیقت اشیا می نگرد. و بر این پایه می فرماید: «یا ربّ بِنور وجهِکَ الَذی اشرَقَت لَه الارضُ و السموات…»؛ ای پروردگارم تو را به نور و جهت سوگند می دهم که زمین و آسمان ها را روشن نموده… .

شناخت از طریق عملکرد امام حسین (ع) راهی دیگر که ما را به درجه عرفان امام (ع) رهنمون می سازد راه عملی ایشان است . یعنی حضرتش فقط شعار نمی د هند و در عمل، مانند بعضی عارف نماها نیست که فقط با عزلت نشینی و یک سری سخنان زیبا بر زبان جاری ساختن، دم از خدا و دین بزند . ” کو نو دعاة للناس غیر السنتکم ” بلکه امام حسین (ع) برای آگاهی مردم و پا بر جا ماندن دین خدا ، فقط هستی خود را فدا نکرد که تمام اولاد و اهل بیت و یارانش را نثار حق تعالی نمود .
که خود درباره آنان فرمود: همانا من اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحاب خود نمی دانم و اهل بیتی از اهل بیت خود نیکوتر سراغ ندارم . و در آن لحظاتی هم که خود به کلی توانایی از بدن مبارکش سلب شده بود و تیر در سینه اش نشسته بود و بی اختیار روی زمین افتاد، فرمود: ” رضا بقضائک و تسلیما لامرک و لا معبود سواک یا غیاث المستغثین ” واقعا این درجه از رضایت و تسلیم برخاسته از چه عرفانی است؟ ! !

 نظر دهید »

طریقت حسینی 1

15 آذر 1394 توسط ابراهيمي

طریقت امام حسین علیه السلام
عرفا در کتب مختلف عرفانی مراحلی را برای سیر و سلوک بیان نموده اند که شخص بعد از طی این مراحل به شناخت و معرفت خواهد رسید . اما امام حسین (ع) از راه دل، انسان ها را هدایت می کند . آن هم درکوتاهترین مدت که امثال حرصد ساله را یک شبه طی می کنند و به مقصد می رسند .
به طور کلی، می توان رهپویان این طریقت را به سه صنف تقسیم نمود:
1- گروهی که برای اغراضی غیر از عرفان حق، به این سلک درمی آیند. هدف این افراد کشف نیروهای شگرف درون خویش است تا در دنیا از آن سود جویند. چنانچه خداوند راه راست را به این قوم ننماید و دستشان را نستاند، به سطح پستی از خودشناسی و عرفان رسیده، در بند شیطان گرفتار می آیند. امام صادق(ع) در این باره می فرمایند: «انَّ السحر علی وجوهٍ شتّی… نوعٌ منه ما یأخذُ اولیاءُ الشیاطین عنهم…»؛ همانا سحر صورت های گوناگون دارد، نوعی از آن چیزی است که دوستان و فرمانبران شیاطین آن را می آموزند.
2- برخی دیگر، به راه عرفان گام می نهند و پیش می روند تا از آن سر در بیاورند و از لذّت های عرفانی که وصفش را شنیده اند، کامیاب شوند. این دسته نیز تا حدودی پیش می روند و پس از کامیابی از مکاشفات و حالات عرفانی، در همان حد باقی مانده، از ادامه راه در طلب رضای معشوق ازلی باز می مانند. در واقع، اینان عرفان را نه برای حق، بلکه برای خود عرفان می خواهند.
ابن سینا درباره آنها فرمود: «من اثرَ العرفانَ للعرفان فقد قال بالثّانی و من وجدَ العرفانَ کأنّه لا یجده بل یجدُ المعروفَ به فقد خاض لجَّةُ الوصول»؛ کسی که عرفان را برای عرفان بخواهد و بجوید، برای خداوند تعالی شریک قرار داده است و کسی که عرفان را می یابد، چنان که هیچ نیافته و نخواسته مگر حق تعالی را، پس چنین کسی در دریای وصال شناور و فرو رفته است.
3- سومین طایفه، عشق بازان پاکبازند که اهل ایثار همه چیز در راه حق هستند؛ مخلصانی که غیر او را نبینند و نخواهند. عارفان مخلص به این سلک می آیند و ره می سپارند و مراحل و منازل را، یکی پس از دیگری، پشت سر می نهند؛ در حالی که تنها طاعت و رضایت او را می جویند.
هدف و غایت آفرینش در عرفان مخلصانه، رسیدن انسان به معرفت اللّه و نوشیدن شراب شهلای شهود است. امام حسین(ع) در دعای عرفه می فرمایند: «الهی علمْتُ باختلافِ الاثارِ و تنقّلات الاطوار انَّ مرادکَ منّی ان تتعرَّف الیَّ فی کلَّ شی ءِ حتی لا اجهلَک فی شی ءِ»؛ بار الها با دگرگونی های روزگار دانستم که خواسته تو از من این است که در همه چیز تو را ببینم و بشناسم و در هیچ چیز از تو غافل و جاهل نباشم.
بدین سان، عارفانی که خالصانه و صادقانه برای خدا و به سوی خدا ره می پویند و وصال جمال او را می جویند، نه به دست یازی به نیروهای پنهانی درون بسنده می کنند، تا از سحر و کهانت سر برآورند و نه به لذّت واردات و خاطرات معنوی قناعت می ورزند، تا گردن در گریبان گوشه گیری و ظلم پذیری فرو کشند، بلکه پس از آبادسازی دل برای صاحب اصلی آن، به پاکسازی جامعه و خلق، برای خالق بخشنده آن همت می گمارند و حرکت خویش را در راه بندگی و دلدادگی به معبود ادامه می دهند.
امام حسین(ع) درباره عارفان پیراسته از ننگ هوا و آزادگان وارسته از غیر خدا فرموده اند: «انَّ قوما عبدواللّه رغبةً فتلکَ عبادةُ التجار و انَّ قوما عبدواللّهَ رهبةً فتلک عبادَهُ العبید و انَّ قوما عبدوالله شکرا فتلکَ عبادةُ الاحرار و هی افضلُ العبادة»؛ همانا قومی خداوندگار را از سر رغبت و طمع درنعمت هایش عبادت می کنند، این عبادت تجّار است؛ گروهی دیگر، آفریدگار خویش را برای ترس از عقاب و عذاب پرستش و ستایش می نمایند که این هم عبادت بردگان است؛ و اما برخی برای شکرگزاری و شایستگی ذات اقدس الهی، رخت عبادت برتافته اند و زبان به حمد و مدح او گشوده اند که این است عبادت آزادگان و عارفان که برترین عبادت هاست.
و اما این که معرفت و عرفان خود امام (ع) تا چه حد است، امامی که خداوند در مورد او می فرماید: ” یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة ” پی بردن به حقیقت عرفان حضرتش برای همچو منی که هنوز اندر خم یک کوچه ایم امکان ناپذیر است .
شناخت از طریق سخنان امام حسین (ع) یکی از مهمترین منابع برای پی بردن به معرفت ایشان دعای عرفه حضرت می باشد . امام (ع) در این دعای شریف شناخی عمیق را مطرح می نماید که بالاتر از شناخت عقلاء است . و در عین حال آن شناخت عقلائی را هم تایید می فرمایند . آنجا که حضرت می گویند: «تفکر من در آثار تو، مایه دوری از دیدار توست . . . چگونه چیزی که خودش از نظر هستی، نیازمند توست (آثار) می تواند دلیل بر وجود تو باشد . آیا چیز دیگری می تواند پدیدارتر از خود تو باشد تا او وسیله ظهور تو گردد؟ ! کی نهانی تا نیازمند برهانی باشی که بر تو دلالت کند و کی دوری تا به وسیله آثار به تو رسند ، در جای دیگر می فرمایند: ” تویی که انوار معرفت را در دل های دوستانت تابیدی تا تو را شناختند و یگانه دانستند .” و باز می فرمایند: ” تو هستی که خودت را در هر چیزی به من شناساندی پس من تو را آشکارا در هر چیز دیدم و تو بر هر چیزی آشکاری ” . یعنی اگر اولیا تو، تو را شناختند به وسیله کمک و راهنمایی تو بود و گرنه آنها قدرت بر شناخت تو نداشتند . ” خدایا تو دستور مراجعه به آثار را به من دادی ” تا از آثار پی به وجود تو ببرم چون خودت خواسته ای که ما از طریق آنها تو را بشناسیم و گرنه چگونه آثار می توانند و قدرت دارند که خالق خود را بشناسانند؟ ! ! !

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 21
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

گل نرگس

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • دوشنبه
  • دوشنبه
  • پاییز
  • آشپزی
  • حضرت زینب
  • حدیث
  • داستان

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس