دوشنبه
🌼❤️دوشنبه تون زیبا
🌷♥️لحظه هاتون شیرین
🌼💚امروز براتون دو تا
🌷💛آرزوی قشنگ دارم
🌼❤️اول سلامتی و کانونی
🌷💙گرم از عشق و محبت
🌼💚دوم آرامش و دل خوش
🌷💛امیدوارم خداوند هر دو را
🌼❤️به شماخوبان عنایت بفرماید
🌼❤️دوشنبه تون زیبا
🌷♥️لحظه هاتون شیرین
🌼💚امروز براتون دو تا
🌷💛آرزوی قشنگ دارم
🌼❤️اول سلامتی و کانونی
🌷💙گرم از عشق و محبت
🌼💚دوم آرامش و دل خوش
🌷💛امیدوارم خداوند هر دو را
🌼❤️به شماخوبان عنایت بفرماید
🌼❤️دوشنبه تون زیبا
🌷♥️لحظه هاتون شیرین
🌼💚امروز براتون دو تا
🌷💛آرزوی قشنگ دارم
🌼❤️اول سلامتی و کانونی
🌷💙گرم از عشق و محبت
🌼💚دوم آرامش و دل خوش
🌷💛امیدوارم خداوند هر دو را
🌼❤️به شماخوبان عنایت بفرماید
🌼❤️دوشنبه تون زیبا
🌷♥️لحظه هاتون شیرین
🌼💚امروز براتون دو تا
🌷💛آرزوی قشنگ دارم
🌼❤️اول سلامتی و کانونی
🌷💙گرم از عشق و محبت
🌼💚دوم آرامش و دل خوش
🌷💛امیدوارم خداوند هر دو را
🌼❤️به شماخوبان عنایت بفرماید
🌼❤️دوشنبه تون زیبا
🌷♥️لحظه هاتون شیرین
🌼💚امروز براتون دو تا
🌷💛آرزوی قشنگ دارم
🌼❤️اول سلامتی و کانونی
🌷💙گرم از عشق و محبت
🌼💚دوم آرامش و دل خوش
🌷💛امیدوارم خداوند هر دو را
🌼❤️به شماخوبان عنایت بفرماید
🌸💙🌸💙🌸💙🌸💙🌸💙
♦ ده ويژگی باعث ده بل
🌹🌹پيامبرخدا(ص) فرمودند
🔹هنگامی که ده ویژگی در امّت من پیدا شود
🔸خداوند آنها را دهگونه عذاب میکند
🔹گفتند: ای رسول خدا، آن ده ویژگی چیست؟ فرمودن
🔹️هنگامی که کم دعا کنند
🔸(نسبت به دعا بی اهتمام شوند
🔸بلا نازل میشود
🔹️و هنگامی که صدقه دادن را ترک کنند
🔸مریضیها زیاد میشود.
🔹و هنگامی که زکات را ترک کنن
🔸 مرگ و مير چهارپایان زیاد میشود
🔹و هنگامی که حکومت ستم کند
🔸آسمان از باران دریغ میکند
🔹️و هنگامی که در ميان آنها زنا زیاد شود
🔸در ميان آنها مرگ ناگهانی زیاد میشود
🔹️و هنگامی که ربا زیاد شود
🔸زلزله زیاد میشود
🔹️و هنگامی که بر خلاف حکم خدا، حکم کنند
🔸دشمنانشان بر آنها مسلط میشوند
🔹️و هنگامی که پیمان خدا را بشکنند
🔸خداوند آنها را به کشتار مبتلا میکند
🔹️و هنگامی که کمفروشی کنند
🔸خدا آنها را با قحطی مؤاخذه میکند
🌸سپس رسول خدا(ص) این آیه را خواندن
🔶«️بواسطه اعمال و کردار خود مردم، فساد در خشکی و دریا پدیدار گشت، تا بعضی از آنچه را انجام دادهاند به آنها بچشاند، شاید که از راه خلاف بازگردند.
📖 الروم : آیه 4
🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم
پیشاپیش مبارک باشد آمدن ماه رجب 🎊🌸
💫 ماهی که
🌸اولین روزش باقری،
💫سومینش نقوی،
🌸دهمینش تقوی،
💫سیزدهمینش علوی،
🌸نیمه اش زینبی
و بیست و هفتمش محمدی است.🌸
✨﷽
? حاج آقا دولابی (ره) :
??خداوند فرمود:هرچه دیدی هیچی مگو!من هم هرچه دیدم هیچی نمیگم. یعنی تو در مصائب صبور باش و چیزی نگو، منم در خطاهایت چیزی نمیگم.
?? هرچه درد را آشڪارتر ڪنی، دوا دیرتر پیدا میشود.اگر با ادب بودی و چیزی نگفتی راه را نشانت میدهد. باید زبانت را ڪنترل ڪنی ولو اینڪه به تو سخت بگذرد. چون با بیانش مشڪلاتت رو چند برابر میڪنی….
@sulook
? میلاد گلِ سرسبد شاه جهان است
? خاک قدمش تاج سر اهل جنان است
? شیرینی نام علی اکبرِ لیلا
? نقل دهنِ مجلس شیرین دهنان است
? ای لیلی لیلای حرم، خوش قد و بالا
? نام تو شروعی ست که آغاز اذان است
? گفتیم که میلادِ علی روز پدر بود
? گفتند که میلاد تو هم روز جوان است
? هم حیدر کراری و هم احمد مختار
? چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
? خجسته میلاد شاهزاده ?
حضرت علی اکبر (ع)
و روز جوان مبارک باد… ? ? ?
? ? ? __
#آخرالزمان
? [الغیبة] للنعمانی ابْنُ عُقْدَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ یُوسُفَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِیِّ عَنْ أَبِیهِ وَ وُهَیْبٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: لِیُعِدَّنَّ أَحَدُکُمْ لِخُرُوجِ الْقَائِمِ وَ لَوْ سَهْماً فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا عَلِمَ ذَلِکَ مِنْ نِیَّتِهِ رَجَوْتُ لِأَنْ یُنْسِئَ فِی عُمُرِهِ حَتَّی یُدْرِکَهُ وَ یَکُونَ مِنْ أَعْوَانِهِ وَ أَنْصَارِهِ.
?امام صادق علیه السلام فرمودند:
«باید هر یک از شما برای قیام قائم علیه السلام آماده شود، ولو به مهیا کردن تیری باشد. زیرا وقتی خدا این نیت را از کسی بداند، من امید دارم که عمرش طولانی شود تا حضرت را درک کند و از یاوران و انصار حضرت باشد. »
?بحارالانوار، ج۵۲،ص۳۶۶،ح۱۴۶
پیام تسلیت رهبر انقلاب در پی درگذشت آیتالله محمدتقی مصباح یزدی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
با تأسف و تأثر فراوان خبر درگذشت عالم ربانی، فقیه و حکیم مجاهد، آیةالله آقای حاج شیخ محمدتقی مصباح یزدی را دریافت کردم. این، خسارتی برای حوزهی علمیه و حوزهی معارف اسلامی است. ایشان متفکری برجسته، مدیری شایسته، دارای زبان گویائی در اظهار حق و پای با استقامتی در صراط مستقیم بودند.
◾️خدمات ایشان در تولید اندیشهی دینی و نگارش کتب راهگشا، و در تربيت شاگردان ممتاز اثرگذار، و در حضور انقلابي در همهی میدانهائی که احساس نیاز به حضور ایشان میشد، حقاً و انصافاً کمنظیر است. پارسائی و پرهیزگاری خصلت همیشگی ایشان از دوران جوانی تا آخر عمر بود و توفیق سلوک در طریق معرفت توحیدی، پاداش بزرگ الهی به این مجاهدت بلند مدت است.
◾️اینجانب که خود سوگوار این برادر قدیمی و عزیز میباشم، به خاندان گرامی و فرزندان صالح و دیگر بازماندگان ایشان و نیز به شاگردان و ارادتمندان این معلّم بزرگ و به حوزهی علمیه تسلیت عرض میکنم و علوّ درجات ایشان و مغفرت و رحمت الهی را برای ایشان مسألت مینمایم.
▪️سیّدعلی خامنهای
? ۱۳ دی ماه ۱۳۹۹
حیات در واقع یک مسیر است که هر موجود خواسته یا نا خواسته باید آن را طی کند.
«ثُمَّ اسْتَوي إِلَي السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعينَ»
سپس آهنگِ [ آفرینشِ ] آسمان کرد ، و آن بخاری بود. پس به آن و به زمین فرمود: «خواه یا ناخواه بیایید.» آن دو گفتند: «فرمان پذیر آمدیم.»
«وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»
«و هر که در آسمانها و زمین است- خواه و ناخواه- با سایه هایشان ، بامدادان و شامگاهان ، برای خدا سجده می کنند.»
حیات موجودات امری است قدیم و آگاهی به نفس خودمان، امری است حادث. حیات یک پدیده ی زیستی، پزشکی، فلسفی و یا اجتماعی نیست، بلکه حیات مسیری است پر فراز و نشیب از وحدت به سوی کثرت و از کثرت به سوی وحدت.
حساس ترین مرحله از این مسیر برای انسان ها، مرحله ی زندگی دنیوی آن هاست، که چگونه و در کدام مسیر گام خواهد نهاد. در مسیر خشنودی ذات اقدس اله و یا در مسیر دوری از رضوان الهی، در مسیر سعادت ابدی و یا شقاوت جاویدان. تفاوت در رفتار انسان در همین نگرش به حیات و مرگ است که رقم می خورد. نگرشی که حیات را در بازه ی زمانی تولد و مرگ می داند و مرگ را پایان همه چیز، چون خواهد زیست و نگرشی که حیات را مقدمه ی، سعادت و یا شقاوت بی انتها می داند چگونه رفتار خواهد کرد.
حقیقت حیات
بر فراز ملائک
مقام انسان، قبله گاه، سجده ی ملائک است. اگر به این مقام برسد.
«وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدین»
«و در حقیقت ، شما را خلق کردیم ، سپس به صورتگری شما پرداختیم آن گاه به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید.» پس [ همه ] سجده کردند ، جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود.»
البته این سجده و برتری، منوط به شرایطی است، که خلاصله ی جمیع جهاتش می شود، ایمان به خدا و انجام اعمال صالح و پرهیز از گناه و تقوای الهی در صورت جمع این ها در یک انسان، آدمی در مسیر شکوفایی استعدادها و قابلیت هایی قرار می گیرد، که نگرش انسان را به همه چیز متفاوت می کند و با پیشرفت در این مسیر قبله ی ملائک شده و بر آن ها برتری می یابد.
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ (ع) فَقُلْتُ الْمَلَائِکَةُ أَفْضَلُ أَمْ بَنُو آدَمَ فَقَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَکَّبَ فِی الْمَلَائِکَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَکَّبَ فِی الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَکَّبَ فِی بَنِی آدَمَ کِلَیْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیْرٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِم»
« عبد اللَّه بن سنان میگوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: فرشتگان از جهت قرب و منزلت به حق، برترند یا بنى آدم؟
آنحضرت از امیر المؤمنین(ع) نقل فرمود: خداوند عقل را براى فرشتگان قرار داده بدون شهوت (جنسى و غیره) و براى حیوانات شهوت را قرار داده بدون عقل، و براى بنى آدم هم عقل را قرار داده و هم شهوت را، پس هر کس از انسانها عقلش بر شهوتش پیروز شود از فرشتگان برتر است، و هر کس شهوتش بر عقلش غلبه کند از حیوانات پستتر است.»
در سایه ی آن است که انسان حیات واقعی را تجربه می کند که تعبیر قرآن مجید از آن، « حیات طیبه» است.
«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَي الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقينَ قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَکيمُ قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ»
« و [ خدا ] همه [ معانی ] نامها را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: «اگر راست می گویید ، از اسامی اینها به من خبر دهید.» گفتند: «منزهی تو! ما را جز آنچه [ خود ] به ما آموخته ای ، هیچ دانشی نیست تویی دانای حکیم.» فرمود: «ای آدم ، ایشان را از اسامی آنان خبر ده.» و چون [ آدم ] ایشان را از اسماءشان خبر داد ، فرمود: «آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمانها و زمین را می دانم و آنچه را آشکار می کنید ، و آنچه را پنهان می داشتید می دانم؟»
این به معنای این نیست که این علوم یا اسامی، مخفی بودند. خیر این ها همگی برای فرشتگان آشکار بود اما برایشان قابل درک نبود، چون ظرفیت وجودیشان محدود بود. اما انسان به علت داشتن ظرفیت فکری بالاتر آن ها درک کرد و به فرشتگان هم آموزش داد. یعنی واسط فیض شد بین پروردگار و ملائکه، به همین دلیل انسان توانایی رسیدن به مقام فرشتگان و اوج گرفتن از آن ها را دارد.
کسب استقلال
جوانان تا قبل از ازدواج از آنجایی که تحت پوشش و حمایت مادی و معنوی خانواده هستند خواه ناخواه در زندگی تابع و پیرو پدر و مادر می باشند و نا خودآگاه با توجه به قوانینی که پدر و مادر در زندگی حاکم می کنند وآنچه از کسب و کارشان بدست می آید صرف خانواده می شود ولی از آنجا که جوانان ذاتا در زندگی بدنبال استقلال هستند در نتیجه برای رسیدن به استقلال باید تن به ازدواج دهند زیرا بوسیله ازدواج، دختر و پسر،زندگی جدیدی بوجود می آورند و یک واحد کوچک اجتماعی تشکیل می دهند و خود برای خود تصمیم می گیرند و دچار استقلال در زندگی می شوند ودر نتیجه زندگی آنها هدفدار می شود و محصول کسب و کارشان و جدیت شان به خانواده نوبنیاد تعلق می گیرد.
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمودند: «هرکس که دوست دارد از سنت من پیروی کند ،سنت من تزویج است.»(وسایل الشیعه،ج4،ص60(برگرفته از کتاب انتخاب همسر، ابراهیم امینی،ص18)
)
انسان در مسیر زندگی هدف هایی را برای خوددر نظر می گیرد تا بتواند برای رسیدن به آن ها، زندگی رضایت بخشی داشته باشد .اما بی تردید به تنهایی نمی تواند به این اهداف دست پیدا کند جز اینکه با اجتماع ارتباط برقرار کند و از مزایای زندگی اجتماعی بهره مند شودو این ممکن نیست جز باازدواج و تشکیل خانواده.از این رو انسان با جنس مخالف خود پیوند برقرار می کند تا به اهداف انسانی و الهی خودبرسد.(خانواده در پرتو قرآن و حدیث،علی عالمی،ص23)
فلسفه ازدواج
فلسفه زوجیت انسان ها، گیاهان و حیوانات چیست؟ چرا خداوند انسان ها و یا حیوانات و حتی گیاهان را زوج آفرید؟ فلسفه زوجیت در انسان ها به ازدواج بازمی گردد. هدف از ازدواج، امتداد نسل، بقای آن و اتمام ترکیبات عاطفی زن و مرد به دلیل تولید مثل می باشد، همان گونه که در برخی از آیات به این مطلب اشاره شده است.« يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا;» (نسا :۱)ای مردم، بترسید از پروردگار خود که شما را از یک تن آفرید و از او جفتش را بیافرید و از آنان مردان و زنان بسیاری گسترانید و بترسید از خداوندی که از او و از ارحام پرسش می شود. خداوند بر شما نگاهبان است.
ازدواج نخستین سنگ بنای تشکیل خانواده و بالطبع، جامعه و اجتماع است و میزان اندیشه و تدبر در آن در میزان پیشرفت یا انحطاط و صعود یا سقوط جامعه تاثیر دارد. هر ازدواجی دارای اهداف خاص خود است، ولی در این میان، برخی از اهداف کم ارج و کم اهمیت و در نتیجه، ناپایدارند و نمی توانند برای همیشه و یا حتی مدتی دراز، خوشبختی زوجین را تضمین کنند. برخی نیز ارجمند، مهم و در نتیجه پایدارند. بنابراین، شایسته است ازدواج با توجه به اهداف پایدار، در نظر گرفته شود.
سلام
آغاز امامت منجی عالم بشریت بر همگان مبارک باد
تجمل از نظر آیات و روایات
همان طور که اشاره شد، اسلام ضمن اهمیت دادن به زندگی دنیایی بشر، او را برای به دست آوردن لذت ها و زیبایی های دنیا تشویق نیز می کند. قرآن کریم می فرماید:
«و ابتغ فیما آتیک الله الدار الاخره و لاتنس نصیبک من الدنیا» . به هر چیزی که خدا به تو عطا کرده، از قوای ظاهری وباطنی و مال و سایر نعمت های دنیا بکوش تا ثواب و سعادت دارآخرت تحصیل کنی و(لیکن)بهره ات را هم از(لذات و نعم الهی) دنیا فراموش مکن.
قرآن کریم به افرادی که گمان می کردند تحریم زینت ها و پرهیزاز غذاها و روزی های پاک و حلال نشانه زهد و پارسایی و مایه قرب به پروردگار است، با لحن تندی می فرماید:
«قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق » . بگو ای پیامبر چه کسی زینت های خدا را که برای بندگان خود آفریده حرام کرده و از صرف رزق حلال و پاکیزه منع کرده؟ سپس برای تاکید اضافه می کند: به آنها بگو این نعمت ها و موهبت ها برای افراد با ایمان در این زندگی دنیا آفریده شده اگر چه دیگران نیز بدون داشتن شایستگی از آن استفاده می کنند و نیز«قل هی للذین امنوا فی الحیوه الدنیا خالصه یوم القیامه.»
بگو این نعمت ها در دنیا برای اهل ایمان است و خالص اینها(یعنی لذات کامل بدون الم)و نیکوتر از اینها در آخرت بر آنان خواهد بود.
در مورد استفاده از انواع زینت ها اسلام مانند تمام موارد، حد اعتدال را انتخاب کرده و ضمن تشویق مردم به استفاده از نعم الهی به خاطر طبع زیاده طلبی انسان که ممکن است سوء استفاده کندو به جای استفاده عاقلانه راه تجمل پرستی و زیاده روی را پیش بگیرد می فرماید: «کلوا و اشربوا و لاتسرفوا» بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید.
کلمه(اسراف)کلمه بسیار جامعی است که هرگونه زیاده روی در کمیت و کیفیت و بیهوده گرایی و اتلاف و مانند آن را شامل می شود.
«امروز تحقیقات دانشمندان ثابت کرده است که سرچشمه بسیاری از بیماری ها غذاهای اضافی است که به صورت جذب نشده در بدن انسان باقی می ماند که هم بار سنگینی است برای قلب و سایر دستگاه های بدن و هم منبع آماده برای انواع عفونت ها و بیماری ها.»
قرآن کریم تغذیه را به عنوان یک وسیله تکامل پذیرفته، لذا سفارش به خوردن غذای پاک می نماید چون غذای حلال بر روی اخلاق انسان اثر دارد. لذا می فرماید:
«کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا» از غذاهای پاکیزه حلال تناول کنید و به نیکوکاری و اعمال صالح بپردازید.
از آنجا که تجمل گرایی، روی آوردن به دنیا محسوب می شود و سایر دلبستگی ها به دنیا و وابستگی را به دنبال دارد. امام صادق علیه السلام می فرماید: «راس کل خطیئه حب الدنیا»
سر هر خطا، دوستی دنیاست و نیز می فرماید: به راستی شیطان آدمیزاده را در هر چیزی می چرخاند(تا او را گمراه کند) و چون از او درمانده گردید، در برابر پول و مال دنیا جلو او را سخت می بندد و گردن او را می گیرد.
امام باقر علیه السلام می فرماید: نمونه آزمند بر دنیا ، کرم ابریشم است که هر چه بیشتر ابریشم بر خود می تابد و می پیچد راه بیرون شدن خود را دورتر و بسته تر می نماید تا از غم و اندوه می میرد. گرایش به تجملات زندگی، انسان را دچار بحران اقتصادی می کند و حتی به خاطر به دست آوردن و نگهداری آن تجملات، دچار بحران روحی هم می شود. گرچه لذتی به همراه دارد اما لذتش زودگذر می باشد. علی علیه السلام می فرماید: هر که دنیا را در چشم خویش عظیم گیرد و جایش را در دلش بزرگ دارد و آن را بر خدا برگزیند و به سوی آن انقطاع پذیرد(از همه ببرد و به آن پیوند کند) چنین کسی درست بنده دنیاست .»
تجمل در اسلام
دین مبین اسلام در عین حال که به زندگی دنیایی انسان توجه دارد و خداوند متعال وسایل رفاه و آسایش او را در دنیا فراهم آورده است، مسلمانان را به عدم افراط و تفریط در این زمینه فراخوانده و به یک زندگی معتدل و خوب دعوت می کند.
وقتی که انسان زمام نفس خود را در دست گرفت، بر او لازم است که حقوق جسمانی خود را نیز بشناسد و از زیبایی های زندگی که خداوند برای او حلال کرده، که شامل تمام لذات و مظاهر زندگی است و مزاج انسان سالم و معتدل طالب آنها است، بی تفاوت نباشد، حتی برای نیاز جسمی ارزش قائل شده و دستور می دهد که در صورت ضرورت ، افرادی که چیزی برای خوردن ندارند تا زنده بمانند برای ادامه حیات از گوشت میته بخورند. در حالی که گوشت میته برای افراد عادی حرام است!
انسان فطرتا کمال جو و زیبایی دوست می باشد. بر همین اساس ، اسلام ضمن اعتراف به این مساله و نیازمندی های دیگر زندگی که در طبیعت انسان نهاده شده، آنها را با میل به ترقی که این میل نیز در طبیعت انسان ریشه دارد معارض نمی داند.
«گوستاولوبن » وزیر سابق فرانسه در کتاب «تاریخ تمدن اسلامی » می نویسد:
«تاکنون هیچ مردمی مانند مردم جزیره العرب دیده نشده که در مدتی کوتاه و اندک، بتواند به این حد از تمدن نائل شود» . این پیشرفت سریع مسلمین در صدر اسلام، نشانه اهمیت دادن اسلام به زندگی دنیایی مسلمانان است. اما نظر اسلام این است که با ابزارهای ترقی به ترقی نهایی که همان هدف خلقت انسان است برسند و آن، تامین رفاه زندگی ابدی در کنار زندگی دنیایی است. اینک زیبایی و تجمل را در اسلام بررسی می کنیم.
فرق بین زیبایی و تجمل
زیبایی غیر از تجمل می باشد و در اسلام جایگاه مثبتی دارد. به عنوان مثال، اسلام نظافت را نوعی زیبایی می داند و به آن سفارش می کند، زیرا در اثر مراعات نظافت زندگی انسان ها در صفا و آرامش خواهد بود. اما تجمل که ناشی از زیاده خواهی و اسراف می باشد،افراد جامعه را به ورطه سقوط می کشاند و موجب از بین رفتن شخصیت والای انسان می شود. دشمنان اسلام نیز دقیقا از این همین راه،یعنی با نشان دادن تجمل به عنوان یک نیاز در جامعه. ایجادوابستگی می کنند و ملت ها را به خصوص ملت های مسلمان را به سقوط و تباهی می کشانند.
در هر جامعه مترقی و متمدن، نشانه ترقی و تمدن، مغزهای متفکرو مخترعان و… آن جامعه هستند، نه در صد بالای تجمل و مصرف گرایی. نویسنده خود شاهد بود که در جنگ عراق و کویت، افرادی که از کویت به ایران آمده بودند وقتی زندگی غیر تجمل مردم ایران(قم)را می دیدند، اعتراف می کردند که زندگی درست و اسلامی همین است و اظهار می داشتند که وقتی که به کویت برگردیم به روش شما ایرانیان زندگی می کنیم و قبول داشتند که زندگی آنها یک زندگی مصرفی و پرتجمل است. روح مصرف گرایی به قدری در آنهاریشه دوانده بود. که حتی نخ های کاموای بافتنی، به صورت بریده وکوتاه شده از کشورهای دیگر برایشان فرستاده می شد! به همین علت است که دشمنان انقلاب اسلامی در صدد رخنه کردن به شجره طیبه انقلاب اند که بسان موریانه آن را از درون بپوسانند چون دیدندکه مردم شریف ایران نه تنها زمین نخورد و سقوط نکرد، بلکه دست سایر ملت های ضعیف جهان را هم گرفت و الگوی آنها شد.
تجمل انواع و مراتبی دارد. در اخلاق، رفتار، حتی در سیاست و صنعت هم رسوخ کرده است، ولی غالبا در قالب پوشاک و لوازم لوکس زینتی و غیر ضروری ظاهر می شود که هر یک از اینها در تغییر فرهنگ خودی و جایگزین کردن فرهنگ بیگانه موثر می باشد. و عوامل تحریک شهوات، خیالبافی، در رویا زندگی کردن، اسراف، بی عاطفه بودن و ظلم و خیانت را به همراه دارد. و از همه مهم تر ایجاد سستی نسبت به اعتقادات و پوچی و دنباله روی از دشمنان اسلام خصوصا در نسل جوان می نماید.
در یک نگاه خردمندانه، می توان به سادگی متوجه شد که وسایل رفاهی غیر ضروری که گاه تولیدات داخلی هم جزء آنها حساب شده وبا مارک خارجی عرضه می شود، نسبت به سایر تولیدات داخلی و واردات چشمگیر و قابل تامل است. و برای خرید آن وسایل و…
میلیونها تومان سرمایه از کشور خارج می شود و به جیب دشمنان اسلام می رود و آنها به وسیله همان سرمایه ها بر علیه اسلام توطئه می کنند و به وسیله نشریات مضر و مسموم افکار پاک و اسلامی مردم ، خصوصا نسل جوان جامعه را که به قول حضرت امام «سرمایه های فوق الارض » هستند به رکود می کشانند. در یکی از پرتکلهای حکمای یهود(صهیونیسم) آمده است. «ما بوسیله کتاب هایی که با سبک شیوا و(زیبا)منتشر می کنیم افکار مسموم را به خورد مردم می دهیم.»
اکنون که بیست سال از انقلاب اسلامی ما می گذرد، در حالی که هویت و فرهنگ ملی ما آمیخته با اسلام است، ولی امروز در جامعه ما اخلاق و رفتارهایی به چشم می خورد و مورد قبول واقع شده که با فرهنگ اصیل مذهبی و ملی ما در تضاد است.
چرا باید وسایل زندگی و تزیینی، حتی خوراک و تغذیه ما که ریشه در فرهنگ بیگانه دارد، به قدری در جامعه ما رواج پیدا کند که رنگ جامعه اسلامی ما را عوض کند و انقلاب اسلامی ما را زیر سوال ببرد.
اگر به همین منوال بگذرد. می رود که ملیت و فرهنگ ما دستخوش یک تحول ناشایست و غیر اسلامی قرار بگیرد. این در حالی است که از گوشه و کنار دنیا، مردم جهان برای نجات زندگی خود به مردم ایران روی آورده اند و جنبش های آزادیبخش دنیا برای مبارزه با استعمارگران مردم ایران را الگوی خود قرار داده اند.
دلیل بر این مدعا گزارش مجری سیمای شبکه یک، در روز افتتاح صدای برون مرزی ایران می باشد که ایشان می گفتند: «سالانه بیش ازسی هزار نامه از گوشه و کنار جهان به ایران می رسد که در رابطه با شناساندن اسلام برای آنها می باشد.»
جای بسی تاسف و نگرانی است که در چنین موقعیتی که ایران جایگاه خود را به عنوان رهبر و الگو در جهان پیدا کرده است، عواملی دست به دست هم داده اند و برای گسترش این وضع ناپسند در جامعه با تبلیغات آبکی و فریبنده، مظاهر کم ارزش مادی را در رسانه های گروهی حتی در تابلوهای خیابان و بر روی بدنه اتوبوس های خط واحد ترویج می کنند، به طوری که سبب شده است شیوع این وضع(بیماری)به سرعت رو به رشد بگذارد.
امام راحل می فرماید: «رادیو، تلویزیون و مطبوعات و سینماها و تئاترها از ابزارهای موثر تباهی و تخدیر ملت ها، خصوصا نسل جوان بوده است و از آنها برای درست کردن بازار کالاها، خصوصا تجمل و تزئین از هر قماش از تقلید در ساختمان ها (گرفته) تا نوشیدن و پوشیدن و گفتار در فرم آنها استفاده کرد. ما دزد را بیرون کردیم اما خودمان را پیدا نکردیم.» آیا این است قدردانی از خون شهدا و سال های دور از وطن بودن امام(ره) «افان مات اوقتل انقلبتم علی اعقابکم.» اگر او به مرگ یا شهادت در گذشت باز شما بدین جاهلیت خود رجوع خواهید کرد؟
اینها نمونه های کوتاهی بود از آیات و روایات، در نکوهش دنیاداری و گرایش به تجملات و استفاده درست از دنیا در حدی که مورد قبول اسلام است که تقدیم شد.
پيامهای عاشورا
امام حسین (ع) و یاران صدیقاش با فداکاری و جان نثاری که از خویشتن نشان دادند، جدا از پیامهای اعتقادی که ایمان به معاد، حقانیت راهی که انتخاب کردند و توصیه به اعمال عبادی و الهی بود، به خوبی این حقیقت را آشکار ساختند که آزادگي در آن است كه انسان كرامت و شرافت خودش را بشناسد و تن به پستي و ذلت و حقارت و اسارت دنيا و زير پا نهادن ارزشهاي انساني ندهد.
ایثار و فداکاری برای احیای حقیقت از جلوههای بارز قیام عاشورا است که بایستی در هرسال از مراسم تجلیل، این واقعه برجسته گردد. در صحنهی عاشورا نخستين ايثارگر خود حضرت عباس بود كه حاضر شد جان خود را فداي دين خدا كند و رضاي او را بر همه چيز برگزيند، اصحاب آن حضرت نيز هر كدام ايثارگرانه جان خويش را فداي امام خويش كردند. امام حسين (عليه السلام) در آغاز حركت خويش از مدينه تنها با توكّل بر خدا اين راه را برگزيد و در تمام مسير، تنها تكيه گاهش خدا بود، حتّي توكّلش بر ياران همراه هم نبود. ازاين رو از آنان خواست كه هر كس ميخواهد برگردد و همين توكل باعث شد هيچ پيشامدي نتواند در عزم او خلل وارد كند.
خود ساختگي و جهاد با نفس زيربناي جهاد با دشمن بيروني است و بدون آن، اين هم بيثمر است و كربلا سرشار از اين مجاهدتهاست. شجاعت عاشوراييان، ريشه در اعتقادشان داشت، آنان كه به عشق شهادت ميجنگيدند از مرگ ترس نداشتند تا در مقابله با دشمن سست شوند و به همين دليل لشکريان دشمن پيوسته از برابرشان ميگريختند و چون توان مبارزه فردي را با آنها نداشتند به طور جمعي حمله كرده و آنها را به شهادت مي رساندند.
آنچه حماسه كربلا را ماندگار و جاودانه كرد، روحيهی مقاومت و صبر امام حسين (عليه السلام) و ياران و همراهان او بود. حضرت در يكي از منزلگاههاي ميان راه اين گونه فرمود: «صبر ومقاومت كنيد اي بزرگ زادگان! چرا كه مرگ شما را از رنج و سختي عبور مي دهد و به سوي بهشت گسترده و نعمتهاي هميشگي ميرساند.»
امام (عليه السلام) و خاندان و اصحاب آن حضرت در مواقع و مواطن مختلف عزت و افتخار، خود را در عمل و گفتار به منصهی ظهور رساندند و در مقابل، ذلت و خواري يزيد و دودمان ناپاكش را اثبات كردند. نهضت عاشورا براي احياي ارزش هاي ديني بود و از جمله آنها حفظ حجاب وعفاف زن مسلمان است. دختران و خواهران امام (عليه السلام) مواظب بودند تا حريم عفاف اهل بيت پيامبر تا آن جا كه مي شود، حفظ و رعايت شود. امام حسين (عليه السلام) و يارانش زيباترين جلوههاي جوانمردي و فتوت را در حماسه عاشورا از خود نشان دادند، چه با حمايت شان از حق، چه با جانبازي در ركاب امام خويش تا شهادت و چه در برخورد انساني با ديگران حتي دشمنان.
وقتي به صحنهی عاشورا مينگريم، مظاهر برجستهاي از وفا را ميبينيم. شب عاشورا سيدالشهدا(عليه السلام) وقتي با اصحاب خود صحبت ميكند، وفاي آنان را ميستايد و ميفرمايد: «من باوفاتر و بهتر از اصحابم، اصحابي نميشناسم.»
با این حساب، بسی ارزنده و بجا خواهد بود که در ایام محرم و مراسمهای بزرگداشت رخداد بزرگ و تاریخی عاشوار به مواردی پرداخته شده، نشر و تبلیغ گردد که در قیام عاشورا و حرکت امام حسین به آن اهمیت داده شده جزئی از اهداف این نهضت بزرگ به شمار میآمد.
مواردی چون ایثار و فداکاری، حماسه و صبر، شجاعت و غیرت، وفا و حجاب، جوانمردی وفتوت، جانبازی و جهاد با نفس، از جمله پیامهایی اند که مصداق بارز آن در تمامی جریانهای عاشورا از مدینه تا کربلا و از کربلا تا شام مشاهده میشود. لذا بهتر است تا تمامی کسانیکه به پاسداشت این رخداد به پا میخیزند، بیشتر از جنبههای شعاری محض، به شعور عاشورا توجه نموده و اهداف آن را نشر و تبلیغ نموده و عمل به آنها را سرمشق حیات انسانی خویش قرار دهند.
بی تردید هرگاه چنین امری در روند بزرگداشت از عاشورا روی دست گرفته نشود، تجلیل از این مناسبت بس عظیم معنای واقعی خویش را از دست داده و شعاری بودن محض، ما را از رسیدن به عمق این واقعه باز خواهد داشت.
جوانمردی در مکتب امام حسین(علیه السلام)
واقعه ی عاشورا ، با همه ی بزرگی مصیبت و بی هماوردی فجایعی که بر بزرگترین انسانهای تاریخ داشت، درسهای فراوانی دارد. توجه به این مسئله که در کنار شور حسینی نباید شعور حسینی فراموش شود و از قطره قطره اشکهایی که بر اباعبدالله (علیه السلام) ریخته می شود باید درس گرفت و در زندگی به کار بست، خود از درسهای عاشوراست. در میان معاصرین یکی از بزرگترین اندیشمندانی که توجه ویژه ای به این مسئله داشته اند مرحوم علامه محمد تقی جعفری(ره) بودند که مجموع سخنرانی ها و مطالب ایشان در این خصوص در کتاب “حسین، شهید فرهنگ پیشرو انسانیت” منتشر شده است. از زیباترین جلوه های عاشورا، جوانمردی امام در رویارویی با شقی ترین افراد تاریخ است. جوانمردی که حتی در میدان جنگ هم ادامه داشت و میان هیاهوی جنگ و نابرابریها گم نشد.
واقعه عاشورا بزرگ ترین مکتب درس انسانیت در جهان است. مکتبی که بدون هیچ چشم داشت و منتی عمیق ترین و اصیل ترین روش های دستیابی به انسانیت و جلوه های آن در اجتماع را به ما می آموزد و موجب رشد ما می گردد. جوانمردی از ابعاد وجودی امام حسین (علیه السلام) است که جز از انسانی تکامل یافته و دارای روحی الهی برنمی آید و صداقت و نیت نیکوی امام در این رفتار بزرگ چنان در عمق جانمان نفوذ می کند که شیرینی آن در دلمان نشسته و با تمام وجود آن را احساس می کنیم.
رفتار امام حسین (علیه السلام) در سفر یا حضر، در جنگ یا صلح، با دوست یا دشمن از حد و حدود انسانیت خارج نبوده و مثلاً چنین نبود که اکنون در مقابل عمر سعد ایستاده ام و چون او از دشمنان خدا و ماست پس جواب سؤال او را ندهم بلکه امام از بالاترین مقام انسانیت برخوردار بودند و بر اساس همین دارایی با دیگران برخورد می کردند نه حقارت و دور بودن آن ها از انسانیت.
جوانمردی امام در رویارویی با لشگر حر
لشگر حر در مسیر کربلا راه را بر امام و یارانشان بستند و اجازه عبور به امام را ندادند. این واقعه را بارها شنیده یا خوانده ایم. در لحظه لحظه این واقعه، حوادث سازنده و گوناگونی رخ داده است. اما آنچه اکنون مدنظر ماست، داستان سیراب شدن لشگر حر به دست یاران امام حسین(علیه السلام) است.
هنگامی که لشگریان حر در مسیر امام قرار گرفتند و راه را بر آن ها بستند و امام خستگی آن ها را مشاهده نمودند، به یاران و همراهان خود سپردند تا از آبی که همراه خود داشتند لشگریان حر و حتی اسب های آنان را هم سیر کنند! آیا این اتفاق جز از انسانی کامل که خدا را در هرلحظه ناظر اعمال خود می داند و رفتار او الهی است، برمی آید؟ جز این است که آن ها دشمن امام بودند؟ راه را بر امام و خانواده ایشان بسته بودند؟ غیرازاین است که آن ها چند روز بعد حتی آب را هم بر اهل بیت و فرزندان خردسال دریغ نمودند؟ آیا امام لشگریان کفر را نمی شناخت؟ امام می دانست با چه کسانی طرف است. قطعاً آن ها به دنبال امام نیامده بودند که به او خوش آمد بگویند و جا و منزلی مناسب برای استراحت به اهل بیت امام بدهند. اما رفتار امام چگونه بود؟! امام حتی به سیراب شدن حیوان آنان نیز توجه داشت.
علی ابن طعان محاربی از سپاهیان حر بود و آخر از همه به کربلا رسید. امام زمانی که تشنگی او را دیدند به او فرمودند: شتر را بخوابان و به مشکی اشاره نمودند و گفتند از آن آب بخور. علی ابن طعان محاربی شیوه آب خوردن با مشک را نمی دانست و نمی توانست آب بخورد. امام خودشان به او کمک کردند تا با مشک آب بخورد.
جوانمردی امام در شب عاشورا
در شب عاشورا، شمر برای حضرت عباس(علیه السلام) و برادرانشان امان نامه آورد. این امان نامه به آن علت بود که حضرت عباس(علیه السلام) از نسب مادری خویش در قبیله ای با شمر به هم می رسیدند. همین مسئله سبب شده بود تا آن فرد کوته فکر امان نامه به دست به سمت خیمه های امام و یارانشان راه بیفتد. شمر به نزدیکی خیمه ها آمد و حضرت عباس(علیه السلام) را صدا زد. حضرت جواب شمر را ندادند زیرا می دانستند او بی قصد و غرض شوم به آنجا نیامده است. امام حسین(علیه السلام) که متوجه بی پاسخ ماندن صدازدن های شمر شدند به حضرت عباس(علیه السلام) فرمودند: «جواب او را بدهید اگر چه فاسق است.»
امام توجهشان به انسانیت انسان بود، به روح انسان که حتی نمی خواستند سلام دشمنشان بی پاسخ بماند. این جمله که «اگرچه فاسق است اما جواب او را بدهید.» می تواند از بزرگ ترین درس های عاشورایی برای ما باشد، اگر علت آن را بتوانیم درک کنیم. عظمت روحی و انسانیت امام نتیجه ای جز این جوانمردی ها و مردانگی ها در وجود امام نداشت. جوانمردی که حتی با دشمن خود و هنگام نا عدالتی ها و جنگ و کارزار هم در رفتار امام موج می زد.
واقعه عاشورا بزرگ ترین مکتب درس انسانیت در جهان است. مکتبی که بدون هیچ چشم داشت و منتی عمیق ترین و اصیل ترین روش های دستیابی به انسانیت و جلوه های آن در اجتماع را به ما می آموزد و موجب رشد ما می گردد.
حماسه امام حسین علیه السلام در جنگ صفین
امام حسین علیه السلام دلاور مردی بود که شجاعت و شهامتش دوست و دشمن را به حیرت آورده بود . حماسه آفرینیهای آن حضرت در جنگهای جمل و صفین و نهروان زبانزد خاص و عام بود . عبدالله بن قیس از دلاوریهای امام حسین علیه السلام در جنگ صفین چنین گزارش کرده است: در نبرد صفین در میان لشکر علی علیه السلام و در رکاب آن حضرت بودم . ابوایوب سلمی از فرماندهان معاویه به کمک نیروهای خود بر آب فرات مسلط شده و آن را به روی ما بست . لشکریان علی علیه السلام از شدت عطش به آن حضرت شکایت کردند . امیرالمؤمنین علیه السلام نیز برای بازپس گیری آب فرات عده ای را فرستاد، اما آنان ناامید برگشتند . مولای متقیان علیه السلام از گرفتاری پیش آمده به شدت ناراحت شد . در آن حال امام حسین علیه السلام عرضه داشت : «امضی الیه یا ابتاه؟ ; پدر جان! آیا من برای باز کردن راه آب بروم؟» علی علیه السلام فرمود: «پسرم! برو .» حضرت سیدالشهداء علیه السلام به همراه عده ای به نیروهای دشمن حمله کرده و آنان را از فرات دور ساخته و خیمه اش را در کنار آب برافراشت و عده ای را برای حفاظت از آب گمارد . آنگاه نزد پدر بزرگوارش آمد و پیروزی خویش را مژده داد . اما علی علیه السلام از شنیدن بازگشائی راه آب به گریه افتاد . به امام گفته شد: یا علی! این اولین پیروزی است که در این جنگ به برکت حسین علیه السلام به دست آمد، چرا گریه می کنید؟! امام فرمود: بلی درست است، اما من به یاد روز عاشورا افتادم که حسینم با لب تشنه به شهادت می رسد .
شجاعت امام در گفتار
امام حسین علیه السلام از همان دوران کودکی و نوجوانی به صراحت لهجه و بی باکی و شجاعت معروف بود . او این خصلت ستوده را از جدش رسول اکرم صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علی علیه السلام به ارث برده بود . امام علیه السلام در یکی از روزهای اوائل خلافت خلیفه دوم، در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود . آن حضرت که دوران نوجوانی را سپری می کرد، متوجه شد که عمر بالای منبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قرار گرفته و در مورد آیه «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم » برای مردم سخن می گوید . امام حسین علیه السلام با شنیدن سخنان متناقض خلیفه از جایش بلند شده و با شجاعت تمام فرمود:
«انزل عن منبر ابی رسول الله لا منبر ابیک; از منبر پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرود آی; نه منبر پدرت .»
ابن خطاب از اعتراض شدید اللحن امام یکه خورده و گفت: راست می گویی . بلی این منبر پدر توست نه پدر من . چه کسی این سخن را به تو آموخت؟ آیا پدرت علی بن ابی طالب؟! امام حسین علیه السلام فرمودند: به جانم سوگند! اگر در این مورد از پدرم هم اطاعت کرده باشم، بیراهه نرفته ام; چرا که او هدایتگر و من ره یافته اویم .
آنگاه در ادامه فرمود: ای پسر خطاب! اگر مردم از ما اهل بیت علیهم السلام پشتیبانی می کردند، تو نمی توانستی بر آل محمد مسلط شده و بر منبرشان بنشینی . خدا آنگونه که سزای توست، سزایت دهد و از بدعتی که پدید آوردی به سختی بازجوئیت کند . »
خلیفه با خشم تمام از منبر پائین آمده و به همراه عده ای، نزد علی علیه السلام رفت و گفت: ای اباالحسن! امروز از فرزندت حسین چه چیزها که ندیدم! او در مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله با صدای بلند با ما سخن می گوید و اوباش و اهل مدینه را بر علیه من می شوراند .
نقش خواص در رویداد عاشورا
بحث اساسی و مهم در باب «خواص» نقش آنان به عنوان یکی از عوامل زمینهساز عاشورا است. خواص طرفدار حقّ به ویژه کسانی که به حقانیت امام حسین(ع) باور داشتند، در عرصه سیاسی باید با آن بزرگوار همراه شده و با دشمنان میجنگیدند. چه عامل و یا عواملی سبب شد که اینان از امام حسین(ع) حمایت نکردند، بیتفاوت ماندند و یا در برابر آن حضرت ایستادند. تعداد آنان که امام حسین(ع) را به خوبی میشناختند ولی بر اساس شناخت خود عمل نکردند کم نبودند. بسیاری از کسانی که در مدینه یا مکّه به آن حضرت نصیحت میکردند که به سوی کوفه نرود از همین قبیل بودند. بسیاری از کسانی که نماینده امام حسین(ع) مسلم بن عقیل را در کوفه تنها گذاشتند از همینها بودند. تجزیه و تحلیلِ بیتفاوتی اینان و دستیابی به عواملی که آنان را از انجام وظیفه بازداشت در عرصه رفتار سیاسی برای ما درسآموز و عبرتانگیز است. این عوامل بسیارند. از این روی، پس از اشاره به عناوین پارهای از آنها به «دنیاگرایی خواص» که از اهمیت بیشتری برخوردار و جنبه محوری دارد خواهیم پرداخت. بازگشت به باورها و ارزشهای جاهلی از جمله قومیتگرایی، عافیتطلبی و تجمّلپرستی، افزونطلبی و مقامخواهی، فرصتطلبی و نفاق، ترس و وحشت و بالاخره دنیاپرستی خواص از عواملی بودند که خواص طرفدار حق در حادثه عاشورا به وظیفه و مسؤولیت خود عمل نکردند. وقتی که بیشتر خواص طرفدار حقّ چنان باشند که دنیای خودشان برایشان از همه چیز مهمتر باشد، بیشک، از ترس جان، از ترس از دست دادن مال و مقام و یا نام و شهرت خود حاکمیت باطل را میپذیرند و در برابر آن نمیایستند و از حقّ نیز طرفداری نمیکنند و جانشان را به خطر نمیاندازند. وقتی اینگونه شد اوّلش با شهادت حسین بن علی(ع) آغاز میشود، آخرش هم به بنیامیه و شاخه مروانی و بنیعباس و پس از بنیعباس، هم به سلسله سلاطین در دنیای اسلام، تا امروز میرسد.
عوامل زمینهساز حادثه عاشورا
درباره عوامل زمینهساز حادثه عاشورا نظریههای گوناگونی اظهار شده است؛ در مرحله نخست میتوان به عوامل مختلفی چون: عامل نژادی و قومی، اعتقادی، سیاسی و اجتماعی، اخلاقی و ارزش و… اشاره کرد. هر یک از این عوامل مورد توجه و تأکید برخی از نویسندگان و پژوهشگران قرار گرفته است. شماری یک و یا دو عامل و شماری بیش از آن را زمینهساز حادثه عاشورا شمردهاند. شماری از نویسندگان دشمنی بنیامیه با بنیهاشم، برخی دیگر تغییر ارزشها و برخی از متعصبان اهل سنّت نیز عملکرد خود امام حسین(ع) را سبب حادثه عاشورا دانستهاند. گروهی دیگر از بیتوجهی به معنویت و دنیاگرایی و کوتاهی خواصّ از انجام رسالت خود و… به عنوان عوامل زمینهساز حادثه عاشورا سخن گفتهاند. از باب نمونه مقام معظم رهبری با استناد به آیه شریفه: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات» بر آن است که دو عامل، از عوامل اصلی این گمراهی و انحراف است: «یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن صلوه و نماز است. یعنی فراموش کردن خدا و معنویت و جدا کردن حساب معنویت از زندگی و فراموش کردن توجه و ذکر و دعا و توسل و توفیق از خدای متعال و توکل بر خدا و کنار گذاشتن محاسبات خدایی از زندگی. و عامل دوّم «اتبعوا الشهوات» است یعنی دنبال شهوترانیها و هوسها و در یک جمله «دنیاطلبی» رفتن و به فکر جمعآوری ثروت و مال بودن و التذاذ و به دام شهوات دنیا افتادن و اصل دانستن اینها و فراموش کردن آرمانها. این درد اساسی و بزرگ است و ما هم ممکن است به این درد دچار بشویم.» .
استاد شهید مرتضی مطهری نیز در موارد بسیار به این موضوع اشاره کردهاند از جمله: «باید گفت: امام حسین(ع) را طمع مُلک ری و طمع پول: «خولی میگفت: جئتک بغنا الدّهر» ورشوه رؤسا(و امّا رؤسائهم فقد اعظمت رشوتهم و ملئت غرائرهم) و جبن و مرعوبیت عامّه و میل به جبران محبّت یزید که ابن زیاد میخواست کدورت یزید را از پدرش که در ولایت عهدی یزید تعلل کرد جبران کند. و خبث ذاتی امثال شمر و غرور و بد مستی شخص یزید و از همه بالاتر فراموش کاری مردم که مسلمان بودند و سیری به تاریخ شصت ساله خود نمیکردند و سابقهها را فراموش کرده بودند و گول ظاهر را میخوردند و… شهید کردند.» از دو نمونه یاد شده که با توجّه به واقعیات گفته و نوشته شدهاند میتوان چنین نتیجه گرفت که مجموعهای از عوامل زمینساز حادثه عاشورا شدهاند، بنابراین، نظریههای تکعاملی با صرف نظر از نادرستی برخی از آنها، نمیتوانند رویداد عاشورا را تحلیل و تفسیر کنند. در تفسیر این حادثه باید به عوامل گوناگون توجه داشته باشیم هر چند از میان این عوامل نیز، میتوان به دنبال یک و یا دو عامل مسلط و مهمّ بود.
درسها و عبرتهای عاشورا در عرصه رفتار سیاسی
یکی از اساسیترین ابعاد حادثه عاشورا، درسها و عبرتهای این نهضت است. درسهای عاشورا همواره بحثی زنده، حیاتبخش و حرکتآفرین است. هر چند این رویداد در مکان و زمان محدودی به وقوع پیوست اما درسهای آن ویژه زمان و مکان خاصی نیست. عدالتخواهی و ستمستیزی، عزت، پاسداری از اسلام و ارزشهای اسلامی، شهادت در راه خدا، جمع میان سیاست و معنویت، امر به معروف و نهی از منکر از جمله درسهای مهم در عرصه رفتار سیاسی رویداد عاشورا است. نویسنده پس از تبیین مسائل یاد شده و بیان نمونههایی از آن در کلام و رفتار امام حسین(ع)، به بررسی عبرتهای عاشورا میپردازد. وی تحلیل عوامل زمینهساز حادثه عاشورا را مایه عبرت جامعه اسلامی و نظام دینی دانسته، مهمترین آنها را تحت عنوان دگرگونی ارزشها و آرمانهای حاکم بر جامعه نبوی و کوتاهی خواص از انجام رسالت خود، بازگو مینماید. جدایی مردم از اهلبیت(ع) و دنیاگرایی خواص از جمله موضوعاتی است که در این بخش مورد توجه قرار گرفته است.
قیام عاشورا از سال 61 هجری تا امروز همچون چشمهای جوشان و خروشان از آب زلال و گوارای خود تشنگان معرفت و حقیقت را سیراب کرده، و الهامبخش بسیاری از نهضتهای حقّ علیه باطل بوده است. انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمینی(ره) از عاشورا الهام گرفت. ماندگاری و پایایی آن نیز در گرو بهرهگیری از درسها و عبرتهای آن است. درسهای عاشورا در گستره زمان و زمین همچنان ادامه دارد، چرا که در ادبیات عاشورا آمده است: «کلّ یوم عاشورا و کل ارض کربلا و کل شهر محرم.» یعنی درگیری حقّجویان و عدالتخواهان با باطل و ستمگران همیشگی است. رویداد عاشورا در تاریخ همواره قابل تکرار است. از این روی، عاشورا رسالت بزرگی را بر دوش همه دینداران به ویژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظفاند خود و جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند، چرا که زنده بودن تاریخ به ترسیم و تصویب آن و سنجش خودمان با آن است.
عبرتهای عاشورا
الف. از بعد تاریخی
از این بعد محقّق با مطالعه و تحلیل چند مقطع از تاریخ اسلام به علت یا علل این فاجعه بزرگ دست مییابد. چرا که این قیام بزرگ بدون مقدمه و زمینه قبلی نبود بلکه مقدمات بسیار از دیر زمان زمینههای آن را فراهم کرده بود. بنابراین، اگر از این بعد بخواهیم به این رویداد نگاه کنیم باید به حدود پنجاه سال پیش از آن برگردیم و پس از بررسی حوادث گذشته به تحلیل روی کارآمدن یزید و فاجعه عاشورا بپردازیم.
ب. از بعد نظری
در اینجا به اصول و عواملی که در این رویداد نقش داشتهاند باید پرداخته شود. به دیگر سخن، در فرهنگ اسلامی، تعیین سرنوشت جامعه و تاریخ به دست انسان است: «ان الله لا یغیّر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. ذلک بان الله لم یک مغیراً نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم.» جامعه و تاریخ همانند دیگر پدیدهها دارای ضابطه و قانون است، و قوانین حاکم بر آنها همانند قوانین حاکم بر دیگر پدیدهها ثابت و غیرقابل تغییر است: «و لن تجد لسنّة الله تبدیلا.» خداوند حتی به جامعه مؤمنان خطاب میکند که اگر آنان از ایمان خویش روی برگردانند طولی نخواهد کشید که گروهی را جایگزین آنان خواهد کرد. بر این اساس پیدایش، بقا، رشد و حرکت و نابودی جوامع در گذشته و حال و آینده پیرو اصول و قانونهایی است که با دقت در منابع و متون دینی میتوان به پارهای از آنها و یا همه آنها دست یافت. در این گفتار، درصدد بیان و تشریح این اصول نیستیم، بلکه میخواهیم با مطالعه تاریخ، اصولی و عواملی را که سبب رویداد عاشورا شدهاند شناسایی کنیم. در این نگاه هر چند مطالعه و تحلیل مقاطع گذشته تاریخ در پنجاه سال پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) برای پژوهشگر لازم است ولی طرح همه آن ضرورتی ندارد، پژوهشگر از آن تحقیقات در این نگاه بهره میگیرد. هر چند هر دو نگاه مفید درسآموز است، ولی در این پژوهش حادثه کربلا را از نگاه دوّم مورد بحث قرار میدهیم، یعنی به پارهای از اصول و عواملی که زمینهساز حادثه عاشورا شدهاند اشاره خواهیم کرد.
4. از قیام عاشورا تحلیلهای گوناگونی ارائه شده است. یکی آن است که عاشورا از اسرار الهی و تکلیفی ویژه برای امامحسین(ع) بوده است و هیچ فرد و یا معصوم دیگری چنین وظیفهای نداشت است. اگر این تحلیل را بپذیریم، سخن گفتن از عاشوراهای دیگر و همچنین درس و عبرتگیری از رویداد عاشورا در ابعاد گوناگون از جمله در عرصه رفتار سیاسی بیمعنی خواهد بود، چرا که وظیفه اختصاص مجالی برای الگوبرداری باقی نمیگذارد. ولی این تحلیل از سوی متفکران اسلامی، از جمله شهید مطهری به عنوان یکی از تحریفهای معنوی عاشورا نقد و ردّ شده است. امّا در تحلیلهای دیگر حرکت و قیام امام(ع) میتواند الگو و سرمشق هر مسلمانی به ویژه رهبران جامعه باشد. همانگونه که خود آن حضرت خواستار آن بودهاند: «و لکم فیّ اسوة». بنابراین، قیام امام حسین(ع) از ابعاد گوناگون مادّی و معنوی، فردی و اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، نظامی، فرهنگی میتواند الگو و سرمشق باشد. و در نتیجه استنتاج سنّتها و قواعدی از این حادثه در وضعیتی همانند وضعیت روزگار امامحسین(ع) امکانپذیر خواهد بود.
درسهای عاشورا
درسهای عاشورا همواره بحثی زنده، حیاتبخش و حرکتآفرین است. هر چند این رویداد در مکان و زمان محدودی به وقوع پیوست، امّا درسهای آن ویژه زمان و مکان مشخصی نیست. اگر تا دیروز عدهای میپنداشتند که عاشورا حادثهای مقطعی است، امروز با توجه به تعالیم عاشورایی امام خمینی و در نتیجه استقرار حکومت اسلامی، باید به عنوان رویدادی تلقّی شود که در طول تاریخ میتواند درسآموز بوده و پایههای ستم و استبداد را از بیخ و بن براندازد: «واقعه عظیم عاشورا از سال 61 هجری تا خرداد 42 و از آن زمان تا قیام حضرت بقیةالله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هر مقطعی انقلابساز است.» پس از سال 61 هجری، این رویداد در عرصه رفتار سیاسی الگوی بسیاری از حرکتها شده است: حرکت توّابین، مردم مدینه، قیام مختار، نهضت زیدبن علی، قیام محمد نفس زکیّه و ابراهیم فرزندان عبداللّه… تا قیام و نهضت مقدس ملت ایران به رهبری امام خمینی(ره) همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهی شدهاند. اقبال لاهوری، استقلال و نجات پاکستان را مرهون قیام عاشورا دانسته است. گاندی، نیز، نهضت عاشورا را الهامبخش خود در رهایی هندوستان میداند.
ما در این مقاله، درصدد تجزیه و تحلیل قیام و انقلابهایی که در پی رویداد عاشورا صورت گرفتهاند نیستیم و همچنین در پی صداقت و یا درستی و نادرستی این نهضتها نیز نیستیم؛ ما برآنیم که اشاره کنیم که رویداد عاشورا در گذشته در عرصه رفتار سیاسی منشأ حرکتهایی علیه حاکمان ستم در دورههای گوناگون بوده و هست. و در یک کلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه حرکتهای حقطلبانه و عدالتخواهانه بنامیم و بدانیم سخنی به گزاف نگفتهایم. مصعب ابن زبیر با اینکه خود را رقیب امامحسین(ع) برای حکومت میدانست میگوید: «و ان الاولی بالطف من آل هاشم تاسوا فسنوا الکرام التاسیا مردان بزرگواری از آلهاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند که برای بزرگان تاریخ نمونه و الگو است.» بسیاری از نویسندگان، شاعران و تاریخنگاران مسلمان و غیرمسلمان از درسآموزی این رویداد برای همه جهانیان سخن گفتهاند. از باب نمونه یکی از نویسندگان مصری به نام عباس محمود عقاد، با قلم توانایش در کتاب: «ابوالشهداء حسین بن علی(ع)» چنین مینویسد: «نه تنها مسلمانان بلکه غیرمسلمانان از این حادثه درس جوانمردی، ایثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند. از سفیر مسیحی که در همان مجلس یزید به او اعتراض کرد بگیریم تا برسیم به قرون میانه، تا روزگار خودمان.»
آری عاشورا از چنان عمق و غنایی برخوردار است که تا پایان تاریخ، پیامآور ارزشهای والای انسانی و الهامبخش انسانهای آزاده و خداجو خواهد بود. عاشورا دانشگاهی است که همه طبقات از زن و مرد، کوچک و بزرگ، باسواد و بیسواد، سیاه و سفید، مسلمان و غیرمسلمان از آن درس میآموزند و در این دانشگاه همواره استادان بنامی چون: حسین بن علی(ع)، قمر بنیهاشم، زینب کبری و دیگر عاشورائیان تدریس میکنند. ولی متأسفانه ما تاکنون نتوانستهایم ارزشهای عاشورا را آنچنان که شاید و باید به جوامع جهانی بشناسانیم. در یکی از فیلمهایی که بر ضداسلام به وسیله B.B.C با نام شمشیر اسلام، تهیه شده، بخش مهمّی از آن را عزاداری و سوگواریهای دوستداران امامحسین(ع) تشکیل میدهد. مفسّر این فیلم میگوید: «باید مراقب بود که اگر این عزاداریها و این همه عشق هدفدار شود و به سوی قلب غرب نشانه رود، دیگر هیچ سلاحی نمیتواند در برابر آن مقابله کند.» با توجه به سخنان فوق، مهم جهتدار شدن مراسم عاشورا و شناخت درسهای آن در ابعاد گوناگون است.
فداکاری و ایثار، صبر و استقامت، شهادت و شجاعت، تعهد و مسؤولیت، صداقت و وفاداری، قاطعیت در راه هدف، دفاع از امامت و ولایت، دفاع و پاسداری از دین و ارزشها، تولی و تبری، ستیز با ستم و ستمگران، با فساد و مفسدان، دستور به نیکیها، پرهیز از بدیها و زشتیها، انس با قرآن، ترویج فرهنگ نماز، نهراسیدن از نیروی دشمن، پرهیز از سستی و تنبلی در برابر تجاوز به ارزشها، افشای چهره دشمنان اسلام، توجّه به معنویات حتّی در جبهه جنگ، نفی نژادپرستی، توبه، دعا، استغفار، تسلیم در برابر خدا، قیام برای خدا و… بخشی از درسهای عاشورا است. البته همین درسها کافی است که یک ملّت را از ذلت به عزت برساند و همین درسها میتواند جبهه کفر و استکبار را شکست بدهد. همانگونه ملت ایران با الهام از همین درسهای عزّتبخش استبداد و استعمار را به زانو درآورد و باز همین درسها بود که نقش خود را در جنگ تحمیلی به نمایش گذاشت. آنچه آوردیم فهرست بخشی از درسها و آموزههای عاشورا بود. صدها بلکه هزارها هزار درس از رویداد عاشورا میتوان آموخت. شرح و تفصیل درسهای یاد شده در این مقاله نمیگنجد. از این روی، به شرح نمونههایی از درسها در عرصه رفتار سیاسی بسنده میکنیم:
1. عدالتخواهی و ستمستیزی
ستیز با ستم و ستمگران به ویژه حاکمان ستم و برپاییِ عدل یکی از درسهای عاشورا در عرصه رفتار سیاسی است. عاشورا به ما میآموزد که انسان مسلمان نمیتواند در برابر ستم و ستمگران سکوت کند و بیتفاوت بماند؛ اگر سکوت کرد در حکم همان ستمکار است. امامحسین(ع) در یک سخنرانی که در منزل «بیضه» در برابر سپاهیان حرّ فرمودند: «ای مردم رسول خدا(ص) فرمود: اگر کسی حاکم ستمگری را ببیند که حلال خدا را حرام میکند، عهد و پیمان الهی را میشکند، و با سنت رسول خدا مخالف است، و با بندگان خدا به ستم و بیدادگری رفتار میکند، پس با گفتار و کردار در برابرش نایستد بر خداست که این فرد را نیز با همان حاکم ستمکار محشور کند.» آن بزرگوار سپس از بنیامیه و پیروان آنها به عنوان نمونه و مصداقی از سخنان پیامبر گرامی اسلام یاد کرده و میفرماید: «مردم آگاه باشید که بنیامیه و اتباع آنها پیرو شیطانند و از پیروی و بندگی خدای بخشنده سرپیچی کردهاند، فساد و تباهی را آشکار ساختهاند و حدود الهی را تعطیل کردهاند و اموال مردم را به خود اختصاص دادهاند. حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کردهاند. من از هرکس شایستهترم که وضع موجود را تغییر دهم… پس لازم است از روش من پیروی کنید زیرا عمل من برای شما حجّت و سرمشق است…» از سخنان یاد شده چند نکته اساسی زیر استفاده میشود:
1. مبارزه با ستم ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانین دین واجب است. این برنامه باید سرلوحه زندگی امت اسلامی در گستره تاریخ در هر سرزمینی باشد.
2. سکوت در برابر حاکم ستم، گناهی بس بزرگ و در حدّ گناه همان حاکم ستم است.
3. حکومت یزیدی از مصادیق حاکمان ستم و متجاوزان به حدود و قوانین الهی است از این روی مبارزه با او نیز تکلیف الهی است.
امام در نامهای به مردم کوفه مینویسد: «فلعمری ما الامام الاّ الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط، الدائن بدین الحق، الحابس نفسه علی ذات الله؛ به جان خودم سوگند، امام و پیشوا تنها کسی است که برابر کتاب خدا داوری کند. دادگر و متدین به دین حقّ باشد. وجود خویش را وقف و فدای فرمان خدا کند.» امامحسین(ع) در همین نامه سخنان مردم کوفه را که نوشته بودند: «لیس لنا امام؛ ما امام نداریم، تأیید کرده است، چرا که آن بزرگوار یزید را دارای شرایط امامت و حکومت نمیداند. زیرا که اجرای حقِّ و عدالت، عمل به کتاب خدا از شرایط امام و حاکم است و یزید هیچ یک از این شرایط را ندارد.
2. عزّت و عزتمندی
امامحسین(ع) و دیگر عاشورائیان با گفتار و عمل خود به ما آموختند که برخورد مسلمانان با یکدیگر چه در داخل کشور و چه با خارج کشور باید از موضع عزّت باشد. چرا که در فرهنگ اسلامی، مسلمان عزیز است و هرگز نباید تن به ذلت و خواری بدهد. ذلت و خواری با مسلمانی قابل جمع نیست. بنابراین، مسلمانی که ذلّت را پذیرفته مسلمانیاش کامل نیست. بر این اساس دو نوع زندگی خواهیم داشت: زندگی ذلیلانه و زندگی عزتمندانه. زندگی عزتمندانه در پرتو پذیرش ولایت خدا و اولیاء خدا، و زندگی ذلیلانه در پرتو پذیرش ولایت کفر و شرک و دشمنان خداست. همراهی و دوستی با دشمنان خدا نیز ذلت و خواری است. بر همین اساس قرآن کریم میفرماید: «یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء؛ ای مؤمنان، دشمن من و دشمن خود را به ولایت بر نگیرید.»
عزّت در سخن و عمل همه عاشورائیان تجلی دارد، ولی در سخن و عمل امام حسین(ع) از همه بیشتر. همه این بزرگواران مرگ با عزّت را زندگی و زندگی با ذلّت را عین مرگ میدانستند. یکی از شعارهای امامحسین(ع) در روز عاشورا این بود: الموت خیرٌ من رکوب العار و العار خیر من دخول النّار. مرگ از پذیرش ننگ بهتر، و ننگ از ورود در آتش سزاوارتر است.» و نیز آن بزرگوار در روز عاشورا میفرمود: «این ناکس پسر ناکس مرا به پذیرش یکی از دوکار ناچار کرده است. یا شمشیر کشیدن و کشته شدن و یا پذیرش ذلّت. ذلت از خاندان ما به دور است. هیهات که ذلت و زبونی را اختیار کنم. نه خدا به ذلت من راضی است، نه رسول خدا و نه مؤمنان و نه دامنهای پاکی که مرا تربیت کردهاند. همچنین مردان غیرتمند و آزاده، کشته شدن را بر پیروی از انسانهای پست ترجیح میدهند.» آری، امام حسین(ع) در دامن پدر و مادری تربیت شده است که مرگ با عزّت را زندگی، و زندگی با ذلّت را عین مرگ میدانست: «فالموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاة فی موتکم قاهرین.» آن بزرگوار در جای دیگری میفرماید: «و الله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افرّ فرار العبید؛ به خدا سوگند همانند افراد فرومایه تسلیم شما نمیشوم و مانند بردگان نیز فرار نمیکنم.»
یزید بیعت کند. چرا که بیعت با یزید به معنای تأیید حکومت و کارهای ناپسند او است. چنین کاری نه تنها شایسته آن امام همام که حتی یاران او نیز نیست. در سخنان یاد شده، امام(ع) به ما میآموزد که در برابر غیرخدا عزیز و سربلند باشید و تنها در پیشگاه خدا متواضع باشید. آن بزرگوار در جای دیگر میفرماید: «فانی لا اری الموت الاّ سعادة و الحیاة مع الظالمین الاّ برما؛ من در چنین محیط ذلتباری مرگ را جز سعادت و زندگی با این ستمگران را جز رنج و نکبت نمیدانم.» سخنان و رفتار امامحسین(ع) و دیگر عاشورائیان درس است به همه شیعیان به ویژه کارگزاران نظام اسلامی و هشداری است به کسانی که خود را شیعه میدانند ولی در این حال خود را در اختیار غیرخدا قرار داده و مرعوب و تسلیم قدرتهای بزرگ شدهاند و دیگران را نیز به این ذلّت فرا میخوانند.
3. پاسداری از اسلام و ارزشهای اسلامی
پاسداری از اسلام و ارزشهای اسلامی یکی دیگر از درسهای عاشورا در عرصه رفتار سیاسی است. پیش از یادآوری این درس از سوی امام حسین(ع) و دیگر عاشورائیان یادآوری این نکته مفید مینماید که: در فلسفه سیاسی، امروزه در باره نقش حکومت در تأمین سعادت، اخلاق و معنویت گفت و گو بسیار است. برخی(حکومتهای لیبرال) بر این باورند که اینگونه امور در قلمرو مسائل خصوصی افراد جای دارد. از این روی، حکومت در این باره هیچ مسؤولیتی ندارد. امّا در اندیشه سیاسی اسلام، با دلیلهای بسیار اینگونه امور جزو قلمرو حکومت است. نه تنها حاکم و همه کارگزاران حکومتی باید به اسلام و ارزشهای اسلامی باور داشته باشند که همگان موظف به تبلیغ و پاسداری از آن میباشند. بر همین اساس هنگامی که اسلام و ارزشهای آن از سوی امویان مورد تهاجم قرار گرفته بود و یزید و کارگزارانش به روشنی بر خلاف احکام اسلام و دستورهای آن عمل میکردند ولی در عین حال رفتار خود را در برابر اسلام مینمایاندند، امام حسین(ع) برای پاسداری از اسلام قیام کرد چرا که اگر امام حسین(ع) قیام نمیکرد دیری نمیپایید که از اسلام جز نامی باقی نمیماند. حکومت یزید درصدد نابودی اصل اسلام بود. از این روی وقتی که امام حسین(ع) دعوت به سازش و بیعت با یزید شد فرمود:
«انّا لله و انّا الیه راجعون، و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید؛ در این صورت باید از اسلام برای همیشه چشم پوشید، هنگامی که امت به زمامداری فردی چون یزید گرفتار آید.» امام(ع) در بسیاری از موارد از جمله در نامهای که از مکّه به مردم بصره مینویسد همچنین به هنگام رویارویی سپاه امام(ع) با سپاه حرّ نیز پاسداری از اسلام را وظیفه همه مسلمانان دانسته و از آنان میخواهد که او را در این راه یاری دهند. در نامه آن بزرگوار به سران قبائل بصره چنین آمده است: «شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص) فرا میخوانم. زیرا در شرایط و وضعیتی قرار گرفتهایم که سنّت پیامبر(ص) از میان رفته و جای آن را بدعت گرفته است. اگر دعوت مرا بپذیرید شما را به راه سعادت راهنمایی میکنم.» آن بزرگوار در جای دیگر میفرماید: «لو لم یستقم دین جدّی الاّ بقتلی فیا سیوف خذینی، اگر دین جدّم جز به کشته شدن من استوار نمیماند پس ای شمشیرها مرا فرا گیرید.» با سخنان یاد شده امام(ع) به ما میآموزد که اگر برای پاسداری از اسلام راهی به جز فداکاری و ایثار و کشتهشدن نباشد باید جان خود را فدای اسلام کرد. نه تنها امامحسین(ع) که همه یاران او هدفی جز پاسداری از اسلام نداشتند. از باب نمونه، در آن هنگام که دست راست قمر بنیهاشم قطع میشود میفرماید: «به خدا سوگند اگر چه دست راست مرا قطع کردید ولی من تا زنده هستم از دین خودم حمایت خواهم کرد.»
4. شهادت در راه خدا
سیاستمداران حرفهای در مبارزه دو گروه با یکدیگر بر توازن قوا تأکید میکنند و از درگیری مبارزان با دشمنی که از جهت عِدّه و عُدّه برتر است، بر حذر میدارند و آنان را به سکوت و گوشهگیری فرا میخوانند. روشنفکران آن زمان نیز امام حسین(ع) را از درگیری با یزید که تا بن دندان مسلح بود بر حذر میداشتند، امّا منطق آن بزرگوار چیز دیگری بود. او و دیگر عاشورائیان از ایستادگی در برابر یزید و حکومت اموی هرگز تردیدی به خود راه ندادند و با ایثار جان خود درخت اسلام را آبیاری کردند. کشته شدن در راه خدا هر چند از سوی انسانهای ظاهر بین جداً شدن از دنیا و لذایذ آن است، ولی از نگاه انسانهای وارسته، شهادت پایان رنجها و سختیها و رسیدن به لقاء الله است. آخرین آرزوی اینگونه انسانها شهادت است. اسلام با تحول در بینشها و ارزشها انسانهایی را تربیت کرد که برای دفاع از مکتب، از جان و مال خویش میگذشتند و در میدان جهاد و شهادت پدر و پسر بر یکدیگر پیشی میگرفتند. و گاه برای حضور یکی از آنها در صحنه جنگ و جهاد و ماندن یکی از آنها در خانه، کار به قرعه میکشید. وقتی که امام حسین(ع) میخواست از مکّه حرکت کند در خطبهای، از زیبایی مرگ در راه خدا سخن گفت و از همراهان خواست هرکس آمادگی کشته شدن در راه خدا دارد همراه ما بیاید: «من کان باذلاً فینا مهجته موطّنا علی لقاء الله نَفْسَهُ فلیرحل معنا، هر یک از شما حاضر است در راه ما از خون قلب خویش بگذرد و جانش را در راه ما نثار کند آماده حرکت با ما باشد.»
در جای دیگر آن بزرگوار میفرماید: «اگر این بدنها برای مرگ آفریده شدهاند پس چه بهتر که به صورت شهادت باشد.» استقبال از مرگ در راه عقیده و آرمان نزد ملتهای دیگر هم ارزشمند است. مردم آزاده دیگر نیز چنین مرگی را تقدیس و ستایش میکنند و آن را برتر از زندگی ذلتبار و زیر ستم و همراه با ننگ و پستی میدانند. بنابراین، چقدر سست و بیپایه است سخنان کسانی که امروزه، شهادتطلبی را «خشونت» خوانده و آن را محکوم میکنند. سخنان اینان از عقل و نقل هر دو به دور است. کوتاه سخن اینکه تلاش و فداکای و ایثار جان و مال در راه عقیده و هدفهای الهی تا کشته شدن و شهادت در راه خدا یکی از درسهای رویداد عاشورا در عرصه رفتار سیاسی است، یعنی انسان در عرصه سیاسی گاه به جایی میرسد که باید در راه هدف و آرمانهای الهی فداکاری کند و از جان و مال خود بگذرد. این یکی از درسهای امام حسین(ع) و دیگر عاشورائیان در قضیّه کربلاست.
5. جمع بین سیاست و معنویت
جمع بین حضور در عرصههای سیاسی و توجّه به معنویات یکی دیگر از درسهای عاشورا است. غفلت از نیازهای روحی و معنوی به ویژه برای کسانی که درگیر کارهای مهم و سنگیناند و مسؤولیتهای بالایی دارند خطرساز و خطرآفرین است که باید در برابر آن هشیار بود. امام حسین(ع) در آن هنگام که رویاروی دشمن ایستاده و حتّی در آن هنگامی که در محاصره دشمنان است، هرگز از این مسأله غفلت ندارد. از این روی، در تاریخ آمده است که در شب عاشورا در میان خیمه امام حسین(ع) جنب و جوش عجیب و نشاط فوقالعادهای به چشم میخورد؛ یکی مشغول دعا و مناجات با خداست و آن دیگری مشغول تلاوت قرآن: «لهم دوِیٌّ کدویّ النحل بین قائم و راکع و ساجد.» و به هنگام حمله دشمن در عصر تاسوعا امام حسین(ع) به قمربنیهاشم میفرماید: «به سوی آنان برو و اگر توانستی امشب را مهلت بگیر، تا به نماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازیم. خدا میداند که من به نماز و تلاوت قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقه شدید دارم.» از این درخواست در آن موقعیت به خوبی میتوان به اهمیت معنویت و خودسازی پیبرد. این کار امام(ع) بیانگر آن است که هرگز نباید به دلیل کار و گرفتاری زیاد از خودسازی و توجّه به معنویات غفلت کرد. چرا که موفقیتهای انسان در همه عرصهها در گرو همین توفیق است. ممکن است گفته شود کسی که به خاطر خدا کار و یا مسؤولیتی را پذیرفته است و با منطق انجام وظیفه مشغول کار است، کار او بلکه همه حرکتهای او عبادت است، ولی باید توجه داشت که برای عباداتی که بین انسان و خداست اثر و نقشی است که هیچ چیز دیگر نمیتواند جایگزین آن شود.
6. امر به معروف و نهی از منکر
از درسهای مهمی که در عرصه رفتار سیاسی میتوان از رویداد عاشورا آموخت، درس امر به معروف و نهی از منکر است. همانگونه که رفتار امت اسلامی با یکدیگر بر اساس امر به معروف و نهی از منکر است با حاکمان نیز بر همین مبنا استوار است. دولت حاکم بر مسلمانان، اگر ستمگر باشد باید بر اساس مراحل امر به معروف و نهی از منکر با او برخورد کرد. امام حسین(ع) در وصیتنامه سیاسی الهی خود یکی از انگیزههای قیام خود را امر به معروف و نهی از منکر میداند: «من از روی خودخواهی، غرور و خیرهسری و یا به منظور ایجاد فساد و آشوب و ظلم و ستمگری به پا نخاستهام، بلکه قیام من برای اصلاح امور مسلمانان و… اجرای برنامه امر به معروف و نهی از منکر در میان امت اسلامی است.» از این وصیتنامه استفاده میشود که حرکتهای سیاسی انواع گوناگون دارد: حرکت از روی خودخواهی، غرور، ستم و فساد که درست نیست و تنها حرکتی که بر اساس مصالح مردم و امر به معروف و نهی از منکر باشد درست است و باید آن را الگو و سر مشق خود قرار داد. درسهای این رویداد در عرصه رفتار سیاسی بیش از آن است که در این مقال بگنجد از این روی، به همین اندازه بسنده میکنیم.
چارلز دانشجوی انگلیسی با طعنه به دوست و همکلاسی ایرانی اش همایون می گه :
چرا خانوماتون نمیتونن با مردا دست بدن یا لمسشون کنن !؟؟
یعنی مردای ایرانی اینقدر کارنامه خرابی دارند و خودشون رو نمیتونن کنترل کنن؟؟
همایون لبخندی میزنه و میگه :ملکه انگلستان میتونه با هر مردی دست بده ؟ و هر مردی می تونه ملکه انگلستان رو لمس کنه؟!
چارلز با عصبانیت می گه :نه!
مگه ملکه فرد عادیه ؟!!
فقط افراد خاصی می تونن با ایشون دست بدن و در رابطه باشن!!!
همایون هم بی درنگ می گه :
خانوم های ایرونی همشون ملکه هستن!!!
درود بر تمام ملکه های سرزمینم
حجاب فاطمه(سلاماللهعلیها) چگونه بود!
از طریق عایشه و عبداللَّه بن حسن بن حسن در کتابهای عامه و خاصه نقل شده:
لما بلغ فاطمه علیهاالسلام اجماع ابی بکر علی منعها فدک، لاثت خمارها، و اقبلت فی لمه من حفدتها و نسا قومها، تطا فی ذیولها، ماتخرم مشیتها مشیه رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله حتی دخلت علی ابی بکر و قد حشد الناس من المهاجرین و الانصار، فضرب بینها و بینهم ریطه بیضا…. [شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 211 و 249- احتیاجات طبرسی، ج 1، ص 131، چاپ نجف.]
در حالی که با لباسهای طولانی راه میرفت- که حتی روی پاهای او پوشیده بود و بدنش پیدا نمیشد و چنان راه میرفت که گویا پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله در حرکت است
هنگامی که به فاطمه علیهاالسلام ثابت شد که ابوبکر فدک را از او به زور گرفته و تحویل نمیدهد، آن بانوی عزیز، مقنعه و روسریاش را بر سر محکم بست و با عدهای از زنان متدین و نزدیکان خویش که او را در میان گرفته بودند به سوی مسجد رسول اللَّه حرکت کرد، در حالی که با لباسهای طولانی راه میرفت- که حتی روی پاهای او پوشیده بود و بدنش پیدا نمیشد و چنان راه میرفت که گویا پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله در حرکت است- وارد مسجد شد. جمعیت مهاجر و انصار آنجا را پر کرده بودند و برای دختر پیامبر صلی اللَّه علیه و آله جایگاهی درست کرده بودند، که مردها او را نمیدیدند…
اگر این عبارات را به دقت مورد عنایت قرار دهیم درسهای زیادی از حجاب و عفاف آن حضرت میگیریم، و در اینجا متوجه میشویم که آن حضرت، حتی در میدان مبارزه نیز بسیار مقید به حجاب کامل و حیای اجتماعی و اخلاقی بوده است، زیرا:
1- با پوشیدن مقنعه و احتیاط لازم حرکت نموده. (لاثت خمارها).
2- در میان زنان حرکت نموده. (فی لمه…).
3- لباسهای بلند پوشیده بود که حتی پاهایش پیدا نبود. (تطا ذیولها).
4- در جایگاه مخصوص قرار گرفته و پردهای بین زنان و مردان حایل بود. (فضرب بینها و بینهم…).
آری فاطمه علیهاالسلام با این برنامه ریزی دقیق حتی در میدان مبارزه، با غاصبین خلافت، (آیه بیست و پنجم سورهی قصص) [فجائته احداهما تمشی علی استحیا.] که شیوه راه رفتن دختران پیامبران و زنان اسلامی را ترسیم میکند، تداعی کرد و به پیروانش درسها داد که در عین اجتماعی بودن، زنان حجاب و عفاف را حفظ کنند.
منبع:
تحلیل سیره فاطمه زهرا
بانوی باحجابی داشت در یکی از سوپرمارکتهای زنجیرهای در فرانسه خرید میکرد؛ خریدش که تمام شد برای پرداخت رفت پشت صندوق.
صندقدار زنی بیحجاب و اصالتاً عرب بود.
صندوقدار نگاهی از روی تمسخر به او انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را میگرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز میانداخت.
اما خواهر باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمیگفت و این باعث میشد صندوقدار بیشتر عصبانی شود!
بالاخره صندوقدار طاقت نیاورد و گفت: «ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم و این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ! اگه میخوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور میخوای زندگی کن!»
خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندقدار کرد… روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوقدار که از دیدن چهرهٔ اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت:
من جد اندر جد فرانسوی هستم… این دین من است و اینجا وطنم… شما دینتان را فروختید و ما خریدیم !
حجاب در قرآن
حجاب برای زنان از ضروریات اسلام است . واجب بودن حجاب از نظر قرآن ، سیره و سنت پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) و نیز به حکم عقل و اجماع رأی فقها و علمای اسلام امری ثابت است . واژۀ حجاب هفت بار در قرآن کریم آمده است و معنای کلمه در این هفت مورد چیزی است که از هرجهت مانع دیده شدن چیز دیگر شود . در قرآن کریم حدود چهار آیه به واجب بودن حجاب دلالت دارد . اما در مورد حفظ عفت و پاسداری از حریم آن ، بیش از ده آیه در قرآن وجود دارد . آیاتی که بر وجوب حجاب برای زنان دلالت دارند عبارتند از : آیۀ 31 سورۀ نور و آیات 59 ، 23 و 33 سورۀ احزاب که به هرکدام اشارۀ اجمالی می نماییم .
طبق اعلام دانشگاه گرین ویل شمالی آمریکا در سال 2008 - 2007 موارد ذیل استانداردهایی است که در این دانشگاه به کار گرفته می شود و قاطعانه اعمال خواهد شود . همچنین در صورت لزوم ، دانشگاه حق اضافه کردن موارد دیگر را دارد . - پوشش و آرایش دانشجویان باید تمیز و مرتب باشد و هیچ نوع پیراهن و بلوزی که شکم و ناف را نمایان سازد مجاز نیست و تاپ های مدل تنگ و مدل بند اسپاگتی ، تاپ های ورزشی با جلیقۀ بدون پیراهن مجاز نخواهد بود . کلاه و عینک آفتابی و بیگودی های مو در هیچ مکانی نباید استفاده شود به جز در محیط خوابگاه دانشجویان و باشگاه ها . هیچگونه لباس یا زینت آلاتی که نشان دهندۀ هرنوع بی حرمتی و کفر گویی یا دربرگیرندۀ عبارت وسوسه انگیز ، تبلیغات مشروبات الکلی ، تنباکو ، مواد مخدر یا دیگر عبارت و نمادهای نامناسب است مجاز نمی باشد . امکان وجود شلوارک وجود دارد به شرط آنکه آنها به صورت مناسب و خوش سلیقه استفاده شود .لباسی که به صورت نامناسب اندام را نشان می دهد مجاز نمی باشد . دامن ها باید زیبا ، موقرانه و با اندازۀ مناسب بوده و کوتاه نباشد . رنگ کردن مو مجاز نمی باشد . لباس و پوشش از نوع پیژامه خارج از خوابگاه مجاز نمی باشد . انواع شلوار ، شلوارهای راحتی و شلوارک ها باید تا خط کمر باشند . به دلایل امنیتی لباس ها و شلوارهای بگ مجاز نمی باشند . لباس نباید روی زمین کشیده شود . موارد و اقلام مربوط نامربوط آویزان از لباس از قبیل زنجیر یا دیگر موارد به نظر مناسب نیامده و مجاز نمی باشد . پوشیدن لباس های سبک گوتیک و آرایش کردن مجاز نیست و زینت آلات بدن و صورت به جز گوشواره مجاز نمی باشد . آقایانی که رسماً نمایندۀ دانشگاه می باشد اجازۀ سوراخ کردن گوششان را ندارند .
چهار سال حجاب ترکیه
نتایج یک بررسی جدید در ترکیه نشان می دهد در چهار سال اخیر تعداد بانوان باحجاب در این کشور افزایش یافته است . تحقیق جدید که به عنوان دین ، « ییسیته و حجاب در زندگی روزمره » از سوی مؤسسۀ تحقیقاتی « جی . او . ان . دی . ای » ترکیه صورت گرفت نشان می دهد که در چهار سال اخیر تعداد بانوان باحجاب این کشور با هشت درصد افزایش از 2/64 درصد به رقم 4/69 درصد افزایش یافته است . این نظرسنجی در هشتم و نهم سپتامبر سال 2007 میلادی در 268 محله و روستای 176 شهرستان واقع در 41 استان ترکیه اجرا شده است . از روستا دو هزار و 639 زن و از محلات دو هزار و 65 زن و در مجموع 5 هزار و 289 زن در این بررسی شرکت نموده اند . در مقایسۀ این بررسی جدید با نظرسنجی سال 2003 میلادی مشخص می شود که تعداد بانوان بی حجاب با 16 درصد کاهش از 8/35 درصد به 6/3 درصد سیر نزولی داشته است .
7/4 درصد : میانگین افزایش رشد حجاب در میان بانوان ترکیه
4/4 افزایش رشد حجاب در میان تحصیل کردگان دانشگاه
2/6 درصد افزایش رشد حجاب در میان تحصیل کردگان دبیرستان.
1/6درصد افزایش رشد حجاب در میان تحصیل کردگان راهنمایی
9/3 درصد افزایش رشد حجاب در میان تحصیل کردگان ابتدایی .
حجاب در روایات اسلامی
عفت نسبت به زنان مردم : پیامبر اعظم فرمودند : « نسبت به زنان مردم ، عفیف باشید تا زنان شما عفیف بمانند . »
شیوۀ پوشش : رسول گرامی اسلام « برای زن سزاوار نیست که هنگام بیرون رفتن از خانه اش لباسش را جمع و فشرده نماید و به بدنش بچسباند . »
بوی جهنم : پیامبر گرامی اسلام می فرمایند : « هر زنی که عطر استعمال کند و از منزل خارج شود و بر گروهی از افراد نامحرم عبور کند تا بوی عطر وی را استشمام نمایند چنین زنی زناکار است . »
توصیف زنان نزد نامحرمان : رسول اکرم می فرمودند : « کسی که زنی را برای مردی وصف نماید و آن مرد به واسطۀ آن وصف ، آلوده به گناه شود از دنیا نمی رود مگر اینکه مورد غضب الهی واقع شود . »
آیا بدحجاب بی دین است ؟!
درتوجیه بی حجابی می گویند خدا بزرگتر و مهربانتر از آن است که مثلاً به خاطر چند تارِ مو و … انسان را مجازات کند . باید توجه داشت که این توصیه را می توان دربارۀ همۀ دستورات دینی به کار برد . مثلاً بگوییم خدا بزرگتر از آن است که به خاطر نخواندن چند رکعت نماز ، خوردن چند تکه نان در ماه رمضان ، چند جمله غیبت کردن ، تهمت زدن یا دروغ گفتن ، انسان را مجازات کند . خدا ارحم الراحمین است . آن وقت چه چیزی از دین باقی خواهد ماند و این درحالی است که حجاب از جمله دستورات دینی است که اثرات فقط فردی نیست و ابعاد اجتماعی مهمی دارد .
چادری ها خودشان … ؟! بعضی می گویند چادری ها خودشان از همه بدترند . رعایت حجاب فقط با چادر میسّر نیست بلکه چادر حجاب برتر است . در تمامی اقشار مختلف جامعه ، از جمله پزشکان ، نظامیان و… ازهمه بدترند و هیچکس نباید دیگر پزشک شود ؟! درقشر افراد بی حجاب هم رفتارهایی دیده می شود . نکتۀ اساسی و مهم اینجاست که اسلام ملاک است نه او که مدعی مسلمانی است . اگر فرد چادری به گناه های دیگری آلوده است حتماً به خاطر آن گناهان خداوند او را مجازات خواهد کرد ولی بخاطر حجابش به او پاداش خواهد داد .
چرا اسلام حجاب را بر زنان واجب کرده است ؟
زیرا حجاب بهترین حافظ و حصاری که زن را ازخطر بیگانه حفظ می کند و زن بی حجاب همچون میوۀ درختی است که شاخۀ آن از دیوار با نخ به بیرون آویزان است و هر رهگذری به سوی آن دست درازی میکند یا مانند گلی است که هر کس به چیدن آن تمایل دارد .([1])
پوشیده بودن زن در جامعه نه تنها موجب تقویت بنیان خانواده است بلکه سبب حفظ ارزش زن و جلوگیری از ابتذال و تباهی او نیز می باشد . حجاب برای زنان مانند صافی است که گوهر وجودش را از گزند خطرها و آسیب ها در برابر نامحرمان و بیگانگان مصونیت بخشیده و بیمه اش می نماید . به جامعه خصوصاً جوان ، آرامش می بخشد و مانع هرگونه گسترش فساد و گرایش به فحشا می شود .
عفت و حجاب
حضرت علی (ع) فرمودند : « روزی محضر پیامبر اکرم (ص) بودم . آن حضرت پرسیدند : ” چه چیزی برای زنان بهتر از همه چیز است ؟ ” هیچ یک از اصحاب نتوانست جواب مورد نظر پیامبر (ص) را بگوید . پس پایان مجلس نزد فاطمه زهرا (س) آمدم و جریان سؤال نبی مکرم اسلام (ص) پدر بزرگوارشان را نقل کردم . فاطمه زهرا (س) گفت : ” بهترین چیز برای زنان آن است که نه مرد نامحرمی آنها را ببیند و نه آنها مرد نامحرمی را ببینند ” من نزد پیامبر بازگشتم و پاسخ را گفتم . حضرت فرمود : ” این جواب ازکیست؟ ” گفتم : ” از دخترتان فاطمه است . ” پیامبر (ص) تعجب کردند و گفتند : ” فاطمه پارۀ تن من است ([2] ) . زن درّ است و جای آن در صندوق است . زن باید در حجاب و چادر حفظ شود و این احترام و تکریم او است و نه محدودیّت او . ” »
امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل فرمودند : « اگر زنی بخواهد با وضع نامناسب در عروسی ، فواتح بازار ، گردشگاه ها و حتی حمام های عمومی برود و شوهرش جلوگیری نکند یا از شوهرش بخواهد لباسهای نامناسب و نازک برای او تهیه کند و شوهرش چنان نماید ، خداوند او را با صورت به جهنم می افکند ([3] ) »
حضرت علی (ع) فرموده اند : « زن باید بخیل باشد ، چه در خرج کردن پول شوهر و چه نسبت به عفت خود . ([4] ) زنان باید از نشان دادن بدن خود به غیر شوهرش بخل بورزد . »
حضرت امام جعفر صادق (ع) می فرمایند : « اگر زن عفت داشته باشد به دنیا می ارزد وگرنه به خاک هم نمی ارزد . »
و در این رابطه تفاوتی بین مردهای غریبه با نامحرم های فامیل ، مثل برادرشوهر و یا شوهرخواهر وجود ندارد و زن باید عفت خود را کاملاً حفظ کند تا موجودی ارزشمند در نزد خداوند و مردم به حساب آید .
روش های ترویج حجاب
1. آموزش حجاب در مدارس
2. تشویق
3. فعالیت های علمی ، فرهنگی ، هنری
4. ترویج فرهنگ غیرت « یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم و قودها و الحجاره » نگهداری خویش به ترک معاصی و عدم تسلیم در برابر شهوات سرکش است و نگهداری خانواده به تعلیم و تربیت و امر به معروف و نهی از منکر فراهم ساختن محیطی پاک و خالی از هرگونه آلودگی در فضای خانه و خانواده است . پیامبر اکرم فرموده است : « خداوند بینی هریک از مؤمنین را که غیرت نمی ورزند به خاک میمالد . » و نیز می فرماید : « غیرت از ایمان است . »
5. نظارت لازم بر رسانه های جمعی
6. فعالیت های مؤثّر قوای سه گانه
7. تقویت پایه های حجاب
8. امر به معروف و نهی از منکر
پایه های حجاب
1. ایمان به خدا و آخرت : ایمان به خدا و ترس از آخرت از مهمترین پایه های حجاب به شمار می رود . وقتی زن به خدای متعالی و علم و حکمت او ایمان آورد و معتقد گردد احکامی که برای انسان تشریع کرده است ، بدون نقص و دارای فواید و آثار مثبتی است و همچنین باور کند که بی توجهی به احکام خدای تعالی خزلان دنیا و عذاب آخرت را به همراه دارد از حکم الهی حجاب استقبال می کند .
امیرالمؤمنین (ع) می فرماید : « انسان به وسیلۀ ایمان به کارهای خوب رهنمون می گردد . »
2. آگهی
3. تقوا : پرهیزکاری یکی دیگر از پایه های حجاب است اسلامی است . تقوای آدمی ضامن اجرای احکام خدا است و تا این پایۀ قوی در قلب خانمی شکل نگیرد ، لباس تقوا در برنخواهد کرد . ایمان بدون تقوا ، انسان را به سر منزل مقصود نخواهد رساند . حضرت المؤمنین (ع) فرمودند : « لا ینفع الایمان بغیر تقوی ایمان » بدون تقوا سودی نمی بخشد و در حدیث دیگری فرمودند : « شریفی بالاتر از تقوا نیست . »
● عفاف وحجاب عامل بقای کرامت
عفت و پاکدامنی، حالت نفسانی است که داشتن آن بیانگر تسلط عقل بر نفس و چیرگی آن بر قوای شهوانی و مدیریت و مهار آن است. انسان های پاکدامن به سبب آن که کمال را در خدایی شدن می جویند، به عقل گرایش داشته و خردورزی اساس زندگی آنان را شکل می بخشد؛ زیرا می دانند که تسلط عقل بر تن و جانشان، به معنای تسلط حق و حقیقت بر آنان و حرکت در مسیر تعالی است.
افراد پاکدامن به حکم عقل نه تنها کمال را برای خود می پسندند، بلکه آن را برای همگان می پسندند و بدین منظور نه تنها شرایط را برای حرکت های کمالی و عقلانی خود فراهم می آورند، بلکه می کوشند تا شرایط مطلوب و مناسبی نیز برای دیگران فراهم آید. از این رو، از هرگونه ابزاری که قوای شهوانی را تهییج یا تقویت کند، پرهیز می کنند و پرهیزگاری و تقوا در ایشان به عنوان ملکه درآمده است. آنان از هرگونه خودآرایی که موجب تهییج قوای شهوانی و نفسانی جنس مخالف می شود، خودداری می کنند و عفت را برای همگان می پسندند. در همین راستا حجاب در ایشان به عنوان ابزاری مفید و سازنده در دستور کار قرار می گیرد تا ضمن ایجاد دیواره امنیتی برای خود و جلوگیری از هرگونه تعرض از سوی بیماردلان، شرایط مناسب را برای تعالی دیگر افراد جامعه فراهم آورند.
اما در مقابل، بیماردلان و ناپاکدامنان، به سبب فقدان عفت درونی، نه تنها حجاب را ابزار حفاظتی بر نمی شمارند، بلکه آن را به عنوان عامل تهییج قوای شهوانی دیگران و تقویت آن به کار می گیرند و بدحجابی به عنوان یک ترفند فریبکارانه از سوی بی عفتان مورد بهره برداری قرار می گیرد.
البته همه کسانی که بدحجاب هستند، از آن به عنوان یک ترفند بهره نمی برند؛ زیرا بسیار از آنان نسبت به احکام شرعی آگاهی کاملی ندارند و ناخواسته اهتمام و جدیتی نسبت به احکام شرعی از خود بروز نمی دهند و به طور ناخواسته در انجام کامل قوانین و احکام شرعی کوتاهی روا می دارند. این در حالی است که برخی دیگر از افراد، بدحجابی را به عنوان یک پدیده اجتماعی در برنامه ریزی رفتاری و جنگ نرم و روانی خویش قرار می دهند. بنابراین، بدحجابی به عنوان یک پدیده اجتماعی برنامه ریزی شده، ترفندی است که دشمنان جامعه و بی عفتان خواهان گسترش آن هستند.
بدحجابی به عنوان یک ترفند فرهنگی و سیاسی از سوی برخی از افراد مدیریت و هدایت می شود. این جاست که جامعه با جلوه هایی از خودآرایی مواجه می شود که بحران های فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی را به دنبال دارد. از این رو گفته شده، بدحجابی، ترفند بیماردلان و بی عفتان است؛ زیرا هدف این گروه ها آن است که شرایط برای بهره گیری های شهوانی فراهم آید و با طبیعی و عادی و معمولی جلوه دادن این گونه رفتار، هرگونه حساسیتی را از جامعه و مدیران آن بردارند.
● بدحجابی، نوعی خودآرایی
اصولا زنان و مردان گرایش به خودآرایی دارند تا این گونه جنس مخالف را برانگیزند و توجه آنان را به خود جلب و جذب کنند. در اسلام تهییج همسران از طریق خودآرایی مورد تشویق و ترغیب قرار گرفته و آیات و روایات بسیاری در این زمینه وارد شده است که چگونه همسران به این نیاز طبیعی یک دیگر پاسخ دهند و با پوشیدن و آراستن خود به زر و زیور و جامه های زیبا و خوشنگار، شرایط مناسب و شایسته ای برای پاسخ به عواطف و احساسات یک دیگر در این حوزه فراهم آورند.
بی گمان، این تهییج و برانگیزاندن عواطف و احساسات جنس مخالف، نیازمند پاسخ گویی های جنسی مناسبی از سوی همسران است که در آیاتی از جمله ۵۸ سوره نور بدان اشاره و توجه داده شده است. در این آیات از خلوت های سه گانه همسران در شبانه و روز سخن به میان آمده که برای ارتباط جنسی بوده و هیچ کسی حتی فرزندان نیز مجاز به شکستن حریم خلوت ایشان نیستند.
اما از آن جایی که هرگونه تهییج جنس مخالف از سوی دیگران به معنای شکستن حدود الهی است، امری ممنوع و محرم دانسته شده است. بر این اساس همه عوامل و ابزارهای تهییج جنسی جنس مخالف تحریم شده و قوانین سفت و سختی در این باره وضع شده است تا جامعه در سلامت باقی بماند. از جمله این قوانین حجاب است.
قانون حجاب، اختصاصی به مرد و زن ندارد و همگام موظف به اجرای دقیق آن هستند. هر چند که میزان و شرایط حجاب در مرد و زن فرق می کند و این تفاوت به سبب اختلاف طبیعی در زن و مرد است.
ناگفته نماند که اگر زنی با دیدن حتی بخش هایی از بدن مردان که لازم نیست پوشیده باشد، تحریک شود می بایست چشم خویش را از آن مرد یا مردان بپوشاند. از این رو با آن که مردان با دیدن و زنان با لمس تحریک می شوند؛ خداوند از فرو انداختن چشمان زن و مرد سخن به میان آورده است (نور، آیه ۳۱) زیرا برخی از زنان با دیدن جاهایی که به طور طبیعی حجاب مرد نیست، تحریک می شوند و یا این که مردانی بدحجابی را پیشه می گیرند تا زنانی تحریک شوند و در دام شهوت ایشان گرفتار آیند. بر این اساس بر مؤمنان حکم شده تا چشمان خویش را از نگاه به نامحرم از جنس مخالف بپوشانند تا قوای شهوانی آنان تحریک نشود.
به سخن دیگر، در این جا دو حکم وجود دارد، حکمی که بر همگان است که حجاب مناسب مرد و زن را مراعات کنند و حکمی دیگر آن که در صورت احتمال تحریک، چشمان خویش را بر همان بخش مجاز نیز بپوشانند؛ زیرا برخی از مردان و زنان نسبت به دیدن جنس مخالف واکنش مثبت نشان می دهند و قوای شهوانی ایشان برانگیخته می شود. از این رو، اگر مردی نسبت به دیدن چهره و دست زنی تحریک می شود بر اوست که چشم فرو بندد و آن جا را نیز نبیند؛ هر چند که برای دیگران دیدن آن بخش مجاز باشد و بر زن نیز پوشیدن آن بخش لازم نباشد. هم چنین در زنان هم این حکم جاری است. بنابراین اگر زنی با دیدن فوتبالیست ها و پوشش آنان تحریک شود می بایست چشم از ایشان فرو بندد، هر چند که به طور عموم زنان با دیدن تحریک نشوند.به عبارت دیگر، مبنای احکام، جلوگیری از تهییج جنسی است و اگر مرد و زنی احتمال تحریک جنسی و برانگیخته شدن قوای شهوانی خود را بدهند نمی توانند مواضع و جاهایی را ببینند که دیدن آن جایز و پوشیدن آن لازم نیست. از این رو شخصی که احتمال تحریک خود را می دهد، دیدن این مواضع و جاهائی از زن و مرد جایز نیست و حرام می باشد.
بررسی علل برقراری قانون حجاب در جامعه
بدحجابی پـدیده ای است که از سوی برخی بیمار دلان تشویق و ترغیب می شود، بطوری که آن را ابزاری برای دور زدن قوانین و احکام اسلامی یعنی حکم شرعی حجاب قرار داده اند. درجامعه اسلامی، بدحجابی به عنوان یک نابهنجاری به وجود آمده که خود عامل بسیاری از مشکلات جنسی، خانوادگی، تعرضات خیابانی و بحران های اجتماعی شده است.
بدحجابی بدتر از بی حجابی است؛ زیرا جامعه عقلانی و اسلامی به طور طبیعی از بدحجابی حمایت نمی کند و به شدت با آن مبارزه می کند؛ ولی از آن جایی که جامعه نسبت به برخی از امور تساهل و تسامح روا می دارد، بدحجابی به عنوان یک شیوه خودآرایی شیوع و رواج می یابد و خود عامل فساد و تباهی درجامعه می گردد؛ زیرا بدحجابی به عنوان خودآرایی، عامل تهییج شهوات جنسی است که پیامدهای آن مانند موریانه آهسته جامعه را از درون متلاشی می کند و اساس خانواده ها را از هم می پاشد.
● فلسفه حجاب
حجاب برای این وضع شده تا جامعه درسلامت جنسی باشد و ابزارهای تحریک قوای شهوانی تحدید شود. از این رو، حجاب به عنوان یک قانون کلی وضع شده است تا این سلامت فراهم آید. از آیات قرآن این معنا به دست می آید که نیازی به پوشیدن از کودکانی نیست که قدرت تشخیص میان زن و مرد نداشته و هنوز به مسائل جنسی آگاهی نیافته اند.
اما کسانی که بدحجابی شان عامل برانگیختگی شهوانی است، باید خود را به طور کامل بپوشانند و بر مومنان است که به این افراد بدحجاب ننگرند و چشم خویش را فروافکنند.
به سخن دیگر، مومن در دو حالت باید چشمان خویش را از جنس مخالف بپوشاند:
1- در زمانی که شخصی بی حجاب یا بد حجاب است، حال چه این بی حجابی یا بدحجابی تحریک کننده باشد یا نباشد؛ زیرا حجاب قانونی اجتماعی است که مراعات آن بر همگان لازم است و اگر کسی مراعات نکرد می بایست با چشم پوشیدن، خود را از احتمال تحریک قوای شهوانی محافظت کند و چشم پوشیدن بر او واجب و لازم است؛
۲- زمانی که شخص با حجاب است ولی او با دیدن همان مقدار مجاز تحریک شده و قوای شهوانی او برانگیخته می شود، دراین حالت بر او لازم و ضروری است که چشمان خویش را از جنس مخالف بپوشاند و به آن ننگرد.
اصولا حجاب یک قانون اجتماعی است که بر همه شهروندان امت اسلام از زن و مرد لازم است تا آن را اجرا کنند و در صورت تخطی به عنوان جرم تلقی شده و مجازاتی چون تعزیر دارد؛ چنان که گناهی است که عقوبت آن در آخرت و بلکه در دنیا نیز گریبانگیر وی خواهدشد و بسیاری از برکات و نعمت های الهی از او سلب شده و به معیشت سخت و تنگدستی گرفتار می آید.
هدف از وضع حجاب آن است تا زمینه برای سلامت جامعه فراهم گردد و بیماردلان، متعرض مردان و زنان با ایمان نشوند و ایمان ایشان را به غارت و چپاول نبرند.
البته یکی از فلسفه ها و اهداف حجاب را باید ایجاد عفت و پاکدامنی درمیان امت اسلام و شهروندان آن دانست؛ زیرا حجاب شرایط مناسبی را برای پاکدامنی و عفت در جامعه فراهم می آورد؛ چرا که با وجود حجاب مناسب و شرعی، قوای شهوانی، تحریک و تهییج نمی شود و شخص در یک فرآیندی با کمک عقل و شرع، بر نفس خویش مسلط شده و زمام امور نفس را در اختیار عقل می گذارد.
از آموزه های قرآنی این معنا به دست می آید که عفت و پاکدامنی، به معنای چیرگی عقل و مدیریت مهار قوای شهوانی به دست آن است. این حالت اگر به شکل ملکه ای در نفس انسانی در آید، شخص در حالتی قرارمی گیرد که به سادگی تهییج نمی شود و قوای شهوانی نمی تواند سرکشی کند و او را به سوی گناه سوق دهد.
به سخن دیگر، هدف آن است که آدمی در یک فرآیندی به جایی برسد که قوای نفسانی بر او حکومت نکند، بلکه عقل و آموزه های عقلانی و وحیانی بر جان او مسلط شود که همان معنای تقوا و پرهیزگاری واقعی است.
در برخی از روایات آمده است برای هر چیزی مستی و سکری است. انسان ها همان گونه که با شراب دچار مستی می شوند، یا به سبب ترس از مرگ دچار این حالت می گردند. (ق، آیه ۱۹) یا دنیازدگی، ایشان را مست می کند (حجر، آیه۷۲) همچنین برخی از اوقات چشمان آدمی مست می شود و همانند آدم هایی افسون شده می گردد. (حجر، آیه۱۵) این مستی چشمان، شاید به سبب چشمان مست آفرین جنس مخالفی باشد و شاید به تار مو و زلف زنی و شانه ستبر مردی اتفاق بیفتد. از این رو باید انسان چشم، فروهشته دارد تا در دام مست آفرینان گرفتار نیاید. حجاب، مانع بازدارنده ای است که آدمی را از مست آفرینان در امان نگه می دارد. لذا به عنوان یک حکم اجتماعی اسلامی مطرح شده است.
ازنظراسلام، همان اندازه که انسان نسبت به ایمان و عمل صالح خود مکلف و موظف است همچنین نسبت به ایمان و اعمال دیگران نیز مسئولیت دارد؛ زیرا اسلام دینی اجتماعی است و حوزه های فردی آن تا حوزه های اجتماعی کشیده شده است و ایمان واقعی جز به رهایی از خود و دیگران معنا نخواهدیافت. از این رو بر هر فردی این مسئولیت نهاده شده تا با ایجاد حجاب، مانع از برانگیخته شدن شهوات جنسی دیگران شود. بنابراین حجاب برای مرد و زن یک مسئولیت اجتماعی است تا بستر عفاف را در دیگران ایجاد یا تقویت کند. بنابراین اگر به انسان مؤمن گفته شده تا برای حفظ عفاف و یا تقویت آن در خود، چشم بر هر مست آفرینی فروهشته دارد، همینطور از وی خواسته شده تا برای حفظ عفت دیگران و یا ایجاد و تقویت آن، حجاب داشته باشد.
براین اساس، اگر مردی احساس کند و یا احتمال دهد که پوشیدن مقدار واجب و لازم نمی تواند نقش بازدارندگی را ایفا کند، باید بیش از حد واجب اندام خود را بپوشاند و این یک مسئولیت اجتماعی است که به عنوان آداب پوشش مطرح می باشد. چنان که اگر زنی دید که دستان ظریف و لطیف وی نگاه ها را مجذوب می کند و یا چشمان مخمورش دل ها را به بند می کشد و مسحور می سازد، باید به آداب اسلامی پوشش، دستان خویش بپوشاند و یا چشمان را با عینک دودی و یا هر ابزار دیگری مخفی نگه دارد و این گونه حجاب را مراعات نماید.
در حقیقت، مقدار لازم برای مرد و زن مسلمان همان چیزی است که در شریعت بیان شده است ولی مسئولیت اجتماعی و دینی شخص می طلبد که وی با توجه به شرایط حتی برخی از بخش های مجاز را نیز بپوشاند تا شرایط برای تهییج قوای جنسی دیگران فراهم نیاید؛ زیرا هدف از حجاب ایجاد بسترهای لازم برای دست یابی به حالت نفسانی عفاف است که نوعی چیرگی عقل بر قوای نفسانی و ایجاد تعادل و اعتدال در آن است.
عفت در کلام الهی همان عصمتی است که شخص را از انجام گناه باز می دارد و اجازه نمی دهد تا قوای شهوانی حتی در محیط مناسب تهییج برانگیز، خود را بر جان آدمی مسلط و چیره نماید. از این رو عفت حضرت یوسف(ع) وی را از گناه در شرایط مناسبی که زلیخا فراهم آورده بود، بازداشت. (یوسف، آیات ۲۹ و ۳۲ و ۳۳)
همین عفت است که به عنوان یک ارزش مورد توجه قرآن و آموزه های وحیانی آن قرار می گیرد و همه عقلا و خردمندان، دارندگان عفاف را می ستایند و بر آنان آفرین می فرستند. (یوسف، آیات پیشین و نیز ۴۶ و ۵۰ تا ۵۴) بی گمان عفت یکی از مصادیق احسان و صالح بودن انسان است. (یوسف، آیه ۵۶) از این رو حضرت یوسف(ع) مورد ستایش شاه مصر قرار می گیرد.
انسان های عفیف حتی اگر فاقد امکانات پاسخ گویی به نیازهای جنسی خویش باشند، هرگز در دام شهوت نمی افتند و با خویشتن داری نشان می دهند که چگونه عقلشان بر شهوات و قوای درونی و وسوسه های بیرونی چیره است.
زنان و مردان عفیف با همه مشکلات و تنگدستی ها هرگز تن به خفت نمی دهند و خواری تقاضا و سوال را بر خود هموار نمی سازند (بقره، آیه ۲۷۳) چه رسد که در دام آن گرفتار آیند و خود را به دست شهوت بسپارند و بدنام و بی آبرو کنند.
به هر حال هرگونه بدحجابی که به عنوان عامل تهییج شهوات جنسی باشد، به عنوان یک عمل ضداخلاقی و هنجاری شناخته می شود و باید با آن به عنوان یک پدیده زشت از سوی اولیای امور و مجریان قوانین به شدت مبارزه شود و از سوی مومنان و شهروندان محکوم شود.
بی حجابی و نتایج و عواقب آن
اگر هدف از بی حجابی،خودنمائی و جلب نظر جنس مخالف است باید گفت، جلب چشم مردها و هوس هوسرانان، عاملى براى تحقير زن است. عظمت زن به اين نيست كه بتواند چشم مردها، هوس هوس رانان را به خودش جلب كند؛ اين افتخارى براى يك زن نيست؛اين تجليل زن نيست؛ اين تحقير زن است تا وقتى بانوان، خود را از ديد چشمهاى حريص مردان مى پوشانند، درياى نفس آنها آرام است، ولى وقتى به جلوه گرى دست مى زنند، اضطراب روحى و نابه سامانى روانى خود و براى مردان فراهم مى آورند. بدون ترديد، زمانی که مرد در خيابان، بازار، اداره، كارخانه و … همواره با چهره هاى محرك و مهيج زنان بدحجاب و آرايش كرده مواجه باشد، تمركز نيروى كار او كاهش مى يابد (براى آگاهى از گستره كشانده شدن لذت هاى جنسى به محيط هاى كارى و اجتماع، و اعترافات صريح بعضى از زنان كشورهاى غربى درباره ى مزاحمت هاى جنسى نسبت به زنان و كودكان، ر. ك: احمدصبورى اردوبارى، بهاى يك نگاه؛محمدتقى فلسفى، كودك از نظر وراثت و تربيت، ج ٢، و روح الله حسينيان، حريم عفاف .) از سوی دیگر زن خود با انتخاب پوشش خویش در نوع برخورد جامعه با او تا حدی نقش دارد کما اینکه سرچشمه بسيارى از مزاحمت هاى هوس بازان نسبت به زنان و دختران، نوع لباس خود آنهاست، (آيه ٦٠سوره مبارکه احزاب) . مي بينم كه جوانان ولگرد هميشه متعرض زنان جلف و سبك و لخت و عريان مي گردند. وقتي كه به انها اعتراض ميشود كه چرا مزاحم مي شويد؟ مي گويند: اگر دلشان اين چيزها را نخواهد با اين وضع بيرون نمي آیند. به صورت ناخودآگاه، برخورد مردان با زنانى كه پوشش نامناسبى دارند، برخوردى شهوانى و ابزارى است. در واقع می توان گفت، زن و مرد همانند دو سيم برق هستند كه نبود عايق ميان آنها آتش بى عفتى را شعله ور مى سازد و ارزش ها را مى سوزاند.2 حجاب حریمی میان زن و مرد نامحرم است، و حدود و مرزهای میان آنان را مشخص می نماید، روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر، محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام می گیرد. اگرچنين حريمى برداشته شود و آزادى بى قيد وشرط به ميان آيد، بايد شاهد زندگى حيوانى باشيم كه در آن صورت، اضطراب هايي دچار افراد مى شود .زيرا غريزه جنسى نيرومند و چون اسبى سركش است كه هرچه بيشتر اطاعت شود و افسارش رهاتر گردد، سركش تر مى شود و ضربه كارى تر بر انسان وارد مى كند يا همچون آتشى است كه هرچه به آن بيشتر هيزم بدهند، شعله ورتر مى شود. مهمترين آسيب ها و پيامدهاى بى حجابى: ١- عقده مند كردن مردان: جلوه گرى زنان، آثار منفى روانى براى مردان و جوانان در پى دارد. اگر ميل آدمى به چيزى جلب شود و به آن دست نيابد، تعادل روحى و روانى او بهم مى ريزد؛ درونش ناآرام مى گردد و در صورت تكرار به عقده روانى تبديل مى شود. ٢- سقوط شخصيت زنان: حجاب، قانون فطرت است و سرپيچى از اين قانون فطرى، سقوط ارزشى بانوان را به همراه دارد. هرقدر زن ها به خودآرايي بپردازند، از تقويت و تكميل روح الهى خود بازمى مانند. بى حجابى، كليد تخريب ارزش هاى زنان است. ٣- تزلیل خانواده ها: كشاندن مسائل جنسى از محيط خانواده به جامعه افزون بر متزلزل كردن عفت زنان، زمينه از هم پاشيدن بنيان خانواده ها را فراهم مى آورد. اساساً پوشش زنان سبب مى شود تمتعات جنسى منحصر در خانواده باشد؛ همچنين به حفظ و حراست از كيان اجتماعى و استفاده بهينه از نيروهاى فعال آن كمك مى كند. حضور زنان بى حجاب و بدحجاب دل مردان را سست كرده و ايمانشان را مى ربايد و چه بسا باعث ركود در فعاليت هاى اجتماعى مى شود. ٤- بلوغ زودرس جنسى: بى ترديد، در اثر جلوه گرى زنان، نوجوانان، زودتر از زمان طبيعى به بلوغ خواهند رسيد و اين بلوغ زودرس زمينه ساز اختلال روانى و جسمى در آنان مى شود. ٥- بدآموزى: اصولاً فرزندان، رفتار خود را از بزرگترها مى آموزند. اگر زنان و دختران بالغ جامعه، ازشرم و حيا به دور باشند و در پوشش مناسب موى سر، بدن و زينت هاي آن دقت نكنند، الگوى نامناسبى براى فرزندان جامعه خواهند بود - 6- رونق گرفتن چشم چرانی و هوسبازی. 7- توسعه فساد و فحشا. 8- سوء قصد و تجاوز به عنف. 9- بارداری های نامشروع و سقط جنین 10- خودکشی و فرار از خانه در اثر آبروریزی. 11- بالا رفتن آمار طلاق و تضعیف روابط خانوادگی. 12- رقابت در تجملات. 13- ایجاد دلهره برای خانواده های پاکدامن. ممكن است بعضي ها ادعا كنند و بگويند: وقتي بي حجابي رايج شد شخص ديگري مزاحمتي ايجاد نمي كند اما آمارهاي تجاوز به عنف و مزاحمت براي زنان در كشورهاي به اصطلاح آزاد، فراوان و بسيار قابل ملاحظه و درخور تأمل است. مالكيت بى قيد و شرط وآزادى به معنى رها شدن، سرچشمه فساد و به هم ريختن نظام اجتماعى است .
دیدگاه قرآن و احادیث نسبت به مسأله عفاف و حجاب
اصل حجاب و پوشش زن از ضروریات دین اسلام است و هیچ یک از دانشمندان اسلامی در آن اختلاف ندارند. حتی در مقدار و حد پوشش نیز بین فقها و علمای اسلام اعم از شیعه و سنی اختلاف ندارند و تقریباً همه آن ها بر این عقیده اند که زن باید در حضور نامحرم تمام بدن خود جز صورت و دست ها تا مچ بپوشاند. ما در اینجا به دیدگاه های بعضی از آنها اشاره می کنیم . از هر كارى كه موجب شكستن حريم حيا و حجاب مى شود، دورى كنيد، (آيه ٢٧سوره مبارکه نور) (تستأنسو) پاكدامنى و عفت براى زنان بهترين ارزش است، مطابق آيه 33 سوره مبارکه نور (ان اردن تحصناً) قال النّبىّ صلى الله علیه و آله: الْحَياءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فيِ النَّساءِ أحْسَنُ . پيامبر صلی الله عليه و آله و سلم فرمود: حيا از همه نيكوست ولى از بانوان نيكوتر است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرموده است: خدا، حيا و پوشيدگى بندگانش را دوست دارد. قال رسول الله صلی الله علیه و آله: المراه عوره سترها بیتها ف اذا اخرجت استشرقها الشیطان. زن اندامی شهوت انگیز دارد که خانه اش پوشش آن است، اگر خود را نپوشاند همین که از خانه خارج شد شیطان او را دربر می گیرد. قال عَلِىّ علیه السلام: ألْعَفافُ يَصُونُ النَّفْسَ وَ يُنَزّهُما الدَّنايا. حضرت على عليه السلام فرمود: عفت محافظ انسان است و او را از پستى ها باز مى دارد. قال عَلِىّ علیه السلام: عَجِوْتُ لَمِنْ عَرفَ سُوءَ عَواقِب اللَّذَّات كَيْفَ لا يَعُفَّ. حضرت على عليه السلام فرمود: درشگفتم از كسى كه فرجام هوسبازى ها را مى داند چگونه عفت نمى ورزد. حضرت على عليه السلام مى فرمايد: ما الْمُجاهِدُ الشّهيدُ فى سَبيلِ اللهِ بِأَعْظَمَ أَجْرا مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَكادَ الْعَفيفُ اَنْ يَكُونَ مَلَكا مِنَ الْمَلائِكَه.اجر رزمنده شهيد راه خدا، بالاتر از اجر كسى نيست كه فدرت، برخلاف عفت داشته، ولى عفت خود را حفظ كرده است. به حقيقت كه فرد عفيف، نزديك است كه فرشته اى از فرشتگان باشد (نهج البلاغه، حكمت ٤٧٤)
آثار و پیامدهای حجاب در جامعه
از آيات حجاب به خوبى استفاده مي شود كه وجوب حجاب، يكى از احكام اجتماعيه اسلام است، يعنى در عين اينكه آثار فردى هم دارد آثار اجتماعى نيز، دارد و اساساً مفهوم و حقيقت حجاب در روابط اجتماعى معنا و تفسير پيدا مي كند، نه صرفاً در روابط فردى.14 حجاب و پوشش اسلامى براى مردان و زنان، تنها از كاركرد فردى برخوردار نيست و فقط براى سامان دهى خلقيات و ملكات نفسانى آدميان، مؤثر نمى باشد؛ بلكه از كاركرد اجتماعى نيز برخوردار است؛ غرايز، التهاب هاى جسمى و معاشرت هاى بى بند و بار را كنترل نموده، و به تحكيم نظام خانواده مى افزايد. همچنين از انحلال كانون مستحكم و پايدار زناشويي جلوگيرى نموده و امنيت اجتماعى را فراهم مى سازد . چنانکه خداوند متعال در سوره مباركه نور آيه ٣٠ فرموده، كاملاً از آيه روشن است كه صحبت از اجتماع است، یعنی در آیه اساساً بحث از فرد نیست، بلكه بحث از اجتماع است و خداوند تبارك و تعالى، حجاب را براى سلامت اجتماع قرار داده است. البته با قطع نظر از ادله قرآنى، از ماهيت حجاب پيداست كه براى صيانت از زنان است، يعنى حجاب هم براى خود قشر زنان مفيد است و هم براى ديگران. چرا كه بانوان محجبه هم خود را حفظ مى كنند و هم زمينه و بستر انجام گناه را براى ديگرى فراهم نمى كنند. پس روشن است كه حجاب يك امر اجتماعى است. بنابراين، پوشش اسلامى زن به منزله يك حفاظ ظاهرى و باطنى در برابر افراد نامحرم است كه مصونيت اخلاقى، خانوادگى، اجتماعى و پيوند عميق ميان حجاب ظاهرى و بازدارى باطنى را فراهم مى سازد.22 از آن جهت كه حجاب، حقيقتش، حفظ كرامت زن، رعايت حق الهى و حفظ حريم زن و مرد در روابط اجتماعى است، بى شك قدرت شگرفى در احياء و ماندگارى عفاف و حياى عمومى جمعى و جلوگيرى از انواع گوناگون بهره بردارى هاى جنسى دارد؛ زيرا زمانى كه زن با حفظ حريم خود و ديگران در جامعه رفت و آمد كند،هيچ مرد سالمى به خود اجازه تعدى و تجاوز نمى دهد و تنها مردان مريض القلبى مى مانند كه با برخورد عمومى جامعه نسبت به رفتار زشتشان مواجه مى شوند.12 به همین جهت در اسلام محرم و نامحرم و جدايي زن و مرد و اينها مطرح است، اينها مسائل ارتجاعى نيست. اينها جزو دقيق ترين مسائل انسانى و بشرى است. يكى از مهم ترين آن، اين است كه بنيان خانواده مستحكم مى ماند. چون زن و شوهر بهم احساس وفادارى مى كنند، در موضع حسادت قرار نمى گيرند،اين خيلى مسأله مهمى است. اگر اين عشق در صد جای ديگر تأمين شد، ديگر آن پشتوانه قوى اى كه استحكام خانواده بايد داشته باشد، از بين خواهد رفت و خانواده ها متزلزل مي شود. روشن است که با متزلزل شدن خانواده ها آن آرامش و امنیتی که بر جامعه حکم فرماست به لرزه در می آید چون خانواده ها زیرمجموعه های جامعه هستند پس بديهى است که سلامت اجتماع و خانواده،با رعايت حفظ حريم هاى دينى، ارتباط مستقيم دارد. حفظ حريم ها بسيار سازنده است و بدنبال آن امنيت فراگيرى در جامعه حاكم مى شود. پس امنيت اجتماعى، هدف اساسى وجوب حجاب است. و همچنین از فلسفه هاى حقيقى وجوب حجاب، حفظ آرامش زن، مصونيت جامعه از فساد و عمق و معنا بخشيدن به امنيت اجتماعى با توسعه آن مى باشد. پوشش دينى، پيام عفت، شخصيت و خداترسى زن مسلمان است و مردان جامعه نه تنها به چنين بانويي چشم طمع نخواهند داشت بلكه او را نيرويى بالفعل در هر چه وسعت بخشيدن امنيت اجتماعى دانسته و نجابتش را مى ستايند. در اين صورت است كه زن نه تنها در سنگر حجاب خود، از تير نگاه هاى زهرآلود، سخنان آزار دهنده و برخوردهاى اراذل جامعه در امان خواهد بود، بلكه امنيت و آرامش درونى خود و اجتماع خويش را برقرار خواهد كرد. نكته معنوى و عرفانى قابل ذكر در اين باب، پيام الهى آفريدگار هستى، خطاب به زنان است (اى زن! آگاه باش،دنيا خراب آبادى است كه هر نقطه آن به مين هاى شيطان و نگاه هاى آلوده، ناامن گشته است. اما فرشته هاى حجاب در محفل انس و ياد خدا در امنيتى بى نظير به سر مى برند كه ديگران از طعم آن بى خبرند). (تحليل نو و عملى از حجاب در عصر حاضر، محمدرضا اكبرى، ص ١٦-١٤) .حجاب، حريمى ميان زن و مردان نامحرم است و سبب فروكش كردن غريزه جنسى مى شود. خاموشى اين شعله و در مسير طبيعى قرار گرفتن آن باعث مى گردد بسيارى از مشكلات از جامعه رخت بربند.18 زیرا نفس آدمى دريايي از خواستنى ها و تمايلات است. زمانى كه به چيزى رغبت پيدا كند همانند دريا، طوفانى مى شود و تنها راه آرام شدن جزر و مد اين دريا، رسيدن او به خواسته ى خويش است. لذا براى جلوگيرى از چنين موقعيت مهلك و درد طاقت فرسايي، حجاب داروى درمان كننده و موجد امنيت و صفاى روحى است. همانطور كه يك بانوى تازه مسلمان آمريكايي مى گويد: سلامت روح مرد و جامعه با نوع و كيفيت پوشش زنان، رابطه مستقيم و غيرقابل انكار دارد. پوشش، امنيت به همراه دارد و عامل مهمي براي آزادي زنان است،نه اسارت آنان. اسلام با طرح پوشش مناسب (حجاب)، جواز حضور زنان را در اجتماع فراهم آورده است و این حفاظ حجابى که بين زن و مرد وجود دارد اين به معنى آن نيست كه زنان،عالم جداگانه اى غير از عالم مردان دارند؛ نه، زنان و مردان در جامعه و محيط كار، با هم زندگى مى كنند؛ همه جا با هم سروكار دارند؛ مشكلات اجتماعى را با هم حل مى كنند؛ جنگ را با هم اداره مى كنند و كردند؛ خانواده را با هم اداره مى كنند و فرزندان را پرورش مى دهند؛ اما آن حفاظ و حجاب در بيرون از محيط خانه و خانواده حتماً حفظ مى شود. اين،آن نكته اصلى در الگو سازى اسلامى است. اگر اين نكته رعايت نشود همان ابتذالى كه غرب دچار آن است پيش مى آيد. اگر اين نكته رعايت نشود،زن از پيشتازى در حركت به سمت ارزش ها بازخواهد ماند. چون حجاب از جهت معنوى باعث مى شود كه زن كمتر دچار لغزش و گناه گردد. و به دنبال آن، زن و بطور كلى جامعه بيشتر مى توانند مراتب معنوى و انسانى را طى نمايند. نقش حجاب در سلامت عمومى جامعه این است كه زن و مرد هركدام كار متعلق به خويش را انجام دهد و اختلاط و معاشرت بى مرز در آن وجود نداشته باشد، زنان غيرمتعهد خودنمايى ننمايند و مردان شهوت ران هم با چشم صياد خويش به دنبال طعمه نگردند، در آن زمان در جامعه آرامش روحى و روانى بر زن و مرد حاكم خواهد شد،و ثبات و استحكام ويژه اى بر خانواده آن سايه خواهد افكند، و روز به روز بر تعداد پيوند ازدواج ها و زناشويى هاى مشروع و قانونى افزوده خواهد گرديد كه نتيجه آرامش اجتماعات كوچك، آرامش و سعادت جوامع بزرگ انسانى خواهد شد. پاكى جامعه از كسالات اخلاقى و زشتى هاى نابخشودنى، با رعايت همه جانبه مسائل مؤثر در سالم سازى جامعه است، و از آنجا كه منتهاى پوشش براى چنين مقصودى است، جمع كردن آن با ساير نكات اخلاقى پيرامون زن در غالب حجاب، كمك شايان توجهى به اين سالم سازى مى نمايد.12 خبرنگار روزنامه نيويورك تايمز طى مقاله اى با عنوان (زنان در آغوش اسلام امنيت تازه مى يابند) با اشاره به گرايش روز افزون زنان مسلمان به حجاب مى نويسد، چه چيزى اين بازگشت را ميسر ساخته است؟بازگشتى كه به معناى واقعى در آزادى هاى شخصى و سياسى صورت گرفته است؟ پوشش (حجاب) براى زن اين امكان را فراهم ساخته كه در شهرهاى شلوغ بتواند به راحتى فعاليت كند واز مزاحمت مردان جوان و نوجوانانى كه درجست و جوى كار از اطراف و اكناف كشور به پايتخت سرازير شدند در امان بماند. این لباس يك پيغام غيرقابل ترديد به اطرافيان مى فرستد. حجاب مى گويد: اين زن نجيب است، با او كار نداشته باشيد. و به وى اجازه مى دهد بدون اينكه مورد آزار جنسى قرار گيرد در اتوبوس هاى شلوغ شهر سوار شود (روزنامه رسالت،٢/٤/٧٣ ،١٣/ محرم/ ١٤١٥، شماره ٢٢٤٢٠) . هويت و شخصيت خانواده در گرو پاكدامنى و عفت است؛ با توجه به جایگاه زن در خانواده و همچنین تأثیر خانواده بر اجتماع می توان گفت: جامعه سالم در دامان مادران پاكدامن و عفيف شكل مى گيرد، چنان كه در حديث آمده است: (طُوبى لِمَنْ كانَتْ اُمُّهُ عَفِيفَةً (بحارالانوار، ج ٥، ص ٢١٥)) (خوشا به سعادت كسى كه مادرش عفيف و پاكدامن باشد) . پس ملاك در روابط اجتماعى، پاكى و طهارت است (آيه 28 سوره مبارکه نور) (ازكى لكم) و اوامر و نواهى خداوند، راه رسيدن به این طهارت است. و حجاب موجب طهارت زنان و به دنبال آن طهارت جامعه است. آثار و فوايد حجاب اسلامى بر گسترش امنيت اجتماعى، بسيار است كه برخى از آنها عبارت اند از:
١- ايجاد آرامش روانى بين افراد جامعه.
٢- جلوگيرى از تهييج و تحريك جنسى و خنثى نمودن لذايذ نفسانى.
٣- كاهش چشمگير مفاسد فردى و اجتماعى در جامعه اسلامى.
٤- حفظ و استيفاى نيروى كار در سطح جامعه اسلامى.
٥- حضور معنوى گرايانه زنان و مردان در محيط اجتماعى.
٦- كاهش تقاضاى مدپرستى بانوان.
٧- حفظ ارزش هاى انسانى،مانند عفت،حيا و متانت در جامعه.
٨- مصونيت زنان در همه زمان ها و مكان ها.
٩- سلامت و زيبايى موقعيت اجتماعى و فرهنگى مردان و زنان جامعه اسلامى.
١٠- هدايت، كنترل و بهره مندى صحيح از اميال و غرايز انسانى.
١١- مبارزه با تهاجم فرهنگى غرب.
١٢- از بين بردن فشارهاى اجتماعى نامشروع و نابهنجار.
جایگاه عفاف و حجاب در تأمین امنیت و آرامش عمومی
حجاب از گذشته از اهمیت ویژه ای در اسلام و نیز در ادیان دیگر برخودار بوده است؛ مسئله ای که چه در گذشته و امروز اظهارنظرهای متفاوتی را با دیدگاه های گوناگون پیرامون خود جمع کرده است. اکنون به خاطر ادای فریضه امر به معروف و نهی از منکر و کم توجهی به مسئله حجاب و با توجه به آثار و پیامدی که از به کار نگرفتن آن بوجود می آید که از جمله آن سلب امنیت و آرامش عمومی است،از این باب این مقاله با عنوان جایگاه عفاف و حجاب در تأمین امنیت و آرامش عمومی، وجوب عفاف و حجاب را از ابعاد گوناگون بررسی نموده و به آثاری که از بی توجهی به آن حاصل می شود، اشاراتی کرده است.
الف. عفاف
عفاف به معنی پاکدامنی، خویشتن داری، خودداری و امتناع از آنچه جایز و نیکو نباشد است؛1 و همچنین به معنی باز ایستادن از حرام و زشتی است. قرآن کریم، نتیجه نهایی عفت را با تعابیری چون «خیر لهن»، «اطهر لقلوبکم و قلوبهن» و «ازکی لهم» بیان می کند که مقدمه ای برای عفیف ماندن و آلوده نشدن به فحشا است و در نتیجه راهی برای رسیدن به سلامت قلبی یا قلب سلیم می باشد که در آیه 89 سوره مبارکه شعرا به آن اشاره کرده است زیرا صاحب قلب سلیم کسی است که از آلودگی های معنوی و اخلاقی پاک باشد و این زمانی است که او تعادل فکری و روانی کافی داشته باشد.
ب. حجاب
حجاب در لغت به معناى مانع، پرده و پوشش آمده است (جوهرى، صحاح اللغه، الحجاب: الستر؛ فيومى، المصبح المنير، حجبه حجباً من باب قتل: منع و منه قيل للستر الحجاب لانه يمنع المشاهده). استعمال اين كلمه بيشتر به معنى پرده است (در قرآن اين كلمه در هشت مورد بكار رفته كه بيشتر به معناى حاجز، مانع، حايل و پرده است). اين كلمه از آن جهت مفهوم پوشش مى دهد كه پرده، وسيله پوشش است، ولى هر پوششى حجاب نيست؛ بلكه آن پوششى حجاب ناميده مى شود كه از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد.21 در اين نوشتار مراد از حجاب، پوشش اسلامى است و مراد از پوشش اسلامى زن، به عنوان يكى از احكام وجوبى اسلام، اين است كه زن، هنگام معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوه گرى و خودنمايي نپردازد. بنابراين، حجاب، به معناى پوشش اسلامى بانوان، داراى دو بعد ايجابى و سلبى است. بعد ايجابى آن، وجوب پوشش بدن و بعد سلبى آن، حرام بودن خودنمايي به نامحرم است؛ و اين دو بعد بايد در كنار يكديگر باشند تا حجاب اسلامى محقق شود؛ گاهى ممكن است بعد اول باشد، ولى بعد دوم نباشد، در اين صورت نمى توان گفت كه حجاب اسلامى محقق شده است.22 و همچنین حجاب به معنای چیزی است که در میان دو شیء حائل می شود3 و به نگهبان نیز، حاجب مى گويند؛ چون مانع ورود اغيار و بيگانگان در يك حريم و محيط خاص مى گردد. بنابراين، حجاب و پوشش زن نيز به منزله يك حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است كه قصد نفوذ و تصرف در حريم ناموس ديگران را دارند.
الف) العفه: الكفَّ اما لا يحلّ و لا يجمل؛ابن منظور،لسان العرب، واژه عفت.
ب) العفه: حصول حاله للنفس تمتنع بها عن غلبه الشهوه، راغب اصفهانى، معجم مفردات الفاظ القران، واژه عفت.
ج)عفّ عن الشى ء: امتنع عنه؛ فيومى، المصباح المنير، واژه عفت22 از معنی حجاب این استعمال می شود که حجاب پوشش بیرونی و پوسته ظاهری است.
ج. امنیت
امنیت به معنی بی خوفی و امن، بی بیمی، ایمنی و نیز جای امن و ایمن شدن است. امنیت یکی از طبیعی ترین و ضروری ترین نیاز های بشری است.13
د. آرامش
آرامش اسم مصدر است از آرامیدن: آسایش، سکون و طمأنینۀ و سکینۀ.
در غرب‚ ارتباط بي بندوبار زن و مرد‚ يك كار رايج است و عدم حجاب و واسطه و فاصله يي بين زن و مرد در معاشرتها‚ يك كار معمولي است. نمي گوييم كه در كشورهاي غربي‚ همه مردان يا زنان فاسدند. نه‚ چنين ادعايي نمي كنيم‚ چنين تهمتي نمي زنيم‚ واقعيت هم ندارد. در ميان آنان‚ يقينا مردان و زنان خوب و نجيب هم هستند‚ اما آزادي جنسي در جوامع غربي حاكم است. اين‚ در آن جا يك فرهنگ است. در فرهنگ غربي‚ آزادي شهوات جنسي‚ يك امر مباح و مجاز و بي قيدوشرط است.
بعضي از كشورهاي غربي‚ در اين قسمتها خيلي هم پيش رفته اند و زندگي خودشان را به شكلهاي شرم آوري درآورده اند و البته پشيمانند. اين چيزي است كه متفكران و سياستمداران و برنامه ريزان و مديران كشورهاي غربي در آن گير كرده اند و واقعا برايشان مشكل درست كرده است.
در كشورهاي اروپايي كه خودشان را پيشرفته مي دانند و در ادعا و تبليغات‚ مسايل حقوق بشر و آراي انسانها برايشان حايز اهميت است يعني فرانسه و انگليس اجازه ندادند كه چند نفر زن يا دختر مسلمان‚ با حجاب اسلامي رفت و آمد كنند و به مدارس بروند! اين جا اجبار و الزام را جايز مي شمارند و در آن ايراد و عيبي نمي بينند‚ اما جمهوري اسلامي به خاطر اين كه حجاب را در جامعه الزامي مي داند‚ همه اين محافل‚ آن را مورد اعتراض قرار مي دهند! اگر الزام زنان به شكلي از لباس و زي ايراد دارد‚ ايراد آن بيشتر از الزام به حجاب است‚ زيرا اين به سلامت نزديكتر است. حداقل اين است كه اين دو‚ با يك نظر ديده بشود‚ اما غرب اين طوري عمل نمي كند.
غرب‚ جمهوري اسلامي را به عنوان كشوري كه در آن‚ لباس زنان شكل الزامي دارد‚ مورد انتقاد قرار مي دهد‚ اما آن دولتهايي كه برهنگي و نبودن حجاب ميان زن و مرد را الزامي مي كنند‚ آنها را مورد انتقاد قرار نمي دهد!(تاريخ : 10/1/1369)
راههاي مؤثر در حجاب جهت ايجاد امنيت جامعه
براي اينكه جامعه اي باحجاب اسلامي وبه تبع آن امنيت داشت بايد زمينه هاي فردي،خانوادگي،اجتماعي و حكومتي رادر افراد جامعه تقويت نمود و همچنين الگوهاي حجاب و عفاف را هرچه بيشتر در قالب فيلمها،داستانها،نمايشها و برنامه هاي عملي به مردم شناساند.
بالابردن درجه ي ايمان در فرد
ايمان به خداو زندگي پس از مرگ از مهمترين و قويترين عوامل پيشگيري ازشهوات و هوسهاست.شخص با ايمان،خداوند متعال را همه جا حاضر و ناظر مي بيندوباور دارد كه همه ي كارهاي او به وسيله فرشتگان الهي درپرونده اي ثبت مي شود و روزي مورد رسيدگي قرار خواهد گرفت و سرنوشت نيكوكاران،بهشت و كيفر تبهكاران،دوزخ است.اين تعبير از امام خميني را به خاطر بسپاريم كه: «عالم محضر خداست،در محظر خدا معصيت نكنيم.»اين اعتقاد،بهترين مانع در برابر فسادهاي اخلاقي و اجتماعي است و هرقدر تقويت شود مقاومت انسان دربرابر شهوات بيشتر مي شود. ازسوي ديگر با ضعف ايمان،عفت و مقاوت در برابر شهوات كاهش مي يابد.
آگاهي ازفوائد حجاب و مضرّات نبود آن
آگاهي از فوايدعفاف وحجاب ومضرّات بي حجابي و بي عفتي يكي ديگراز راههاي معرفت به حجاب است.اين آگاهي را مي توان از طريق مختلف به دست آورد،گاهي با مطالعه ي كتابها و نشريّاتي كه در اين زمينه ها نوشته شده و گاهي با عبرت گرفتن از حوادث زمان وتجربياتي كه ديگران داشته اند؛چون به فرموده ي علي(ع)عبرت،موجب پاكدامني مي شود. امام صادق (ع) فرمد:اموال و دامن خود و همسرانتان را با خواندن سوره ي نور حفظ كنيد؛زيراهر كه روزي يك باراين سوره را قرائت كند(و به احكام و جزاي بي عفتي آشنا شود)به فحشا كشيده نخواهد شد .جهت آگاهي از مضرّات بي عفتي و بي حجابي به قسمتي از حديث معراج اشاره مي كنيم تا عبرتي باشد براي ما انسانها: علي (ع)فرمود:همراه حضرت زهرا(ع)به حضور پيامبر (ص) رفتيم،ديديم حضرت گريه مي كند،عرض كردم؛پدر و مادرم به فدايت!چرا گريه مي كني؟حضرت فرمود:اي علي!درشب معراج زناني رادر عذابهاي گوناگون ديدم.از اين رو گريه مي كنم.از جمله:زني راديدم از مويش آويزان است، ومغز سرش ازشدت گرما مي جوشد.علتش را سؤال كردم. حضرت فرمود:به خاطر آن بود كه در دنيا موي سرش را از نامحرمان نمي پوشانيد.
تربيت فرزند در دامن پاك مادر و خانواده سالم
در خانواده عفت و با حجابي مادر آن قدر اهميّت دارد كه حتي دايه ي فرزند هم كه مدت كوتاهي مواظبت از او را به عهده مي گيردواو را شير مي دهد،بايد فردي صالح و عفيف باشد.پيامبر اكرم(ص) سفارش فرمود:ازشير زنان بدكار و ديوانه براي فرزندانتان پرهيز كنيد؛زيرا شير اثر خود را مي گذارد.
امر به معروف ونهي از منكر
يكي ازعوامل اجتماعي مؤثردرامرحجاب،امربه معروف و نهي از منكر است.اگر بپذيريم كه افراد جامعه،همانند اعضاي يك بدن مي باشند هنگامي كه فردي دچاربيماري روحي،رواني و اخلاقي شود ، بر عموم مردم لازم است كه در جهت نجات وي تلاش كنند تا رنج و عذاب اين بيماري، گريبانگير ديگر اعضاي جامعه نشود و عامل بيماري به آنها سرايت نكند.پيامبراكرم(ص) فرمود:اگر شخصي در نهان ،معصيتي مرتكب شود فقط به شخص او ضرر وارد مي شود و اگر در ملأعام گناهي را انجام دهد و ديگران او را نهي از منكر نكنند همه ي مردم زيان مي بينند.وبازفرمودند:«چگونه بر شما مي گذرد زماني كه زنانتان فاسد و آلوده شوند وجوانتان به طرف فسق و فجور روي آوردندو اين هنگامي است كه شما امر به معروف و نهي از منكر را ترك كنيد.سؤال شد:يا رسول الله!آيا چنين وضعي پيش خواهد آمد؟حضرت فرمود:بلي؛بلكه بدتر از آن هم خواهد شد و آن زماني است كه معروف را منكر و منكر را معروف مي دانند.» اگر خانواده،اين واحدهاي كوچك اجتماع،از مفاسد اخلاقي اصلاح گردد،كلّ جامعه اصلاح خواهد شد و به تبع آن جامعه اي آرام و با امنيت خواهيم داشت.
حجاب حق خداوند است
ازآنجا كه حكم الهي براي سعادت بشروضع مي شودوخداوند متعال،رحمت را بر خويش واجب مي داند و احكام الهي همان رحمت هاي خداوندي بر بندگان و يا مقدمه اي براي قرار گرفتن در دامن رحمت خدا هستند،پس حجاب حق خدا بر بندگان او مي باشد البته نه به اين معنا كه در كنار حق بندگان،حقّي را هم براي خدا تصور كنيم كه او خالق همه چيزاست و نقصي ندارد تا بااداي حقّ او،كامل گردد. امّا اينكه ايا مي توان حقّ خدا را ادا كرد يا نه.در رواياتي با اشاره به انجام وظايف و اطاعت از امرالهي براي ادا شدن اين حق اشاره شده است.آيت الله جوادي آملي معتقد است كه: (حجاب زن مربوط به خود او نيست تا گفته شود از حق خود صرف نظر كردم.حجاب زن مربوط به مردنيست تابگويد من راضي به بي حجابي هستم حجاب رن مربوط به خانواده نيست تا اعضاي خانواده اعّم از همسر،برادر،فرزندو… راضي به بي حجابي باشند،قرآن مجيد راضي نخواهد بود زيرا زن وحيثيّت او حق خدااست و خدازن را مظهر احساس و عاطفه آفريد نه مظهر بي عفّتي و شهوتراني.» وقتي حّق خداوند با حجاب اداءنشود يعني بنده ي خدا كه آرامش و امنيت جسمي و روحي و رواني در خانواده و اجتماع است اداء نمي شود.
غيرت و حجاب
غيرت و تعصّب ناموسي يكي از عوامل اساسي عفت است.كسي كه براي ناموس خود حرمت قايل است و نسبت به آن تعصب دارد،به خود اجازه نمي دهد كه به ناموس ديگران خيانت كند.او مي داند كه اگر به ناموس ديگران نظر سوئي داشته باشد مطمئناً ناموس اونيز مورد سوء نظر ديگران قرار خواهد گرفت؛بنابراين غيرتش به اواجازه ي بي عفتي نمي دهد. علي(ع)فرمد: « ما ذني غيور قط »شخص با غيرت هرگز زنا نمي كند.به فرموده ي پيامبر (ص) : « كسي كه از زنش غافل باشد و مراقب او نباشد بي غيرت است. » غيرت از جلوه هاي مردي و مردانگي و حسّ دروني است كه خداوند براي محافظت و نگهباني از حريم خانواده و پاسداري از نسل در وجود مرد به وديعت نهاده است كه اگر رشد كند تمام جامعه را ناموس خود مي داند و اجازه ي هتك حرمت به احدي را نمي دهد.خلاصه«غيرت»يك حساسيت انساني نسبت به پاكي و طهارت خود جامعه است و اگر اين قدرت ضعيف شود نه تنها اگر همسرش مورد تجاوز،كام جويي و نگاه ديگران قرارگيرد ناراحت نمي شود بلكه لذت هم مي برد.پوشش زن نبايد از هجوم تبليغاتي غرب متأثر باشد.پوشش زن اگر متأثر از هجوم تبليغاتي غرب شد،خراب خواهد شد.مثلاً بياييم باخودمان فكر كنيم كه حجاب داشته باشيم،اما چادر نباشد.اين فكر غلطي است.البته مي توان محجبه بود و چادر هم نداشت؛منتها همين جاهم بايستي آن مرز را پيدا كرد.بعضي ها هم از چادر كه فرار مي كنند هيچ،به آن حجاب واقعي بدون چادر هم رو نمي آورند،چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار مي دهد.شما خيال كرده ايد كه اگر ما چادر را كنارگذاشتيم،فرضاًآنمقنعه ي كذايي و آن لباسهاي «وَلَيَضر بنَ بخمرِ هنَّ عَلي جبو بهنَّ» و همانهايي كه در قرآن هست،درست كرديم،دست از سر ما بر مي دارند؟نه آنها به اين چيزها قانع نيستند آنها مي خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عيناً اينجا عمل بشود مثل زمان شاه كه عمل مي شد.درآن زمان،زن اصلاً پوشش وحجابي نداشت.حتي دراين جاها وقتي نوبت به اين كارها مي رسد،بي بند وباري خيلي بيشتر مي شود؛ كما اينكه بي بند وباري در زمان شاه در تهران و بعضي از شهرهاي ديگر ما از معمول شهرهاي اروپا بيشتر بود! زن معمولي در اروپا ،لباس و پوشش خودش را داشت؛اما در اينجا آن طوري نبود. بنابراين حجاب يك ارزش است كه نبايد متأثر از فرهنگ بيگانه باشد.
عقل حكم مي كند كه در تعارض بين حقوق فردي و اجتماعي و آزادي فرد و جامعه،حقوق جامعه مقدم شود.يعني خواسته هاي جمع بر فرد مقدم است. از نظر نقل زنان مؤمن بايد روسري هاي خود را به گردن و سينه ي خود اندازند تا از بر كات حجاب،خود و جامعه بهره مند شود،از جمله:امنيت رواني خودو جامعه،امنيت اقتصادي سياسي و اخلاقي وفكري.وقتي افرادجامعه نسبت به مضّرات بد حجابي كه چند مورد آن طلاق واز هم گسيختگي جامعه،فساد اجتماعي و سقوط شخصيت زن مي باشد آگاه باشد و همين طور با امر به معروف و نهي از منكر و داشتن غيرت مرد و زن نسبت به خانواده ي خود و تربيت فرزند در دامان مادري پاك و خانواده اي سالم مي توان حجاب را براي داشتن جامعه آرام و منظم اجرايي كرد.
حجاب، امنيت اخلاقي و فكري
براي اينكه اختلاط بين زنان و مردان پيش نيايد و حدود اخلاقي حفظ شود، اسلام براي زنان حجاب را معين كرده است. خود اين حجاب، يكي از وسايل امنيت است. با حجاب زن مسلمان، هم خود زن مسلمان امنيت پيدا ميكند و هم مرد مسلمان امنيت پيدا ميكند. آنجايي كه حجاب را از زنان دور مي كنند، آنجايي كه زن را به عرياني و برهنگي نزديك مي كنند در درجه اول ، امنيت از خود زن و در درجه بعد از مردم و جوانان گرفته خواهد شد. براي اينكه محيط سالم و داراي امنيت باشد، زن بتواند كار خود را در جامعه انجام بدهد، مرد هم بتواند مسئوليت هاي خود را انجام بدهد، اسلام حجاب را معين كرده كه اين حجاب، يكي از آن احكام برجسته اسلام است چنانچه دختري مثلا مايل است پزشك شود و يا در فعاليت هاي ديگر علمي، اقتصادي شركت كند براي او ميدان ها باز است به شرط رعايت عفت و عفاف و عدم اختلاط و انتزاج زن و مرد، در جامعه اسلامي ميدان براي زن و مرد باز است.
حجاب، امنيت رواني فرد
اسلام به روان انسانها توجه ويژه دارد همان گونه كه سلامت جسمي را در نظر دارد. خداوند متعال در« نظام تكوين» دو سرمايه عفاف و حيا را براي زن و مرد و غيرت را براي مردان قرار داد تا نگهبان روح و روان انسان ها و ضامن سلامت رواني آنهاباشد و در «نظام تشريع» نيز با حكم «حجاب» و «حدود حريم ارتباط با نا محرم» از ايجادزمينه هايي كه به جسم و روح آسيب ميرساند پيشگيري نمود. اضطراب و ترس هاي مرضي ناشي از مزاحمت هاي خياباني و دغدغه ي مداوم نسبت به پذيرفته شدن از سوي مردان و يا عدم پذيرش و استفاده ي بي حد و مرز و افراطي از لذت هاي جنسي و جسمي و مورد بي مهري قرار گرفتن پس از سوء استفاده مردان بيمار «الذي في قلبه مرض» و .. از عوامل مهم در بيماريهاي رواني و افسردگي است كه در صورت باور حجاب و پذيرفتن آن، همه ي اين آسيب پذيري ها از بين خواهد رفت. بنابراين يكي از فلسفه هاي تشريع حكم حجاب، ايجاد آرامش رواني فرد و در نتيجه سلامت و امنيت رواني جامعه است.
حجاب عامل مصونيت و امنيت
حجاب در ذات خود داراي مصونيت است به اين معنا كه نيروي محافظ و نگهبان وجودي زن مي باشد. با نگاهي به قطعات و برش هاي تاريخي مي توان به اين بعد و ويژگي حجاب پي برد و آن را مورد تحليل بررسي قرار داد. واژه ي معادل مصونيت، نگاهداشت ، حافظ و امنيت ساز است اما هيچ يك از اين معادل ها به تنهايي نمي تواند معناي كلمه مصونيت را برساند. امنيت و مصونيت در ابعاد گسترده ي خود جسماني، رواني، اقتصادي، اجتماعي و سياسي در حكم حجاب وجود دارد. زنان پوشيده از آن جهت كه جسم و پيكر آنها توسط پوشش به هر نوعي محافظت مي شود، كمتر در معرض ناراحتي هاي جسمي قرار خواهند گرفت و از آسيب هاي طبيعي و اجتماعي در امان خواهند بود و پوشيدگي مانع از آسيب پذيري جسم افراد ميشود. از نظر رواني نيز زنان با حجاب كمتر در معرض اضطراب ها و ترس ها قرار مي گيرند مثلا اضطراب از اينكه به هنگام مقايسه با ديگران مورد قبول واقع نشوند و يا اشكالي در لباس باشد كه ديده شود و … از جمله موارد اضطراب افراد بدون حجاب است. افزون بر اينكه جهت برنده شدن در مسابقه دلبري و خود نمايي بيشتر دقت خود را به انتحاب لباسي كه شرايط جلب نظر را داشته باشد اختصاص داده و از ديگر امور زندگي مانند تحصيل ، زندگي زناشويي، وظيفه هاي شخصي (فرزندي،مادري،همسري و …) باز مي مانند و عدم موفقيت در اين امور نيز موجب اضطراب بيشتر مي شود. به طور مسلم اين كه يك زن پيوسته در ميدان مسابقه و امتحان بيشتر باشد و احساس كند مورد مقايسه قرار مي گيرد فرسودگي روحي مي آورد . شهيد مطهري(ره) معتقد است گاهي حركات و سكنات انسان، زباندار است و گاه وضع لباس، راه رفتن و سخن گفتن زن معنا دار است و با زبان بي زباني مي گويد: «دلت را به من بده، در آرزوي من باش ، مرا تعقيب كن.» و گاه برعكس ، با زبان بي زباني مي گويد
« دست تعرض از اين حريم كوتاه است». بنابراين، زنان با حجاب از مسابقه و امتحان مستمر در امان هستند و از اين رو آرامش روحي و رواني بيشتري دارند و به جاي اتلاف وقت در پشت ويترين هاي مغازه ها و مشورت هاي ملال آور در مورد رنگ سال، مد سال و مدلهاي جديد براي همه ي امور زندگي اعم از فردي، خانوادگي و اجتماعي برنامه ريزي خاص داشته باشند و اين مسأله آرامش روحي ، رواني و نشاط دروني را به وجود خواهد اورد. افزون بر آرامش رواني فرد با حجاب، در جامعه نيز مي توان مصونيت ناشي از حجاب را موجب بهداشت و سلامت رواني جامعه بر شمرد، ومشاهده نمود زيرا جامعه از مجموعه افراد تشكيل مي شود و سلامت فردي به دنبال خود بهداشت رواني جامعه را خواهد داشت. پوشش زنان از تحريك مستمر مردان جلوگيري كرده و زمينه ي هيجان هاي افراطي جنسي را نابود مي كند. گفته شده است كه: هيجان و تحريكات رواني، عامل عوارض جسمي همچون بيماري معده و روده از جمله زخم معده ميباشد. بنابراين آرامش روحي و بهداشت روان، موجب سلامت جسم و ايجاد جامعه اي سالم خواهد بود كه افرادي با جسم و روح سالم در آن بزيند.
توماس آكمبس در مورد آسيب هاي روحي مي نويسد: لذتهاي جسماني، در ابتداي كار بر ما لبخند ميزند ولي عاقبت، نيش زهرآلود خود را در روح ما فرو برد. وهلاكمان مي كند. در صورتي كه زنان و مردان از نيش زهرآگين اين لذت هاي زود گذر آگاه باشند، هرگز خود را در معرض خطر قرار نداده وبا پوشش صحيح ومناسب،خود و جامعه ي بيرون را واكسينه مي كنند.در واقع اين خصوصيّت كه فردي دغدغه ي جلب نگاه و نظر ديگران به ويژه نامحرم را نداشته باشد و انتخاب وسايل شخصي را بر اساس نياز و سليقه خودانجام ميدهد نه آنچه جامعه به او تحميل مي كند،آرامش بخش روح و روان فرد و در نتيجه ساختار جامعه خواهد بود.
حجاب و امنيت اقتصادي
از نظر اقتصادي نيز مصونيت فردي در حجاب مشاهده مي گردد .بديهي است در صورت انتخاب حجاب،نوع لباس و كيفيت آن در معرض ديد عموم قرار نمي گيرد وچون جلوه گري،خودنمايي و مسابقه اي كه پيش از اين بيان كرديم وجود ندارد،هزينه ي سنگيني كه صرف تهيه لباس متناسب با مد روز،رنگ سال وكيفيت تلقين شده از طريق ورودهاي فرهنگ غرب(ماهواره ها، ژورناليست ها،نرم افزار ها، اينترنت و…) مي شد،تبديل به هزينه ي مختصري مي گردد كه نياز انسان به پوشش حس زيبايي شناسانه ي او را درحدّ متعادل بر طرف مي سازد.در اين صورت هم از نظر اقتصاد مزدي براي شخص با حجاب از اسراف جلوگيري شده و هم در اقتصاد كلان كشورتأثيرگذار خواهد بود.از سويي وقت و امكانات توليد كننده،واردكننده و مصرف كننده به جاي صرف در كالاهاي مصرفي، غير واقعي و كاذب و احياناً خطر آفرين(به علت استفاده ازمواد شيميايي نامرغوب)در امور مهم و اصلي و اساسي و سالم مصرف خواهد سد و اين يعني مصونيت اقتصادي فرد و جامعه از انحراف هاي اقتصادي.
حجاب و مصونيت سياسي
مصونيت سياسي نيز يكي از ابعاد مصونيت است كه در مقوله ي حجاب وجود دارد و ما در بخش مربوط به حجاب و سياست تحت عنوان «عفاف و حجاب،سلاحي براي دفع سياست غربي» نمونه هايي را ذكر مي كنيم؛تاريخ اندلس،الجزيره ايران،افغانستان و ديگر كشورهاي اسلامي بهترين گواه براي اين مطلب است.گفته شده كه توطئه ي كشف حجاب توسط استعمارگران انگليس و پروتكل يهوديان طراحي گرديد.اجراي اين توطئه توسط مهره هاي استعمار در منطقه هاي اسلامي صورت مي گرفت،امان الله خان در افغانستان،آتاتورك در تركيه(1313) و رضا خان پهلوي در ايران توطئه ي «كشف حجاب» را عملي كردند.مسترهمفر در كتاب خاطرات سياسي خود به اين نكته اشاره مي كند كه: پس از آنكه زنان رااز چادر و عبا بيرون آورديم بايدجوانان را تحريك كنيم كه دنبال آنان بيفتند تا در ميان مسلمانان فساد رواج يابد و براي پيشبرد اين نقشه لازم است اول،زنان غير مسلمان را از حجاب بيرون آوريم تا زنان مسلمان از آنان يادگيرند.استراتژي سياسي امروز صهيونيست ها نيز به همين شيوه است به گونه اي كه نتانياهو نخست وزير اسبق رژيم صهونيستي در جلسه اي در آمريكا با حضور كارشناسان فرهنگي ،امنيتي و نظامي اين كشوردر رابطه با شيوه هاي براندازي جوامع اسلامي و تضعيف بنيه ي فرهنگي_ديني و اخلاقي مسلمانان گفت: به جاي هزينه هاي سنگين نظامي و بمباران شهرها و مراكز كشورهاي اسلامي پيشنهاد مي كنم بازار مسلمانان رااز لباس هاي غربي ودامن هاي كوتاه،لوازم آرايشي، مشروبات الكلي و مواد مخدر پر كنيد.اين بهترين شيوه ي بمباران واز بين رفتن مقاومت است.بنابراين با عمل به نقطه ي مقابل سخنان استعمارگران كهن و نوين مي توان دست سلطه رااز سرزمين خود كوتاه كرده و در ضمن حفظ ارزش ها و باورهاي مقدّس و انجام تكليف الهي به عنوان ابزارمبارزه از حجاب بهره برد.3 حجاب خود عاملي ارزشمند است در تقويت امنيت سياسي جامعه.
طلاق و از هم گسيختگي خانواده
آگاهي نسبت به آثاربي حجاب بودن مطمئناً يك گام مؤثر به سمت حجاب و امنيت جامعه است.آمارهاي قطعي و مستند نشان مي دهد كه با افزايش برهنگي در جهان،طلاق و از هم گسيختگي زندگي زناشويي در دنيا مدام رو به افزايش است؛چرا كه به قول بابا طاهر «هرآنچه ديده بيند دل كند ياد» و هرآنچه دل از آن ياد كند به هر قيمتي كه باشد در پي آن خواهد رفت و بدين ترتيب،هر روز دل به دلبري مي بندد و از ديگري دل مي برد. در محيطي كه فرهنگ حجاب و عفاف،مطرح است.دو همسر،متعلق به يكديگرند و احساسات و عواطفشان مخصوص يكديگر است. در چنين محيطي،همسران يك تن واحدند وجدايي شان كمتر اتفاق مي افتد؛ ولي در «بازار آزادبرهنگي»كه عملاً زنان به صورت كالاي مشتركي در آمده اند،ديگر قداست پيمان زناشويي،مفهومي ندارد و خانواده ها به سستي تار عنكبوت به سرعت از هم متلاشي مي شوندو كودكاني بي سرپرست بر جاي مي مانند.
فساد اجتماعي
از ديگر آثار بي حجابي و بد حجابي فساد اجتماعي است.هنگامي كه در يك جامعه،خانواده ها سست و بي بنياد شدند و از هم پاشيدند،اعضاي خانواده به فساد كشيده مي شوند و شعله ي اين فساد به تدريج دامنه اش اجتماع رادربر گرفته،به آتش خواهدكشيد.گسترش دامنه ي فحشا وافزايش فرزندان نامشروع،قتل و خونريزي اعتياد و بزهكاري و…از دردناك ترين پيامدهاي بي حجابي در چنين جوامعي است.
سقوط شخصيت زن
ودرآخرسقوط شخصيت زن،طبيعي است هنگامي كه جامعه،زن را فقط براي زيباييها و اندام برهنه اش بخواهد اين
موجود،تمايلش براي آرايش و خودنمايي روز به روز افزايش مي گردد و بدبن ترتيب به خاطر جاذبه اي كه دارد به صورت يك كالا و وسيله ي تبليغات مورد سوء استفاده ي ديگران قرار مي گيرد.در چنين جامعه اي شخصيت زن تا مرز يك عروسك يا يك كالاي بي ارزش سقوط مي كند وارزشهاي والاي انساني در وي بكلِّي به دست فراموشي سپرده مي شودو همين كالاي عروسكي نيز تا زماني كه از زيبايي بهرهاي دارد،در دست سودجويان مبادله مي شود و با از بين رفتن اين زيبايي ظاهري،آن ارزش ظاهري هم از بين خواهد رفت و ازآن پس به وي به چشم يك شي ء زايد و دور افتادني نگاه مي كنندودر چنيين جوامعي چگونه يك زن مي تواندازطريق ويژگيهاي اخلاقي، علم وآگاهي و دانايي اش جلوه كند و حائز مقام والايي گردد؟هرگز!
تعديل جاذبه طبيعي بين زنان و مردان
بر اساس قانون خلقت بين زن و مرد جاذبه اي طبيعي قرار داده شده كه ضامن سعادت و سلامت خانوادگي آن دو خواهد شد اما محور و مدار اين جذب طبيعي زن است. از اين رو در آيات شريفه براي حفظ آرامش زن و مرد، اصالت به زن داده شده است. پوشش زنان موجب تعديل جاذبه هاي طبيعي شده و اين نعمت الهي را در مسير و مجراي طبيعي خود قرار مي دهد به اين معنا كه حس خودآراي و زيبا پسندي زن و زيبايي هاي ظاهري او و جاذبه هاي طبيعيش محدود به خانه و خانواده شد و همين امور كه در جامعه ي بيرون، فساد آور است در درون خانواده نقش مثبت ايفا مي كند.
ايجاد زمينه مشاركت سياسي_ اجتماعي زنان
لازمه حضور اجتماعي زنان، حفظ حدود و پوشش و دوري از اختلاط و خودنمايي و تبرج است. هر حضوري داراي شرايط و قوانين است مانند سربازي كه به محض حضور در پادگان بايد ملتزم به قوانين باشد يك زن هم بايد با حجاب خود در جامعه حضور داشته و از استعدادها و قابليت هاي خود استفاده كند.
بهداشت رواني جامعه
پاك نمودن جامعه از جاذبه هاي كاذب و محرك هاي جنسي و رواني مانع از غرق شدن جامعه در مسائل شهواني و ضد اخلاقي خواهد شد. پوشش و حجاب در تمام ابعاد ارتباطات تضمين كننده سلامت جامعه خواهد بود.1
ارزش والای زن از دیدگاه مقام معظم رهبری
دنياي غرب‚ زن را به ابتذال كشاند. تا شصت‚هفتاد سال قبل از اين‚ در تمام اروپا و كشورهاي غربي‚ زن فقط در سيطره مرد - يا مرد خود و يا يك مرد ديگر مثل صاحب كارخانه و مزرعه - مي توانست باشد و هيچ حقي از حقوق اصلي يك انسان در يك جامعه متمدن را نداشت. حق راي و حق مالكيت و حق معامله نداشت. بعد آمدند زن را به ميدان كار و زندگي و فعاليت اجتماعي كشاندند‚ اما در همان حال‚ تمام وسايل را براي لغزش زن فراهم كردند و او را در متن جامعه‚ رها و بي پناه گذاشتند. سرمايه داران بزرگ‚ سياستمداران خبيث و پليد و گردانندگان دستگاههاي مخفي‚ فكر كردند كه مي توانند براي كارهاي سياسي و اقتصادي‚ از اين وضعيت بهتر استفاده كنند و زن را به ابتذال بكشانند. بله‚ در آن جاها‚ علم و سياست هم هست و زنها در ميدان علم و سياست هم جلو مي روند‚ اما به چه قيمتي همين حالاهم توده وعامه زنها - نه چهار نفر خانم دكتر يا متخصص يا نويسنده و برجستگان و زبدگان - در كشورهاي اروپايي و امريكايي كه از تمدن غربي حظ زيادي دارند‚ در وضعيت سخت و بي رحمانه يي زندگي مي كنند و ستم همسران وستم كاري كه بر آنان تحميل مي شود و كارهاي سخت و سنگيني كه بر دوش آنان مي گذارند‚ تحمل مي كنند. با اين كار‚ وانمود مي كنند كه زن را وارد ميدان اجتماع كرده اند‚ در حالي كه فرصت انديشيدن و فكر كردن و تصميم گرفتن هم براي آنان وجود ندارد. ( تاريخ: 26/10/1368(
سلب امنیت زنان(پیامدهای ناگوار بدحجابی بر اجتماع)
امنیت جنسی، جانی و آبرویی زنان در جامعه از مهمترین نیازهای اجتماعی آنان است. این امنیت با توجه به ویژگی های خاص آنان چه از بعد جاذبه های جنسی، جسمی و رفتاری که خداوند برای تحقق و تداوم مقام معشوقه بودن در خانواده به آنان ارزانی داشته و چه از جهت ضعف جسمانی در مقایسه با مردان که آن هم ناشی از لطافت، ظرافت و جمال آنهاست از اهمیت بسیاری برخوردار است.عفاف باطنی و فطری زن، زینت گوهر روح و دژ محکم امنیتی اوست و عامل حجاب کامل و عدم اختلاط با مردان ضامن کنترل غریزه ها و میل های او و حافظ بهداشت و سلامت روانی، اخلاقی و غریزی افراد جامعه و بالاخره باعث تأمین امنیت اجتماعی زن است
شیوع انحراف جنسی (پیامدهای ناگوار بدحجابی بر اجتماع)
انسان ها- اعم از مرد و زن – دربرابر غریزه جنسی به سه گروه تقسیم می شوند:
1- کنترل و تعدیل درسایه تقوای الهی واشباع آن از راه ازدواج؛
2- افراط و زیاده روی و انحراف؛
3- تفریط و بی توجهی به این میل نفسانی؛
در حقیقت این افراد به فلسفه حقیقی پوشش پی نبرده اند و دلیل حکیمانه این حکم الهی را ندانسته اند و با جهل خود مانع تحقق فلسفه حکیمانه آن در جامعه شده اند، در واقع این افراد مسئول بسیاری از اثرات بد عمل نکرد به این تدبیر حکیمانه الهی اند چراکه با ترویج بدحجابی و تمسخر و استهزاء افراد با حجاب؛ اولین نطفه های مشکلات و ناهنجاری های اجتماع را ایجاد کرده اند و در گناه افرادی که این مشکلات را با بدحجابی و بی حجابیشان بر جامعه تحمیل می کنند سهیم و شریکند.
فوایدحجاب و عفاف درجامعه ونظام خانواده
حجاب و پوشش، در ابعاد مختلف، داراي آثار و فوايد زيادي است که بعضي از مهمترين فوايد آن عبارتاند از:
1- مبارزه با نفس:
ميل به خودنمايي و جلوه گري به مصالحي در سرشت زن، نهفته است که بايد در مسير درست و هدفي والا بکار گرفته شود. چرا که هيچ گرايشي بدون جهت در جان انسان به وديعت نهاده نشده است. اما اگر اين گرايش، مرزي نداشته باشد و همه جا نمود داشته باشد فساد آفرين است.اگر مردی احساس کند و یا احتمال دهد که پوشیدن مقدار واجب و لازم نمی تواند نقش بازدارندگی را ایفا کند، باید بیش از حد واجب اندام خود را بپوشاند و این یک مسئولیت اجتماعی است که به عنوان آداب پوشش مطرح می باشد. چنان که اگر زنی دید که دستان ظریف و لطیف وی نگاه ها را مجذوب می کند و یا چشمان مخمورش دل ها را به بند می کشد و مسحور می سازد، باید به آداب اسلامی پوشش، دستان خویش بپوشاند و یا چشمان را با عینک دودی و یا هر ابزار دیگری مخفی نگه دارد و این گونه حجاب را مراعات نمایدو به این ترتیب برعلیه نفس مبارزه کند.
2- حجاب و سلامت زنان درجامعه
اگر زنان محجّبه باشند، امتیازات ظاهری محو گشته و اذهان متوجّه علم و ادب و هنر و اخلاق ایشان می شود و دیگر تمام توان زن صرف ظاهر و زیبایی نمی گردد، بلکه وقت و توانش به چیزهایی صرف می شود که بسیار ارزشمند تر است. میوه با پوست، عمر طولانی تر دارد ولی وقتی پوست آن گرفته شد، بیش از دقایقی دوام نخواهد داشت.
حجاب، هم مانند پوست میوه که محافظ سلامت و تازگی میوه است، برای زنان نیز امنیت، طراوت، زیبایی و تازگی می آورد.
ـ امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند:
حجاب زن،برای طراوت و زیبایی اش مفیدتر است.
3- ارزش و احترام زن
اسلام تأکید کرده است که زن هر اندازه متین ترو با وقارتر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد بر احترامش افزوده می شود.از ایرادهایی که به پوشش زن می گیرند این است که دلیل معقول و منطقی ندارد در صورتی که جنبه هایی که در بالا ذکر شد بیانگر این مطلب است که حجاب منطق و معقول دارد.
4- جلوگیری ازچشم چرانی درجامعه
یکی از راه های علاج چشم چرانی، عامل حجاب و پوشش و آثار مثبت حجاب و مضرات بی حجابی است که به آن می پردازیم:
یکی از مهم ترین عوامل پیشگیری از چشم چرانی و نگاه هوس انگیز حجاب زنان است.
به راستی آیا اگر زنان خود را در معرض دیدگاه مردان قرار دهند کار به همین نگاه ختم می شود و هیچ فسادی مترتّب بر این نوع پوشش و نگاه نمی شود؟
این همه روابط نامشروع دختران و زنان شوهردار در تمام جهان بر چه اساسی انجام می پذیرد؟
بعضی از عشق های نامقدّسی که کانون خانواده ها را از هم می پاشد و حتّی گاهی موجب کشتار چندین نفر بر سر یک زن شده، ازکجاست؟
آیا کودکان بی صاحب، نتیجه ی خوش گذرانی های موقّت زنان و مردان اغفال شده نیست؟
آیا نخستین جرقه ی این همه آتش خانمان سوز از یک نگاه ساده نبوده است؟
آیا همین نگاه ساده، هزاران زن فاحشه و هزاران کودک بی سرپرست را انگل جامعه نکرده است؟
اگر زنان اندام زیبای خود را از نگاه های مسموم می پوشاندند و با قیافه تحریک کننده در جامعه ظاهر نمی شدند و خود را آلت شهوت و هوس بازی مردان نمی کردند و برای خود شخصیّتی قایل بودند و از راه ازدواج مشـروع بـه خـواسته های خـود جـامه ی عمـل می پوشاندند، این اتفاقات ناگوار به بار می آمد؟!
5- آرامش روانی
علت بیماری های روانی که دردنیای غرب زیادشده ، آزادی اخلاقی جنسی و تحریکات فراوان است. نبود حریم میان زن و مرد ، بی بند وباری و هیجانها را فزونی می بخشد و پیامد آن بیماری روانی است. به علت اثری که دیدن یک زن زیبارو در یک مرد می تواند داشته باشد به خصوص پسرهای نوجوان(حتی پیش از بلوغ) که دچار طوفان های شخصیتی و شهوانی می شوند و از آنجا که امکان ارضای این میل برایشان وجود ندارد ممکن است دچار صدمات روحی و یا خودارضایی شوند. در اینجا وجود حجاب باعث میشود که چنین طوفانهایی با تأخیر صورت گیرند و موکول به زمانی میشوند که پسرها به بلوغ فکری و جنسی رسیده اند.
يکي از فوايد و آثار مهم حجاب در بُعد فردي، ايجاد آرامش رواني بين افراد جامعه است که يکي از عوامل ايجاد آن عدم تهييج و تحريک جنسي است؛ در مقابل، فقدان حجاب و آزادي معاشرتهاي بيبندوبار ميان زن و مرد، هيجانها و التهابهاي جنسي را فزوني ميبخشد و تقاضاي نامشروع را به صورت عطش روحي و يک خواست اشباع نشدني درميآورد. غريزهي جنسي، غريزهاي نيرومند، عميق و دريا صفت است که هرچه بيشتر اطاعت شود بيشتر سرکش ميگردد؛ همچون آتشي که هرچه هيزم آن زيادتر شود شعلهورتر ميگردد. بهترين شاهد بر اين مطلب اين است که در جهان غرب که با رواج بيحيايي و برهنگي، اطاعت از غريزهي جنسي بيشتر شده است، هجوم مردم به مسئلهي جنسی نيز زيادتر شده و تيراژ مجلات و کتب نامناسب بالاتر رفته است. اين مطلب پاسخ روشن و قاطع به افرادي است که قايلاند همهي گرفتاريهايي که در کشورهاي اسلامي و شرقي بر سر غريزهي جنسي وجود دارد، ناشي از محدوديتهاست؛ و اگر به کلي هرگونه محدوديتي برداشته شود و روابط جنسي آزاد شود، اين حرص و ولعي که وجود دارد، از بين ميرود.البته از اين افراد بايد پرسيد؛ آيا غرب که محدوديت روابط زن و مرد و دختر و پسر را برداشته است، حرص و ولع جنسي در بين آنان فروکش کرده است يا افزايش يافته است؟!
پاسخ هر انسان واقعبين و منصفي به اين سؤال اين است که نه تنها حرص و ولع جنسي در غرب افزايش يافته است، بلکه هر روز شکلهاي جديدتري از تمتّعات و بهرهبرداريهاي جنسي در آنها رواج و رسميت مييابد.يکي از زنان غربي منصف، وضعيت جامعهي غرب را در مواجهه با غريزهي جنسي اينگونه توصيف کرده است:
«کساني ميگويند مسئلهي غريزهي جنسي و مشکل زن و حجاب در جوامع غربي حل شده است؛ آري، اگر از زن رويگرداندن و به بچه و سگ و يا همجنس روي آوردن حل مسئله است، البته مدتي است اين راه حل صورت گرفته است!!»
6- تمایل جوانان به ازدواج
اگر حجاب در جامعه رعایت شود و روابط جنسی به محیط خانواده محدود گردد، جوانان نیز تمایل بیشتری به ازدواج پیدا می کنند و خانواده های تشکیل شده نیز ثبات بیشتری خواهند گرفت و در نتیجه منفعت بیشتری عاید زنان خواهد شد، زیرا از محبّت و حمایت مالی مردان برخوردار خواهند بود.
ولی اگر روابط جنسی در غیر محیط خانواده میسّر گردد، جوانان مشکلات ازدواج را نخواهند پذیرفت و خانواده های تشکیل یافته هم متزلزل می شود. زیرا مردان با دیدن زنان بی حجاب تحریک شده و آسیب پذیرمی شوند و درنتیجه کانَون گرم خانوادگی به سـردی می گراید، محبّت در خانواده جای خود را به تنفّر خواهد داد؛ زیرا همسر قانونی مانع روابط جنسی جدید به حساب می آید.
جورج کامینکسی، جامعه شناس معروف، عامـل اصلی اختلاف (زن و شـوهـرهـا در طـلاق) را روابـط نـامشـروع می داند. با افـزایش طلاق و فروپاشی خانواده، اعتیاد، استفاده از مشروبات، بزهکاری و فساد اخلاقی هم افزایش می یابد.
7- نتايج حجاب در سلامت بخشي خانواده:
بدون شک جامعه اي از سلامت کامل برخوردار است که خانواده به عنوان جزء کوچک آن جامعه از سلامت و استحکام کامل و کافي برخوردار باشد، از اين رو، اگر خواهان سلامت و تقويت بنيان جامعه هستيم، بايد همه نيروهاي خود را در جهت استحکام و تقويت پيوندهاي خانوادگي بسيج کنيم. در جامعه اي که برهنگي بر آن حاکم است هر زن و مردي، همواره در حال مقايسه است مقايسه ي آنچه دارد با آنچه ندارد؛ و آنچه ريشه ي خانواده را مي سوزاند اين است که اين مقايسه آتش هوي و هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن مي زند. زني که با بيست يا سي سال در کنار شوهر خود زندگي کرده و با مشکلات زندگي جنگيده و درغم و شادي او شريک بوده است، پيداست که اندک اندک بهار چهره اش شگفتي خود را از دست مي دهد و روي در خزان مي گذارد.
در چنين حالي که سخت محتاج عشق و مهرباني و وفاداري همسر خويش است، ناگهان زن جوان تري از راه مي رسد و در کوچه و بازار، اداره و مدرسه، با پوشش نامناسب خود، به همسر او فرصت مقايسه اي مي دهد؛ و اين مقدمه اي مي شود براي ويراني اساس خانواده و بر باد رفتن اميد زني که جواني خود را نيز بر باد داده است.
آري با بي حجابي روابط آزاد و نامشروع جنسي جامعه را فرا مي گيرد و به همان نسبت کانون خانواده ها سست شده و آمار ازدواج کاهش مي يابد و ازدواج هاي گذشته هم به کاهش مي يابد و ازدواج هاي گذشته هم به جدايي و طلاق منجر مي شود. بنابراين وجود خانواده سالم و مستحکم در گرو گسترش فرهنگ حجاب خواهد بود.
8- نتايج حجاب در استحکام پیوند خانوادگی:
وجود عارضۀ خیانت به همسر(رابطۀ شوهر با زنانی غیر از هسرش) ، در همه جای دنیا از عوامل از هم پاشیدگی خانواده است. جالب است که در این موارد فقط مرد محکوم می شود در حالی که در هر خیانتی زنی دیگر هم بوده که از این مرد متأهل دلبری کرده است. از آنجا که بخش عظیمی از میل جنسی مرد با چشمانش پاسخ داده می شود حکم حجاب برای زن در برابر مرد غریبه و حفظ چشم برای مرد در برابر زن غریبه خود یکی از بهترین عوامل ممانعت از اینگونه خیانت هاست.
يكى از فوايد مهم حجاب در بُعد خانوادگى، اختصاص يافتن التذاذهاى جنسى به محيط خانواده و در كادر ازدواج مشروع است. اختصاص مذكور، باعث پيوند و اتصال قوى تر زن و شوهر و در نتيجه، استحكام بيش تر كانون خانواده و، برعكس، فقدان حجاب باعث انهدام نهاد خانواده مى گردد. يكى از نويسندگان، تأثير برهنگى را در اضمحلال و خشكيدن درخت تنومند خانواده، اين گونه بيان كرده است:
در جامعه اى كه برهنگى بر آن حاكم است، هر زن و مردى، همواره در حال مقايسه است; مقايسه ى آنچه دارد با آنچه ندارد; و آنچه ريشه ى خانوده را مى سوزاند اين است كه اين مقايسه آتش هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن مى زند. زنى كه بيست يا سى سال در كنار شوهر خود زندگى كرده و با مشكلات زندگى جنگيده و در غم و شادى او شريك بوده است، پيداست كه اندك اندك بهار چهره اش شكفتگى خود را از دست مى دهد و روى در خزان مى گذارد. در چنين حالى كه سخت محتاج عشق و مهربانى و وفادارى همسر خويش است، ناگهان زن جوان ترى از راه مى رسد و در كوچه و بازار، اداره و مدرسه، با پوشش نامناسب خود، به همسر او فرصت مقايسه اى مى دهد; و اين مقدمه اى مى شود براى ويرانى اساس خانواده و بر باد رفتن اميدِ زنى كه جوانى خود را نيز بر باد داده است; و همه ى خواهران جوان لابد مى دانند كه هيچ جوانى نيست كه به ميان سالى و پيرى نرسد و لابد مى دانند كه اگر امروز آنان جوان و با طراوت اند در فرداى بى طراوتى آنان، باز هم جوانانى هستند كه بتوانند براى خانواده ى فرداى آنها، همان خطرى را ايجاد كنند كه خود آنان امروز براى خانواده ها ايجاد مى كنند.
بنابراين بايد گفت زنى كه چادر بر سر مى گذارد، نه تنها اولين قدم را در حفظ كانون گرم خانواده برداشته، بلكه آبرو و شرافت مادرى را بدين وسيله فراهم ساخته است و خود را از آزار و اذيت ها و نگاه هايى كه همچون تير به قلب خانواده اصابت مى كند و آن را از هم مى پاشد محفوظ داشته است. شک نیست که هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد، برای کانون خانواده مفید است و بالعکس.
آثار و فوايد حجاب اسلامي بر گسترش امنيّت اجتماعي، بسيار است که برخي از آنها عبارتند از:
9- حجاب و نقش آن در سلامت اجتماع
رعايت حجاب در سلامت و پاکي اجتماع مؤثر است، به علت تأثير زياد آن در استحکام خانواده بعنوان پايه و اساس اجتماع و نيز تأثير آن در ساختن فرزندان با تربيت صحيح و پاک نگه داشتن محيط اجتماع از عوامل تحريک آميز حيواني.
10- ايجاد آرامش رواني در افراد جامعه
نفس آدمي دريايي از خواستني ها و تمايلات است. زماني که به چيزي رغبت پيدا کند همانند دريا، توفاني مي شود و تنها راه آرام شدن جزر و مد اين دريا، رسيدن او به خواسته خويش است. لذا براي جلوگيري از چنين موقعيت مهلک و درد طاقت فرسايي، حجاب؛ داروي درمان کننده و موجد امنيّت و صفاي روحي است. همانطور که يک بانوي تازه مسلمان آمريکايي مي گويد: «سلامت روح مرد و جامعه با نوع و کيفيت پوشش زنان، رابطه مستقيم و غيرقابل انکار دارد. »
8- حجاب و نقش آن در مسئوليت هاي اجتماعي
امام خميني(ره)، در مورد نقش زنان در انقلاب اسلامي مطالب مهمي بيان کردهاند که از آن جمله خطاب به آنان چنين مي فرمايند: «نقش شما زنان در اين نهضت از مردها بيشتر بوده» نيز مي فرمايند: «همان طور که مردها وارد ميدان بودند، بانوان محترم هم وارد بودند، بلکه زحمات اين ها بيشتر از مردها بود.»
3- خروج از لشکريان دشمن و ايمني از عذاب الهي و کسب ثواب اخروي:
شيطان از روابط زن و مرد براي به گناه انداختن، استفاده مي کند لذا بدحجابي و بيحجابي و نيز عدم رعايت اصول شرعي در روابط با نامحرم، شخص را در معرض خشم خدا قرار مي دهد.
11- پوشش اسلامي و حفظ نسل از خطر سقوط
يکي از آثار بي حجابي، بي بند و باري و روابط نامشروع در ابعاد وسيع است چنان که در دنياي غرب، به خوبي ديده مي شود و آثار نکبت بار روابط نامشروع برکسي پوشيده نيست.
يکي از آثار، آلوده شدن نسل و به دنبال آن سقط جنين و تولد فرزندان نامشروع و غيرقانوني است که متأسفانه بر اثر عدم رعايت عفت و پوشش اسلامي، اين آثار روز به روز بيشتر مي شود و آمار نشان مي دهد که اين موضوع در کشورهايي که پوشش اسلامي رعايت نمي شود به مراتب بيشتر از جاهايي است که پوشش اسلامي رعايت مي شود.
12- حفظ و استيفاى نيروى كار در جامعه
يكى از فوايد مهم حجاب در بُعد اجتماعى، حفظ و استيفاى نيروى كار در سطح جامعه است. در مقابل، بى حجابى و بدحجابى باعث كشاندن لذت هاى جنسى از محيط و كادر خانواده به اجتماع و در نتيجه، تضعيف نيروى كار افراد جامعه مى گردد. بدون ترديد، مردى كه در خيابان، بازار، اداره، كارخانه و … همواره با قيافه هاى محرّك و مهيّج زنان بدحجاب و آرايش كرده مواجه باشد، تمركز نيروى كارش كاهش مى يابد. برخلاف نظام ها و كشورهاى غربى، كه ميدان كار و فعاليت هاى اجتماعى را با لذت جويى هاى جنسى درهم مى آميزند .
اسلام مى خواهد با رعايت حجاب و پوشش، محيط اجتماع از اين گونه لذت ها پاك گردد و لذت هاى جنسى، فقط در كادر خانواده و با ازدواج مشروع انجام شود.
پژوهش ها نشان مى دهد كه زنان ايران زمين از زمان مادها داراى حجاب كاملى شامل: پيراهن بلند چين دار، شلوار تا مچ پا و چادر بر روى لباس ها بودند. برابر متون تاريخى، در همه ى آن زمان ها پوشاندن موى سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر رايج بوده است و زنان با آن كه آزادانه در محيط بيرون از خانه رفت و آمد مى كردند و همپاى مردان به كار مى پرداختند، داراى حجاب كامل بودند و از اختلاط هاى فسادانگيز شديداً پرهيز مى كردند.
13- مبارزه با تهاجم فرهنگي غرب :
مبارزه با تهاجم فرهنگي، پديده جديدي نيست. در طول تاريخ بشر، جنگ فرهنگي، هميشه وجود داشته است. به عنوان نمونه، فرعون در برابر موسي عليه السلام به جنگ فرهنگي متوسل شده گفت:
«انّي أَخافُ أنْ يُبَدِّلَ دِينَکُم أو أن يُظْهِر في الارض الفساد» « ميترسم آيين شما رادگرگون سازدويادراين سرزمين فسادبرپانمايد!»
يکي ازجنبه هاي مهم تهاجم فرهنگي غربي ها مبارزه با حجاب و از بين بردن امنيّت اجتماعي بوده و هست واين امرمشخصا از زمان رضاخان شروع شد. به اين صورت که تحت عنوان متحدالشکل شدن، با حجاب به مبارزه برخاستند و پوشيدن لباس روحانيّت را قدغن، و مجالس عزاداري امام حسين عليه السلام را نيز ممنوع کردند.
آنها همچنين به عنوان آزادي و هنر، انواع فساد و فحشا و ابتذال را ترويج دادند و حجاب را مانع اصلي اين آزادي حقيقي معرفي کردند و امنيّت اجتماعي افراد جامعه را به خطر انداختند.حفظ حجاب و امنيّت اجتماعي و درک رابطه مستقيم و عميق اين دو مقوله، راهکارها و فوايد بسيار ارزشمندي را جهت مبارزه با تهاجم فرهنگي غرب ارائه مي دهند:
- باعث تبليغ فرهنگ ناب اسلامي و تشويق جوانان به ازدواجِ موفقِ اسلامي مي گردند.
-جوانان را جهت تقويت روحيه و حفظ آرامش دروني به جاي سوق دادن به محيط فحشا و اعمال مبتذل، به شرکت در فعاليت هاي هنري، ورزشي، فرهنگي و مذهبي رهنمون مي شوند.
-حفظ حجاب نه تنها باعث ايجادامنيّت اجتماعي فراگير مي شود، بلکه جهت مبارزه باتهاجم فرهنگي، مسؤولان راازواردات کالاي تجملاتي، لوازم بهداشتي وآرايشي مبتذل نهي مي نمايد.
14- فايده ى اقتصادى حجاب
رعايت حجاب و پوشش اسلامي، نه تنها مانع حضور زنان در صحنه هاي سياسي و اجتماعي نمي باشد بلکه بر عکس، تشريع حکم حجاب از سوي شارع مقدس، در حقيقت مجوز حضور زنان در صحنه هاي اجتماعي به حساب مي آيد، والا نشستن در منزل و ماندن در کنار اعضاي خانواده، رعايت نوع حجاب مورد نظر را نمي خواهد تا درباره آن حکمي صادر شود لذا صدور حکم پوشش اسلامي از سوي شرع مقدس بهترين دليل بر اين مطلب است که دين مبين اسلام نه تنها با فعاليت هاي اجتماعي و فرهنگي زنان مخالف نيست بلکه خود زمينه حضور آنان را در فعاليت هاي اجتماعي فراهم کرده است. منتهي شرط حضور در اجتماع و فعاليت هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي به خصوص براي قشر خانم ها، ايجاد امنيت لازم در جامعه خواهد بود و از جمله عوامل بسيار مهم و اساسي که در جهت آرامش و آسايش فرد و خانواده و امنيت در اجتماع، نقش ايفاد مي کند، داشتن حجب و حيا، رعايت اصول و ارزش هاي ديني و مذهبي از جمله رعايت حجاب و پوشش اسلامي توسط زنان و مردان مؤمن و متدين خواهد بود. اگر به آيات شريفه قرآن کريم و احاديث معصومين در ارتباط با پوشش اسلامي دقت کرده و اشارت ظريف و لطيف آن، مورد ارزيابي قرارگيرد. اين اصل و استنباط به دست خواهد آمد که حجاب، محدوديت نيست بلکه مصونيت است. مصونيتي که فرآيند و محصول مبارک آن، سلامت، بهداشت و آرامش افراد خانواده ها و امنيت در جامعه خواهد بود.
قرآن کريم، زنان و مردان مؤمن را مورد خطاب قرار داده و به آنان دستور مي دهد: «چشم چراني نکنيد، دامن هاي خود را آلوه نساخته و حفظش کنيد». به زنان تأکيد بيشتري نموده مي گويد: «حجاب و پوشش اسلامي را رعايت کرده، زينت هاي خود را آشکار نسازيد… و در نشست و برخاست هم به گونه اي عمل نمائيد که متوجه زيورآلات شما نشوند.» . و در صحبت ها و مکالمات روزمره نيز با ناز و کرشمه، صحبت نکرده، ادا و اطوار زنانه که آتش شهوت را شعله ور سازد، از خود نشان ندهند.» «و مانند زنان نيمه عريان دوران جاهليت، تبرج نکرده و با خودنمايي و خودآرايي و لباس هاي نازک و بدن نما از خانه خارج نشويد»
همه اين دستورات براي آن است که رعايت آن، علاوه بر اسقاط تکليف و امتثال اوامر الهي، سلامت و بهداشت روحي و رواني و آرامش و امنيت فردي و اجتماعي را به دنبال دارد و تخلف و سرپيچي از آن، يعني چشم چراني، آلوده کردن دامن، آشکار ساختن زينت و زيورآلات، صحبت کردن با ناز و کرشمه و لهجه هاي مخصوص و مهيج و پوشيدن لباس هاي نازک و بدن نما، هر کدام به نوبه خود، باعث فساد، عياشي، تجاوزگري و اضطراب و ناامني مي شود و جامعه را به هرج و مرج مي کشاند. در احاديث نوراني که از معصومين نقل شده است، نگاه کردن به نامحرم و چشم چراني، به عنوان تير زهرآلود شيطاني، معرفي شده است، لذا امام صادق(ع) مي فرمايد: «نگاه (و چشم چراني) تيري از تيرهاي مسموم شيطان است.» در حديث ديگري بازهم از امام صادق(ع) مي خوانيم «نگاه کردن تير زهرآلودي از ناحيه شيطان است چه بسيار نگاه هايي که بعدها، حسرت و تأسف طولاني را به دنبال خواهد داشت.»
امام علي(ع) نيز مي فرمايد:«کسي که نگاهي را رها سازد، حسرت و تأسف او زياد مي شود» در جاي ديگري مي فرمايد: «چه بسيار نگاه هايي که آه و حسرت به دنبال دارد.» و در جملات ديگري آن امام همام مي فرمايد: «نگاه و چشم چراني، پيشاهنگ تمام فتنه هاست» «چشم ها دام هاي شيطان هستند.» و «چشم راهبر دل است»
براي بهبود آسیب اجتماعی توصیه می شود :
- توسعه فرهنگ عفاف در اقشار گوناگون جامعه و تربيت و تأمين نيروي انساني مورد نياز دستگاه هاي دولتي و مراكز آموزشي و تجاري؛
- توجه به حفظ حدود و شعائر، اهتمام به ارزش ها در ادارات و ارگان ها به ويژه در حوزه مديران؛
- نظارت موثر بر فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني به منظور پرهيز از تبليغ و ترويج روابط ناصحيح اجتماعي و از طرفي توسعه فرهنگ عفاف؛
- اعمال شيوه هاي تربيتي موثر مبتني بر شناخت صحيح از افراد و محيط در محيط هاي آموزشي وابسته به آموزش و پرورش و آموزش عالي؛
- انجام وظايف ضابطان و نهادهاي نظارتي به شكل صحيح در رويارويي با مفاسد و ناهنجاريهاي اجتماعي؛
- تأكيد بر حفظ حدود ظاهري حجاب و استفاده نكردن از مدل ها و رنگ هاي نامناسب در اماكن عمومي؛
- پرهيز از ترويج لباسهاي نامناسب، استفاده از مدل هاي مبتذل و نمايش مظاهر غربزدگي در فيلم هاي سينمايي و برنامه هاي تلويزيوني.
ایجاد اختلال روانی و عصبی
بیماری های روحی و اختلال های روانی و عصبی ناشی از چند عامل است که ریشه عمده آن ها را باید در جامعه هوس آلود وخودنمایی زنان جست و جوکرد دراین جا آنها را برمی شماریم:
الف- محرومیت از نیازهای ضروری جسمی و مادی
ب- عدم تأمین نیازهای عالی روحی
ج- انحراف از فطرت انسانی و مسیر طبیعی غریزه جنسی
د- شهوت طلبی افراطی و غیرقابل کنترل
محرومیت از نیازهای ضروری جسمی و مادی(اختلالات روانی)
عواطف انسانی دراثر گرایش به سمت بی بندو باری ها و شهوات ودنیا زدگی تضعیف گشته و در نهایت از امور انسانی والهی همانند کمک به محرومان و نیازمندان جامعه غفلت خواهد شد.اصولا منشأ فقرها و محرومیت ها همانا نظم و بی عدالتی و نرسیدن طبقه محروم و کم درآمد به حقوق مسلم خود است که محصول عواملی از جمله غفلت طبقه مرفه از مبدأ و معاد فریب خوردن از جاذبه های دنیایی و تحریکات جنسی می باشد، لذا در زمان حکومت حضرت مهدی (ع) این نوع فقر اقتصادی رخت برمی بندد.
عدم تأمین نیازهای عالی روحی (اختلالات روانی)
همان گونه که کم توجهی به نیازهای جسمی و بدنی، سلامت بدن و چه بسا حیات طبیعی انسان را در معرض خطر قرار می دهد،بی اعتنایی به نیازها و خواسته های روحی و قوانین مربوط به روان هم سلامت روح و شخصیت را مختل کرده ، حیات معنوی آن را در معرض خطر قرار می دهد ،کشاندن افراد به سمت شهوات و تمایلات غیر معقول نفسانی از طریق تحریکات جنسی زنان وامثال آن ، موجب بی اعتنایی و یا کم توجهی به نیازهای باطنی و روحی می شود؛ به همین دلیل بیماری خود فراموشی و ازخود بیگانگی از شایع ترین بیماری های روحی است که اکثر افراد بشر دچارآن هستند و عمده اختلال ها و بیماری های روانی و مشکلات جوامع بشری ناشی از آن است.
انحراف از فطرت انسانی و مسیر طبیعی غریزه جنسی (اختلالات روانی)
به طور کلی هر حرکتی که برخلاف ساختار فطرت و طبیعت آدمی باشد،ضربه و زیان بزرگی بر گوهرشریف روح و جسم است انحرافات جنسی نیزکه عمده ترین عامل آن لاقیدی و بدحجابی است، هرکدام منشأ اختلال ها و بیماری های روانی و عوارض نامطلوب جسمی خواهد بود.
شهوت طلبی افراطی و غیرقابل کنترل (اختلالات روانی)
غریزه جنسی از نظر حرارت جسمی ظرفیت محدودی دارد،به همین دلیل غریزه جنسی با یک همسر ارضا می گردد ، اما از نظر روحی ممکن است به صورت عطش نفسانی درآید و گنجایش نامحدود و ارضا نشدنی پیدا کند.این حالت غالبا به خاطر کنار زدن حریم ارزشی حجاب و معاشرت های آزاد و سهولت اطفا و ارضای شهوت از راه نامشروع به وجود می آید. و از آن جا که آرزوها وخواسته های نفسانی نامحدود دردنیای محدود محقق نمی شود لذا در اثر احساس محرومیت تعادل روحی و روانی خویش را ازدست داده و گرفتار انواع بیماری ها و اختلال های روانی خواهد شد!
بدحجابی ونداشتن عفاف از عوامل طلاق
از پی آمدها ی زیان بار رعایت نکردن عفاف و حجاب، طلاق و جدایی زن و شوهر و از هم پاشیدن نظام خانواده است؛ طلاق در نظر اسلام مبغوض ترین حلال می باشد که تنها در صورت اختلافات حل ناشدنی ضرورت می یابد. معیارهایی از قبیل ایمان، آراستگی به فضایل اخلاقی و انسانی، اصالت خانوادگی و امثال اینها را برای انتخاب همسر شایسته، مقرر فرموده و حقوق و وظایفی را برای زوجین مشخص کرده است. برای طلاق نیز شرایطی معین کرده که شامل بعد از آن، هم چون رجوع و بازگشت دوباره شوهر به زندگی مشترک می شود، همه اینها مربوط به خانواده است.اما آنچه به اجتماع باز می گردد، سلامت و امنیت جامعه از هر گونه اقدامات منافی عفت و حیا است.
هوس مداری در خانواده
اساسا طلاق در اثر اختلافات عمیق زن و شوهر تحقق می یابد که عمدتا از خودخواهی و هوس ناشی می شود. عامل بسیار موثر و سازنده در شخصیت الهی انسان، عفت عمومی، سلامت و پاکی جامعه از عوامل غفلت آفرین و هوس آلود و ناپاکی ها است که عمده آنها هتک حریم حجاب و پوشش عفیفانه و ضعف غیرت و عفت دختران احساس مسئولیت پدران و مادران و شوهران آنها می باشد که افراد جامعه را به سمت هوس های نفسانی سوق داده و باعث تباهی اخلاق آنان می گردند؛ در نتیجه حق محوری جای خود را به هوس بازی و خودخواهی می دهد که عامل اصلی بروز اختلافات و در نهایت طلاق است.
چشم چرانی و مقایسه با همسر
هرگاه زنان با ظاهری آراسته و بدن نما در جامعه حاضر شوند، مردان عادی با چشم چرانی و مشاهده زیبایی های ظاهری و مقایسه همسران خویش با این زنان …که طبیعتا میوه تلخ آن بی رغبتی یا کاهش محبت به همسران خود می باشد- زمینه بهانه جویی مردان و عیب جویی وتحقیر و بی احترامی به زنان خویش و درنتیجه بروز اختلافات، ایجاد شده و در نهایت به طلاق و جدایی کشیده می شود.
شهوت طلبی و لذت گرایی
ازدواج، پیوند واتحاد و مصاحبت جسمی زوجین است و این اتحاد در صورتی محقق می شود که دو روح در ابعاد والای انسانی از سنخیت و شباهت برخوردار باشند. آزادی غیر معقول زنان- که آزادی در اسارت هوا و هوس است- شعله های هوس و شهوت را در مردان بر می فروزد و لذت گرایی را در آنان رشد می دهد.لذا عده ای برای تأمین خواسته های شهوانی بی حد و مرز خود با ترفندهای گوناگون، همسران خویش را طلاق می دهند تا به خودخواهی و شهوت حیوانیشان پاسخ مثبت بدهند!
دوستی های نامشروع
حضور تحریک آمیز زنان درصحنه اجتماع، از یک سو باعث ایجاد روحیه شهوانی در مردان، در نتیجه رواج دوستی با صنف مخالف و روابط نامشروع می شود؛ به گونه ای که علاقه آنها به همسران خود کاهش می یابد و در نتیجه پایه و رکن زندگی شیرین متزلزل می گردد.
غفلت از معیارهای اصولی در گزینش همسر
خودنمایی دختران سبب انتخاب و گزینش غلط و نادرست آنان در ازدواج می گردد، و غفلت از معیارهای اصولی و سازنده درانتخاب همسر، مانع واقع بینی شده و در نتیجه پس از ازدواج و گذشت مدت زمانی متوجه شکست در ازدواج شده و به تدریج میان آنان و شوهران شان فاصله می افتد و سرانجام کارشان به طلاق کشیده می شود
فریب ظواهرآراسته
و انتقام جویی خودآرایی و نمایش جاذبه های زنانه موجب می شود جوانان مجرد، از ظواهر آراسته و آرایش شده آنها فریب خورده و شیفته آنها گردند وپس از ازدواج و چند روز و سال دریابندکه همسرشان شایسته محبوبیت نبوده و در این پیوند زناشویی ناموفق بوده و دچار زیان شده اند. دراین صورت عشق تبدیل به نفرت دشمنی می شود و درصدد انتقام بر می آیند و ضمن تحقیر سرزنش و عیب جویی و سوءظن به همسران خود، درنهایت آنان را طلاق می دهند.
گرایش مردان به چندهمسری
از ویژگی های زنان، انحصارطلبی درمعشوق و محبوب بودن است؛ اقتضای یگانه معشوقه بودن زن آن است که قلب همسرش کسی جزاو را نخواهد و قلبش تنها در گرو محبت و عشق او و فرزندانش باشد و هرگز سراغ زن دیگر –هوو- نرود ؛ اگر چه این میل طبیعی باید تعدیل شود.زندگی تک همسری بهتر وبا صفا تر است، مگر در مواقع ضروری و با رعایت شرایط خاصی بویژه شرایط عدالت که در قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام برآنها تاکید شده است.اما بحث در ازدواج های غیرمنطقی وغیرضروری است که بدون تردید علت آن هوس بازی و شهوت رانی است اما نباید فراموش کرد که غالبا منشأ چنین ازدواج هایی جلوه گری و پوشش های تحریک آمیز زنان است؛ به عبارتی بد حجابی و خودنمایی زنان با تحریک پذیری و ایجاد شهوت و هوس در مردان ارتباط مستقیم و تنگاتنگی دارد؛ امکان ندارد تحریک جنسی درجامعه باشد اما در مردان عادی جامعه که از کنترل چشم و تقوای لازم برخوردار نیستند، هوس و میل به کام جویی ایجاد نکند و همین هوس و میل هاست که درمردان تک همسر گرایش به ازدواج مجدد را پدید می آورد، زیرا چنین مردانی با دلدادگی و مجذوب شدن به جاذبه های آشکار زنان، اندک اندک به ازدواج با آنها تمایل نشان می دهند که با کاهش محبوبیت همسر قبلی ملازم و همراه است و یا چه بسا محبت او را از دل خارج نموده وتنها به همسر جدید خود می اندیشند و دل می بندند.بدیهی است کاهش محبوبیت فشارهای روحی و اختلال های روانی و جسمی را برای زن اول وفرزندان او ایجاد می کند.
فعالیت اجتماعی وحفظ حجاب
واژه حجاب به معنای حائل، پرده، پنهان کردن و منع از تلاقی است. بنا به گفته استاد مطهری کاربرد کلمه حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتاً جدید است زیرا این واژه بیش تر در معنای پرده استعمال شده است یکی از مسائل مهم در اسلام پوشیدگی زن در برابر بیگانگان است که با عنوان حجاب مطرح می شود.
در معنی واژه حجاب در دانشنامه جهان اسلام امده است :معنی مصدر آن پنهان کردن و منع از وارد شدن است و معنی اسمی آن پرده می باشد. از دیدگاه اسلام حجاب به مفهوم محدود کردن فعالیت های اجتماعی زن نیست، بلکه زن می تواند با رعایت پوشش و حفظ حدود آن در جامعه حضوری فعال داشته باشد.
قرآن کریم حدود و چگونگی پوشش را در آیه 31 سوره نور تبیین نموده و می فرماید:
وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلي جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ ….
و به زنان مؤمن بگو چشمان خويش فروگيرند و شرمگاه خود نگه دارند و زينتهاي خود را جز آن مقدار که پيداست آشکار نکنند و مقنعههاي خود را تا گريبان فرو گذارند و زينتهاي خود را آشکار نکنند، جز براي شوهر خود و…
ابتدا به معنای واژگان کلیدی آیه مذکور به اختصار می پردازیم:
زینت: به معنای زیور که شامل زینت طبیعی (یعنی زینتی که در آفرینش فرد به کار رفته که اساس آن صورت و چهره است) و زینت اکتسابی (یعنی زیبایی که به واسطه لباس، زیورآلات و لوازم آرایشی به دست می آید) می شود. مفسران نیز واژه زینت را به معنای عام دانسته اند که شامل زینت های طبیعی و اکتسابی هر دو می شود. (رک فخر رازی، بيتا، 23، 205؛ قرطبی، 1967، 12، 226؛ طباطبایی، 1417 ، 15، 111)
خمر: جمع خمار به معنای روسری و سرپوشی که زن بوسیله آن سرش را می پوشاند. جیوب: جمع جیب به معنای گریبان و دور گردن است. یکی از صحابه در بیان معنای این واژه در آیه می گوید: زن سر و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند.
دستور کلی « لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ » زن را مأمور می کند که زینت هایش را بپوشاند و اندام و زیبایی های طبیعی و اکتسابی خود را در مقابل چشمان نامحرم قرار ندهد.
چگونگی پوشش در آیه «وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلي جُيُوبِهِنَّ » را مفسران با توجه به فضای فرهنگی عصر نزول تفسیر کرده اند. چون در دوره جاهلی زنان روسری خود را به پشت سر می افکندند به طوری که گردن و بخشی از سینه آنها نمایان می شد، قرآن دستور می دهد که روسری را طوری به گریبان قرار دهند که گردن و سینه آنها را بپوشاند.
در سوره احزاب آیه 59 می فرماید:
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِکَ أَدْني أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً
اي پيامبر، به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو که چادر خود را بر خود فرو پوشند. اين مناسبتر است تا شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند. و خدا آمرزنده مهربان است.
جلابیب: جمع جلباب به معنی جامه ای است از چادر بزرگ تر و از عبا کوچک تر که زن به وسیله آن سر و سینه خود را می پوشاند.
گرچه مفسران در بیان معنای جلباب اختلاف نظر دارند اما جلباب، لباس بلند و گشادی است که زیبایی های اندام و زینت ها را بپوشاند و زن را از تعرض افراد بیمار دل مصون نگه دارد.
بر طبق اين آيه، قرآن کريم فلسفه پوشش را نوعي حرمت بخشي و احترام گذاردن به زن ميداند زيرا او را از نگاههاي آلوده و شهواني حفظ ميکند. چون اگر زن، حدود را رعايت نکند هر بيماردلي به او طمع نموده و با نگاه آلوده اش حريم وي را ميشکند و هويت واقعياش را به فراموشي ميسپارد. از اين رو قرآن ميفرمايد: ذلک أدني أن يعرفن فلايوذين اين پوشش، نزديکتر است که زنان به حياء و عفاف شناخته شوند و مورد اذيت نااهلان واقع نشوند.
بدين ترتيب، اسلام حکم تشريعي به جامانده از اديان گذشته را ضابطهمند کرده و در قالبي متعادل و به دور از افراط و تفريط و متناسب با اقتضائات دروني زن و مرد مسئله پوشش را طراحي کرده است که نقش در کاهش آسيب اجتماعى دارد.دراین جا ابتدا مختصری درباره این موضوع بحث می کنیم.
رابطه بد حجابى با آسيب اجتماعى
ابتدا بايد آسيب اجتماعى را معنا کرد. بنا به تعريف، آسيب اجتماعى به نوعى عمل فردى يا جمعى گفته مىشود که در چهارچوب اصول اخلاقى و قواعد جمعى به صورت رسمى يا غير رسمى مورد رعايت قرار نگيرد و در نتيجه با منع قانونى يا قبح اخلاقى جامعه روبرومىگردد
بنا به اين تعريف، چون حجاب اسلامى در چهارچوب اخلاق دينى قرار مىگيرد. عدم رعايت آن نوعى آسيب اجتماعى ساده تلقى مىگردد. حال اين آسيب خود داراى مراتب و دستهبندىهاى خاصى است.
حجاب و عفاف ، عامل ارامش درجامعه
فطرت امری است که خدای متعال آن را در وجود هر فرد قرار داده وانسان بدون اکتساب، به آن میل ورغبت دارد . دستورات اسلامي منطبق بر مسير شکوفائي فطرت بشري است و با کمي دقت بر اين دستورات و احکام فطري، اهداف، آثار و نتايج عقلاني و حکميانه آن ها نيز آشکار مي گردد. بر همين اساس حجاب و پوشش اسلامي که يکي از اوامر انسان ساز الهي و يکي از احکام حيات بخش اسلام در زندگي طيبه است و منطبق بر فطرت بشر و مبتني بر نيازها و شرايط رواني او و زمينه ساز پويائي و کمال انساني خواهد بود و اصولاً عمل به قوانين اسلام يک عمل اعتباري و قراردادي نيست بلکه عمل به قوانين اسلام يعني پاسخ گوئي به نياز فطرت است.
عفاف نیز یکی ازاین باورهاست. روح عفت وپروا پیشگی از بدو خلقت آدمی تاکنون برانسان حاکم بوده است. البته ممکن است شکل، اندازه وکیفیت بروز آن دردوره های مختلف متفاوت باشد، اما این خصلت همیشه بروز وظهور داشته است. قران کریم درداستان آفرینش آدم وحوا ازاین خصلت فطری چنین یاد می کند : « فدلهما بغرور فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سوء تهما وطفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة » (شیطان) آن دورا فریفت وبه پستی افکند . چون ازآن درخت خوردند، شرمگاههایشان آشکار شد وبه پوشیدن خویش از برگهای بهشت پرداختند.
حیا وعفت، خصلتی انسانی است وآدمیان به حکم نهاد وآفرینش خویش بدان رغبت دارند. هنوز قوانین جهانی برلزوم جلوگیری از کارهای خلاف عفت تاکید دارند، اگر چه رعایت آن درهمه جا یکسان نیست ومیزان به فعلیت رسیدن آن درافراد مختلف است.
پیدایش حجاب
تاريخ حجاب به آفرينش اولين موجودات روي زمين يعني آدم و حوا بازگشت مي کند و فراز و نشيب هاي بي شمار تاريخ، قدرت محو آن را نداشته است.
«يا بني آدم قد انزلنا عليکم لباساً …» سوره اعراف آيه 26 اي فرزندان آدم براي شما لباس فرو فرستاديم که اندام شما را مي پوشاند و مايه زيست شماست و لباس تقوي بهتر است اين از آيات خدا است باشد که متذکر شده پند گيريد. اين آيه بيانگر اهميت لباس، پوشش، ستر و ساتر از نظر قرآن است. « جمله یواری سواتکم» وصف لباس است ودلالت دارد براینکه لباس پوشش واجب ولازمی است که کسی از آن بی نیاز نیست وآن پوشش عضوی است که برهنه بودنش، زشت ومایه رسوایی آدمی است.»
مسئله پوشش وحفظ عفاف خاص دنیای اسلام وحتی دنیای ادیان نیست. براساس زمینه فطری، حتی جوامع اولیه وبه دور ازتمدن ومذهب هم آن را مورد توجه خود قرار داده اند.ویل دورانت می نویسد: « دربریتانیای قدیم والدین ثروتمند درمدت پنج سال بحران جوانی، دختران خودرا درکلبه ها زندانی می نمودند. زنان سالمند پاکدامنی را به زندانبانی می گماردند، دختران حق خروج ازاین کلبه ها را نداشتندوتنها اقارب ونزدیکان می توانستند آنان را ببینند. بعضی ازقبا یل جزیره برنئو نیزعمل مشابهی داشته اند.». داستان آدم وحوا وبهره گیری آنها از شجره ممنوعه که قبلا ذکر شد نیزدلیل همین مدعاست. بنابراین، مسئله پوشش وعفاف درهمه جوامع وملل به صورتهای گوناگون وجود داشته است، اما با آمدن اسلام این مسئله به عنوان یک حکم تکلیفی وضروری برای زنان تعیین گردید.
ویا آنهارا به جواهرات اصلی مانند یاقوت ومرجان تشبیه می کند که جواهر فروشان، آنها را در پوشش مخصوص قرار می دهند تا همچون جواهرات بدلی به آسانی دردسترس این وآن قرار نگیرند واز قدر وارزش آنها کاسته نشود. این جوهر لطیف را از سهل الوصول بودن مصون داشته ومحدوده مطمئن تری پیرامون او قرار داده است.
از آموزه های قرآنی این معنا به دست می آید که عفت و پاکدامنی، به معنای چیرگی عقل و مدیریت مهار قوای شهوانی به دست آن است. این حالت اگر به شکل ملکه ای در نفس انسانی در آید، شخص در حالتی قرارمی گیرد که به سادگی تهییج نمی شود و قوای شهوانی نمی تواند سرکشی کند و او را به سوی گناه سوق دهد.
به سخن دیگر، هدف آن است که آدمی در یک فرآیندی به جایی برسد که قوای نفسانی بر او حکومت نکند، بلکه عقل و آموزه های عقلانی و وحیانی بر جان او مسلط شود که همان معنای تقوا و پرهیزگاری واقعی است.
در برخی از روایات آمده است برای هر چیزی مستی و سکری است. انسان ها همان گونه که با شراب دچار مستی می شوند، یا به سبب ترس از مرگ دچار این حالت می گردند. یا دنیازدگی، ایشان را مست می کند همچنین برخی از اوقات چشمان آدمی مست می شود و همانند آدم هایی افسون شده می گردد. این مستی چشمان، شاید به سبب چشمان مست آفرین جنس مخالفی باشد و شاید به تار مو و زلف زنی و شانه ستبر مردی اتفاق بیفتد. از این رو باید انسان چشم، فروهشته دارد تا در دام مست آفرینان گرفتار نیاید. حجاب، مانع بازدارنده ای است که آدمی را از مست آفرینان در امان نگه می دارد. لذا به عنوان یک حکم اجتماعی اسلامی مطرح شده است.
ازنظراسلام، همان اندازه که انسان نسبت به ایمان و عمل صالح خود مکلف و موظف است همچنین نسبت به ایمان و اعمال دیگران نیز مسئولیت دارد؛ زیرا اسلام دینی اجتماعی است و حوزه های فردی آن تا حوزه های اجتماعی کشیده شده است و ایمان واقعی جز به رهایی از خود و دیگران معنا نخواهدیافت. از این رو بر هر فردی این مسئولیت نهاده شده تا با ایجاد حجاب، مانع از برانگیخته شدن شهوات جنسی دیگران شود. بنابراین حجاب برای مرد و زن یک مسئولیت است.
عفاف عامل و ارامش
واژه عفاف در منابع لغوی به خودداری از چیزی که حلال نیست. یا خودداری از گفتار یا کرداری که جایز و شایسته نیست. تعریف شده است. راغب اصفهانی آن را حالت نفسانی می داند که به واسطه آن غلبه شهوت جلوگیری می کند. در قران کریم «حالت نفسانی که از غلبه شهوت باز دارد » آمده است . به بیان قران کریم عفیف به شخصی اطلاق می شود که خود نگهدار وبا مناعت باشد .
مطابق این معنا، عفاف در مفهوم عام خود عبارت از خویشتن داری در مقابل هر نوع تمایل افراطی نفسانی است.
بر این اساس، عفاف به صنف خاصی اختصاص ندارد و برای زن و مرد یک فضیلت اخلاقی به شمار می آید. ادیان الهی نیز بر این ملکه نفسانی تأکید داشته و از پیروان خود پای بندی به آن را درخواست می کنند.
با توجه به اهميت عفاف به عنوان روح پوشش که بسترساز سلامت و پاکي جامعه است، ابتدا به بررسي جايگاه آن در اسلام ميپردازيم:
در فرهنگ اسلام نیز با دقت تمام و نیز جامع نگری، مسئله عفاف مورد توجه قرار گرفته و با دستورالعمل هایی زن و مرد را به سوی این فضیلت اخلاقی فرا خوانده است.
مسئله کنترل نگاه و حفظ آن یکی از این دستورات قرآنی است قرآن کریم به مردان و زنان مؤمن دستور می دهد:
قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ … وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ…
به مردان مومن بگو چشمان خويش فرو گيرند… و به زنان مومن بگو که چشمان خويش فرگيرند
غض بصر در لغت به معنای کاهش دادن نگاه و خیره نشدن است. به عقیده برخی از مفسران خطاب قل للمؤمنین… برای زن و مرد کفایت می کرد اما به دلیل اهمیت مسئله خطاب به زنان را به طور مستقل آورد «قل للمؤمنات» تا فرمان کنترل نگاه را با تأکید بیش تری بیان کرده باشد.
براساس آیات یاد شده مرد و زن وظیفه دارند از نگاه خیره پرهیز نمایند و با دوری از نگاه های خیره و آلوده، راه گسترش عفت را هموار سازند.
رعایت عفاف در راه رفتن جنبه دیگری است که در آیات قرآن پس از آن که مرد و زن مؤمن را از نگاه های شهوت آلود نهی می کند، می فرماید:
…وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَي اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
و نيز چنان پاي بر زمين نزنند تا آن زينت که پنهان کردهاند دانسته شود،اي مومنان، همگان به درگاه خدا توبه کنيد، باشد که رستگار گرديد.
فرهنگ حاکم بر آن روزگار که منش زن جاهلی را به هنگام حضور در اجتماع ترسیم می کند، زمینه نزول آیه است. زیرا برخی از زنان عرب، خلخال به پا می کردند و برای اینکه بفهمانند خلخال به پا دارند پای خود را محکم به زمین می کوبیدند، ایه آنان را از این عمل نهی می کند.
بر این اساس و با توجه به سیاق آیه، برخی از مفسران از این آیه یک قاعده کلی استنباط کرده اند و آن این که: نهی از پا به زمین کوبیدن، بیانگر نهی از هر چیزی است که توجه نامحرم را جلب کند و نگاه ها را برانگیزد و زمینه فساد درست کند.
و نیز قرآن با تأکید تمام از اینکه آهنگ و محتوای سخن زن هیجان انگیز باشد، جلو گرفته است در قرآن آمده است:
يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً
اي زنان پيامبر، شما همانند ديگر زنان نيستيد، اگر از خدا بترسيد. پس به نرمي سخن مگوييد تا آن مردي که در قلب او مرضي هست به طمع افتد. و سخن پسنديده بگوييد.
این آیه گرچه خطاب به همسران پیامبر است اما دستور عامی به تمام زنان است. که گفتارشان هم به لحاظ شیوه بیان و هم به لحاظ محتوا عفیفانه باشد. محتوای سخن باید قول معروف باشد یعنی سخنی که شرع و عرف اسلامی آن را بپسندد و آن سخنی است که تنها مدلول خود را برساند. بنابراین در فرهنگ اسلام هر گفتاری که با ناز و عشوه همراه باشد، نمادی از بی عفتی است. محتوای کلام نیز هر گاه شهوت را برانگیزد، به دور از عفت است. گفتنی است عفاف در آموزه های اسلامی از ابعاد گسترده تری برخوردار است و ما به دلیل ضیق مجال از سایر جنبه های آن صرف نظر می کنیم.
تاثیر حجاب و عفاف بر کاهش آسیب اجتماعی
حجاب به معنای پوشش بیرونی و عفاف به معنا ی پوشش درونی ، این دو عامل باعث سلامت جامعه است و در صورت نبود این دو موجب به وجود آمدن مشکلات و اثرات مخرب زیادی درجامعه خواهد شد. حجاب به عنوان يک خواسته فطري است که محدود به اسلام نیست. خالق بشر که بر تماي اسرار و رموز آفرينش، عالم خبير است، زيبايي، امنيت، رشد و تعالي انسان ها به خصوص زن را در عفاف و حجاب دانسته است، آيات نوراني قرآن کريم ضرورت اين حکم الهي را به نحو مطلوب تبيين کرده است، مسأله حجاب که یک دستور دینی است از مسائل مهم جامعه ماست و با بسیاری از مسائل پیوند خورده و دارای ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. این مسأله ازآن جهت که خطابش با زنان است، به نیمی از جمعیت جامعه مربوط است و از آن جهت که در تنظیم روابط زن و مرد نقش دارد، به همه افراد جامعه مربوط می شود رعایت حجاب نه تنها برای خود زن ارزش آفرین است، بلكه باعث حفظ ارزش هاي انساني، جامعه، مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب، کاهش چشمگير مفاسد فردي و اجتماعي، آرامش و پايداري نهاد مقدس خانواده و استيفاي نيروي کار در سطح جامعه… است.
مقوله بي حجابي امروز به يك معضل كاملاً مشهود در جامعه درآمده است معضلي كه فقط براي افراد بيحجاب مشكل ايجاد نمي كند؛ در واقع آسيبهايي كه از بيحجابي ناشي ميشود، تمام اعضاي جامعه در بر ميگيرد.حجاب و عفاف که یک دستور دینی است از مسائل مهم و کلیدی جامعه ماست و با بسیاری از مسائل پیوند خورده و دارای ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شده است. این مسأله ازآن جهت که خطابش با زنان است، به نیمی از جمعیت جامعه مربوط است و از آن جهت که در تنظیم روابط زن و مرد نقش دارد، به همه افراد جامعه مربوط می شود این حکم از آثار، برکات و نقش آفريني هاي خاصي برخوردار است و اگر حقيقت اين حکم براي انسان ها روشن و آشکار گردد بعيد است که فطرت هاي سالم و خداخواه تسليم آن نشوند و آن را اطاعت ننمايند. بر همين اساس حجاب و پوشش اسلامي که يکي از اوامر انسان ساز الهي و يکي از احکام حيات بخش اسلام در زندگي طيبه است و منطبق بر فطرت بشر و مبتني بر نيازها و شرايط رواني او و زمينه ساز پويائي و کمال انساني فرد و جامعه است.رعایت حجاب نه تنها برای خود زن ارزش می آفریند ، بلكه می تواند خانواده ، اجتماع و … را نیز تحت تاثیر قرار دهد . همان طور كه رعایت آن به عنوان یك امر ضروری می تواند مفید باشد، عدم رعایت آن نیز پیامدهایی منفی را به همراه دارد. فواید و اثرات رعایت حجاب و پیامدهای آن پاسخی مناسب به این سوال است كه چرا حجاب برای زنان ضروری است ؟ نقش آن در کاهش آسیب اجتماعی و استحکام نهاد خانواده چيست؟
آنچه می تواند جامعه ای را از این آسیب ها ی شوم مصون داشته وحفظ کند، ترویج فرهنگ دقیق عفاف و تبیین ابعاد مختلف آن درجامعه است. این نوشتار به همین منظور انتخاب و تنظیم یافته است. از ارتباط نزدیک حجاب و عفاف، با کاهش آسیب اجتماعی می توان بهره برد. با رعايت حجاب و عفاف از فروپاشي خانوادهها جلوگيري ميشود.
شناخت تاثیر حجاب ونقش آن در کاهش آسیب اجتماعی میتواند مسیر حرکت جامعه را به سوی ترقی و تعامل هموار سازد، به طوری که علاوه بر درک عمل آنها و جلوگیری از تداوم آن عمل با ارائه راه حلهایی به سلامت جامعه کمک نماید.
ضرورت طرح حجاب از جانب مکتب اسلام
طرح حجاب از طرف مکتب مترقي اسلام، بیانگر آن است که حضو زن را پذيرفته و براي سلامت حضور ، حجاب را مطرح مي نمايد پس مغز حجاب ، حضور مثبت و سازنده زن است و آنقدر اين حضورِ شايسته نزد خداي متعال پسنديده است که فريضه بي بدلیل نماز را براي زنان ، با لباس حضور اجتماعي قرين و ھمراه خوا سته است. در چند سوره از قران کریم مسئله حجاب تصریح شده است که نشان از اهمیت موضوع دارد .در آیاتی از سوره نور ،احزاب و انفال به حجاب و عفت زنان اشاره شده است.لفظ حجاب در آیه ۵۴سوره احزاب آورده شده ."حجاب مخصوص که در قران کریم برای زنان است :یکی خمر(مفرد آن خمار= به کسر “خ” و فتح “م” به معنای روسری است ) در آیه ۳۱ سوره نور است و دیگرجلابیب(مفرد آن جلباب=لباس بلند زنانه)است که در آیه ۵۹سوره احزاب به ان اشاره شده است “
در سوره احزاب آیه ۵۹ میخوانیم : ای پیامبر به زنان خود و دختران و زنان مومن بگو روسریها و مقنعه های خود را بپیچانند این جور به عفیفه بودن و شریف بودن شناخته می شوند ،تا کسی معترض ایشان نشود وایشان را ازار ندهد و خداوند امرزنده و مهربان است.
قرائتی در کتاب گناه شناسی آورده است :در قران با تعبیرات گوناگون از حیا سخن به میان امده است : حیا در زبان ، حیا در طرز سخن گفتن، حیا در راه رفتن، حیا در شرکت در مجالس میهمانی ، حیا در نگاه کردن حیا در امور اقتصادی، حیا در ورود به منازل،
ارزش نهضت حسینی
اینجاست که انسان می فهمد که نهضت حسینی چقدر برای جهان اسلام مفید بود و چگونه این پرده ها را درید. در آن زمان، وسایل ارتباطی که نبود. مثلا مردم مدینه نمی دانستند که در شام چه می گذرد. رفت و آمد خیلی کم بود. افرادی هم که احیانا از مدینه به شام می رفتند، از دستگاه یزید اطلاعی نداشتند. بعد از قضیه امام حسین، مردم مدینه تعجب کردند که عجب! پسر پیغمبر را کشتند؟ هیئتی را برای تحقیق به شام فرستادند که چرا امام حسین کشته شد. پس از بازگشت این هیئت، مردم پرسیدند: قضیه چه بود؟ گفتند: همین قدر در یک جمله به شما بگوییم که ما در مدتی که در آنجا بودیم، دائم می گفتیم خدایا! نکند از آسمان سنگ ببارد و ما به این شکل هلاک بشویم، و نیز به شما بگوییم که ما از نزد کسی می آییم که کارش شرابخواری و سگ بازی و یوزبازی و میمون بازی است، کارش نواختن تار و سنتور و لهو و لعب است، کارش زناست حتی با محارم. دیگر حال، تکلیف خودتان را می دانید.
این بود که مدینه قیام کرد، قیامی خونین. و چه افرادی که بعد از حادثه کربلا به خروش آمدند (ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد) . امام حسین تا زنده بود، چنین سخنانی را می گفت: «و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید » دیگر فاتحه اسلام را بخوانید اگر نگهبانش این شخص باشد. ولی آن وقت کسی نمی فهمید. اما وقتی شهید شد، شهادت او دنیای اسلام را تکان داد. تازه افراد حرکت کردند و رفتند از نزدیک دیدند و فهمیدند که آنچه را آنها در آیینه نمی دیدند حسین در خشت خام می دیده است. آن وقت سخن حسین علیه السلام را تصدیق کردند و گفتند او آن روز راست می گفت.
و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین. نسالک اللهم و ندعوک باسمک العظیم الاعظم الاجل الاکرم یا الله…
پروردگارا! دلهای ما را به نور ایمان منور بگردان، ما را آشنا به معارف و حقایق دین مقدس اسلام بفرما.
پروردگارا! توفیق تبعیت از کتاب الله و سنت رسول الله عنایت بفرما.
پروردگارا! توفیق عنایت کن که روش ما، سیره ما، روش پیغمبر و روش علی و آل علی باشد.
پروردگارا! نیتهای ما را، روحهای ما را، دلهای ما را پاک و خالص بگردان، به مسلمین بیداری عنایت بفرما.
پروردگارا! اموات ما را مشمول عنایت و مغفرت خودت قرار بده.
رحم الله من قرا الفاتحة مع الصلوات.
5- لزوم توجه به بلای امام حسین(ع) برای سلوک
باید این حالت ها که اساس سلوک باطنی است، در انسان پیدا شود، مهم ترین نردبان سلوک این است که انسان چشم از عاشورا برندارد، لذا سلوک به بلا از بهترین نردبان هاست. بلای ما، به اندازة خود ما سلوک دهنده است، ولی بلای سیّدالشّهدا(ع) به اندازة عظمت حضرت. لذا در زیارت عاشورا بعد از طیّ مراحلی می خوانیم: و أسئل الله بحقّکم و بالشّأن الّذی لکم عنده أن یعطینی بمصابی بکم أفضل ما یعطی مصاباً بمصیبته مصیبةً ما أعظمها و أعظم رزیـّـتها فی الإسلام و فی جمیع السّموات و الأرض.
به هر حال بالاترین درجات مصیبت را می توان در مصیبت سیّدالشّهدا(ع) داشت به این شرط که، مراحل قبلی طی شده باشد.
بلای سیّدالشّهدا(ع) همان سفینة حضرت است و یکی از بهترین راه های ورود به این سفینه، توجه به بلای اوست. «یا غیاث المستغیثین». عبادتی که حضرت در گودی قتلگاه انجام دادند، می توانست همة عالم را بهشتی کند، اگر همة عالم می خواستند در عاشورا مثل حبیب بشوند، ممکن بود؛ الان هم ممکن است، زیرا این ظرفیت عبادت حضرت است. بلای امام زمان(ع) در زمان فعلی جزو اعظم ابتلائات است، اینکه در بعضی از روایات، غیبت حضرت تشبیه به غیبت حضرت یوسف(ع) شده، بی جهت نیست. هم چنان که مبتلاترین آدم ها در غیبت یوسف، خود یوسف بود در غیبت صاحب الزمان(ع)، نیز مبتلاترین شخص، خود حضرت است؛ لذا غیبت برای صاحب آن، آسان نیست.
6- طمعة شیطان شدن عبادت،• در صورت عدم توجه به بلای ولیّ خدا
باید چشم را از ولیّ خدا و بلای او برنداشت، والّا شیطان انسان را می برد، عبادات و ریاضات نیز طمعة شیطان می شود. غزالی با آنکه، می گویند: معلّم اخلاق، سالک و ریاضت کش بوده، همة زحماتش به نفع یزید تمام شده؛ در مورد لعن یزید می گوید: یزید را لعن نکنید، شاید او دستور نداده باشد. حال آنکه یزید را خیلی از اهل سنت جایزاللعن می دانند. از او سئوال می کنند: آیا بگوییم اللّهمّ العن قتلة الحسین؟ می گوید این را هم نگویید؛ ای بی انصاف، تو معلّم اخلاقی؟! چرا همة آبروی خودت را در ترازوی یزید می گذاری و یزید و قاتلان امام حسین(ع) را تطهیر می کنی؟ این سلوک، ریاضت، عبادت و علم بدون بلای ولی خداست که شیطان، بزرگ تر از اینها را دارد. همین آدم در کتاب سرّالعالمین می گوید: «ذکر مقتل حسین بر واعظ حرام است؛ زیرا بغض ها را بر علیه صحابه تحریک می کند و آنها از پرچم داران دین هستند». بی انصاف، عاشورا چه ربطی به صحابه دارد؟! مگر یزید، ابن زیاد، عمر سعد و شمر از صحابه بوده اند؟! البته خودش به خوبی می داند که عاشورا کار یزید (به تنهایی) نیست… .
7- محور درگیری با جبهة باطل شدن،• نتیجة سلوک با بلای ولیّ خدا
این سلوک آدم را درویش نمی کند، بلکه سالک با بلای سیّدالشّهدا(ع) محور درگیری با باطل در عالم می شود: «سلمٌ لمن سالمکم و حربٌ لمن حاربکم» در یک جبهه وفا و در جبهه دیگر یک پارچه آتش است. همچنین این سلوک لعن و سلام و رحمت می آورد. اینکه می گویند: « سیّدالشّهدا(ع) در ضیافت است، یعنی باید خندید، شما که گریه می کنید محجورید»، سخن باطلی است؛ زیرا از بلا نمی توان با خنده بهره مند شد، ضیافت است اما ضیافت بلا، که ورود به آن، آن حداقل با گریه است، تا جایی که از گریه بمیری. مراحل بلا از مدخل پیوند عاطفی، روحی و گریه شروع می شود، لذا؛ وقتی که به امام سجّاد(ع) اعتراض می کنند که، حزن و گریة شما کی تمام می شود؟ می فرمایند: «حضرت یعقوب(ع) یک فرزندش غائب شد، آن قدر گریه کرد، من در یک روز دیدم، پدرم و تعداد زیادی از اهل بیتم را ذبح کردند، چطور گریه نکنم»؟11 مسلماً گریة حضرت، گریه بر پدر نبوده؛ بلکه گریه بر ولیّ خدا بوده که برای ایشان سلوک می آورد.
بعد از آنکه حضرت یوسف و حضرت یعقوب(ع) به هم رسیدند، یعقوب با اصرار از یوسف خواست که، قصه خودش را تعریف کند، یوسف هم بخشی از آن را این گونه فرمودند: «برادران مرا سر چاه بردند سپس گفتند: لباس هایت را در بیاور، قسمشان دادم، اگر می خواهید به چاه بیندازید، لختم نکنید، یکی از برادران کارد کشید و گفت: اگر لباس هایت را در نیاوری می کشمت، بعد عریان مرا به چاه انداختند، به اینجا که رسید، حضرت یعقوب(ع) غش کرد، وقتی که به هوش آمد گفت: بقیه را بگو، حضرت یوسف فرمودند: مرا معاف بدارید، بقیه اش گفتنی نیست .»
کدام یک از ما وقتی گفتند: امام حسین(ع) را عریان کردند، غش کرده است؟ اصلاً جریان حضرت یوسف(ع) و امام قابل مقایسه است؟ حضرت یعقوب در اوج قدرت، نمی تواند تحمّل بکند؛ لذا نمی توانند روضة امام حسین(ع) را در بهشت برای اهلش بخوانند، در حالی که، در بهشت همه چیز تمام شده است.
3- بلای امام حسین(ع) محور تهذیب تاریخ
واقعاً عاشورا هنوز برای ما در پردة ابهام است. در زیارت ناحیه مقدسه، حضرت امام زمان(ع) می فرماید: اگر زمانه مرا به تأخیر انداخت و مقدّرات از یاری ات بازم داشت و نتوانستم در رکاب تو با دشمنانت بجنگم، ولی از صبح تا شب برایت گریه می کنم و به جای اشک خون می گریم7.
یا در زیارت عاشورا می خوانیم: ای اباعبدالله، حقیقتاً این اندوه و مصیبت از ناحیة تو بر ما و بر همة اهل اسلام و آسمان ها بر همة اهل آسمان ها سنگین و بزرگ است.
حتّی، در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است.
ماجرای سیّدالشّهدا(ع) جزو اسرار عالم است که چطور در دورة غربت اسلام و در شرایطی که جبهة مقابل، احساس پیروزی مطلق می کرد و در کنار سر سیّدالشّهدا(ع)
لعبت هاشم بالملک فلا
خبرٌ جاء و لاوحیٌ نزل
می گفت، این وتر موتور تنها شده، کار را تمام کرد و یک تاریخ را نجات داد، به سخن دیگر، جبهه باطل با یک نقشة عظیم آمده بود تا به اسلام تیر خلاص بزند ولی نبیّ اکرم برای چنین روزی، سیّدالشّهدا(ع) را تربیت کردند یعنی؛ در مقابل اعظم مکائد شیطان، اعظم عبادات اتفاق افتاد، به طوری که، از خود ابلیس گرفته، که طبق بعضی از نقل ها در وسط صحنه، میدان داری می کرد تا تمام جنودش در کربلا حضور داشتند.
ابلیس یکی از دعاهای مستجابش را برای کربلا گذاشته بود، وقتی که حضرت در گودی قتلگاه بودند و تشنگی بر حضرت فشار می آورد، به خدا گفت: دعای مستجاب من این است که خورشید را بر حسین، بتابانی. طوری تابید که نگفتنی است، عطش مخصوص حضرت که معصومین(ع) روی آن حسّاس بوده اند و خدای متعال روضه اش را برای حضرت آدم(ع) خوانده است نتیجة این گرماست، در همان حال، جبرئیل اجازه گرفت و حائل شد، حضرت فرمودند: «کیست که بین من و حبیبم، حائل شده، برو کنار»! لذا شیطان تمام توان خود را به کار برد که یک نقطه ضعف از سیّدالشّهدا(ع) بگیرد و ایشان با تمام وجود ابلیس را زمین گیر کردند.
روز حسین(ع)، محور ایّام الله: یوم الحسین(ع) محور ایّام الله است، ایّام الله به سه روز تفسیر شده است: «ظهور، رجعت و قیامت»، و امام حسین(ع) در هر سه محورند، زیرا شعار لشکریان امام زمان(ع) در روز ظهور «یا لثارات الحسین» است و اولین نفر در رجعت، اباعبدالله الحسین خواهند بود در قیامت نیز، وقتی پرچم امام حسین(ع) می آید معلوم می شود، هر چه آدم به درد نخور ـ که در جهنم خود ابلیس با آنها دعوا می کند ـ در طرف شیطان است و همة آدم های خوب و به درد بخور، در طرف سیّدالشّهدا(ع)
از آن طرف، هزاران ملک برای یاری حضرت آمدند اما وقتی رسیدند عاشورا تمام شده بود، لذا غبارآلود و غصه دار در کنار ضریح حضرت مشغول عزاداری هستند تا در دورة ظهور بیایند و انتقام بگیرند، پس ملائکه نیز با بلای حضرت سالکند.
این بلا محور تهذیب تاریخ است و همة کسانی که هدایت شده اند سر سفرة این بلا نشسته اند، لذا زیارت عاشورا با «السلام علیک یا أباعبدالله» شروع می شود، یعنی «پدر بندگان خدا»، زیارت عاشورا ماجرای این ابوّت را که در بستر عاشورا واقع شده است، بیان می کند. چهارده معصوم(ع) را کنار بگذارید که آنها نیز نه نفرشان فرزندان حضرت هستند، دیگران حتّی پیامبران اولوالعزم از آن عباد الهی هستند که ابوّتشان با سیّدالشّهدا(ع) است.
4- مبتلا شدن انسان به بلای معصوم(ع)،• راه سلوک با بلای ایشان
سلوک به بلای سیّدالشّهدا(ع)، یعنی؛ در این ماجرا وارد و با عاشورا سالک شدن. نه فقط بلای سیّدالشّهدا(ع)، بلکه بلای چهاره معصوم(ع)، از جمله امام زمان(ع) که ایشان مبتلاترین انسان های عالمند، کیست که این را بفهمد؟! راوی می گوید: بر امام صادق(ع) وارد شدیم، وضع حضرت متغیّر بود و به شدت گریه می کردند و می فرمودند: غیبت تو خواب را از من گرفته است، سپس فرمودند: کتاب جفر را نگاه می کردم به غیبت حضرت و حوادث آن رسیدم.
یکی از بزرگ ترین درس های سورة یوسف این است که، حضرت یعقوب(ع) با غیبت ولیّ خدا چگونه برخورد کرده است، همیشه مشغول بوده در حالی که، پیغمبر خداست و مقام عصمت دارد، باید دائماً به خدا مشغول باشد، اگر گریه بر یوسف سلوک آور نبود، گریه نمی کرد؛ چون انبیا حتی کار مباح هم انجام نمی دهند، چطور حضرت یعقوب(ع) این قدر گریه نموده و نسبت به آنهایی که این کار را کرده اند کظم غیظ می کند به طوری که چشم ها سفید و کمر خم گردید، بعد هم متهم به جنون شد، باز هم دست بردار نبود. باید با بلا و غیبت ولیّ خدا این طور برخورد کرد، نه اینکه ولیّ خدا مبتلاست، تو بخوابی؟! «عزیزٌ علیّ أن تحیط بک دونی البلوی».
دو راه برای قرب به خدای متعال وجود دارد، یک راه که راه مرسوم می باشد، این است که انسان به اندازه همّتی که دارد نتیجه می گیرد، در این بین اگر کفران کرد ، از هدایت هایی که شامل حالش شده، محروم می شود؛ لذا بعد از وارد شدن به میدان مجاهدة باطنی، میزان شکر و کفر انسان، در امر هدایتش تأثیر دارد، ولی بعد از همة این زحمات، یکی از مهم ترین چیزهایی که در موفقیت انسان تأثیرگذار است، ابتلائات الهی است که، متناسب با موقعیت عبد، برای رشد معنوی او فراهم می گردد؛ یعنی برای رشد انسان همة ریاضت ها مفیدند، ولی هیچ کدام به اندازة ابتلائات الهی، مؤثر نیستند. به عبارت دیگر ابتلائات الهی بهترین نردبان سیر و سلوک است.
بین ابتلائات و ریاضت ها تفاوت هایی وجود دارد؛ از جمله بعضی از آفت هایی که ریاضت ها را تهدید می کنند، مثل عجب و خروج از حدّ تقصیر در بندگی و تکبر بر بندگان خدا، در ابتلائات الهی نیستند؛ البته باید انسان در مجاهده های باطنی تلاش داشته، مواظب مفاسد آن باشد و خود را در آخر کار گنهکار دانسته، واقعاً تقصیر خود را در بندگی ببیند؛ لذا خوب است برای در امان ماندن از عجب، عبادات و مراقبه های اولیای خدا و اصحاب ائمه(ع) را با عبادات خود مقایسه کند ـ حالا عبادات معصومین(ع) به جای خود ـ با این مقایسه ها و محاسبه ها بدهکاری انسان معلوم شده، تلاش های او در مقابل عنایت ها و نعمت های الهی خیلی ناچیز جلوه می کند. مخصوصاً اگر توجه پیدا کند که، این تلاش ها با توفیق خدای متعال بوده و بدون دستگیری خداوند، انسان موفق به هیچ کار خیری نمی شود: ما أصابک من حسنةٍ فمن الله.
1- آثار و فواید ابتلائات الهی
به هر حال آفت هایی در ریاضت ها بر خلاف ابتلائات الهی وجود دارد زیرا با بیماری، فقر و یا در جایی که لازم باشد آبرو دادن، انسان دچار عجب و تکبر نمی شود؛ بلکه بالعکس حالت انکسار و شکستگی در درگاه الهی که از ارزشمندترین سرمایه های انسان است ـ به وجود می آید، حتی یکی از برکات پیری، همین انکسار است، زیرا همة قوا معکوس می شوند:
و من نعمـّره ننکّسه فی الخلق أفلا یعقلون.
نشاط، حافظه، سلامت جسم و … کاهش می یابد و مقدمات انکسار درست می شود. یکی از بزرگان می فرمودند: «خدمت آقای فلسفی (واعظ معروف) بودیم، ایشان فرمودند: خداوند همه چیز را در پیری می گیرد، الاّ سرفه، به آقای فلسفی گفتم: ولی به انسان در پیری حالت انکسار می دهد، ایشان خیلی این حرف را پسندیدند». پیری غرورهای جوانی انسان را که، احساس می کرد، همه عالم را می تواند، فتح کند، از انسان می گیرد و حالت بدهکاری به وجود می آورد، این برای رفتن سرمایة خوبی است. ابتلائات الهی متناسب با گرفتاری مؤمن است. یعنی کسی که باید بیمار شود خدای متعال بیمار و کسی که باید فقیر شود، فقیرش می کند.
انسان گاهی اوقات در محاسبه های خلوت خویش فکر می کند همة استانداردها را داراست؛ مثلاً عجب ندارد، تعلق به دنیا در او نیست و … یا اگر می فهمد، نمی تواند درمان بلای الهی هم عیوب را نشان داده، هم آنها را رفع می کند. خدا رحمت کند استاد ما را می فرمودند: «دوستی داشتیم، قبول می کرد محبت دنیا دارد و این چیز بدی است، اما می گفت: نمی توانم از دنیا دست بکشم! اما بعد از مرگ جوانش، همة علاقه هایش از بین رفت لذا می گفت: از دنیا سیر شدم .»
امام سجّاد(ع) می فرمایند: «خدایا، نمی دانم باید تو را در مقابل سلامتی بیشتر شکر کنم یا در مقابل بیماری». چون مؤمن در سلامتی توفیق عبادت دارد و از آن بهره مند می شود، ولی در بیماری خداوند عبادت هایی برایش می نویسد که اصلاً فکرش را نکرده بود. نکتة دیگر اینکه خدای متعال با این بلاها نه تنها خطاها را تدارک می کند بلکه؛ آنها را تبدیل به حسنات می کند.
2- انواع بلاها متناسب با ظرفیت های مختلف
بلاها گاهی کفاره اند، که معمولاً در افراد معمولی این طور است. در روایات دارد که، پای یکی از اصحاب، در هنگام ورود پیامبر(ص)، به چهارچوب در برخورد و به زمین افتاد، حضرت آیة « ما أصابکم من مصیبةٍ فبما کسبت أیدیکم» را تلاوت کردند، طرف سؤال کرد: مگر چکار کرده بودم؟! حضرت فرمودند: چرا بسم الله نگفتی و با حالت غفلت از خدا وارد شدی؟ در خواصّ اولیای خدا، بلاها فقط ترفیع درجه است، مثل بلایی که برای سیّدالشّهدا(ع) پیش آمد. البته این بلاها برای مؤمن رحمت و ابزار سیر و سلوک است، ولی برای کافر تماماً عقوبت است.
ظرفیت بلاها نیز متفاوت است، بعضی فقط صاحب بلا را نجات می دهد و بعضی، برای صاحب بلا ضیافت است و عامل نجات برای دیگران، بعضی نیز ظرفیت تهذیب تاریخی دارند. در کتاب شریف کافی نقل شده: «گاهی صبر مؤمن عامل نجات یک قوم می شود، مثل تحمّل یوسف(ع) در مقابل آن بلای بزرگ که، نتیجه آن، نجات یک قوم از گرسنگی و مرگ و بت پرستی شد». زمانی که حضرت در چاه بود جبرئیل آمد و گفت: اینجا چه می کنی؟! فرمود: برادران مرا انداخته اند. جبرئیل گفت: می خواهی نجاتت دهم؟ یوسف فرمود: تا خدا چه بخواهد. بعد هم می توانست به مردم بگوید: من برده نیستم، پیغمبر زاده ام، مضاف بر اینکه، جای یعقوب را می دانست و می توانست برود، ولی تحمل کرد. همین طور صبر مبلغان دین در بلاها، در ترک معصیت و در انجام طاعات، هم عامل رشد خودشان و هم عامل نجات یک ملت است، یعنی انسان با صبر، مجرای عنایت حضرت حق می شود.
مهم ترین وسیله سلوک، بلای اولیای خدا، مخصوصاً اعظم بلاها و ابتلائات؛ یعنی ماجرای سیّدالشّهدا(ع) است، که در حقیقت ابتلای رسول الله(ص) می باشد. این ابتلا، اعظم وسایل سلوک به سمت خدای متعال و محور تهذیب همة جوامع و همة تاریخ است، حتی انبیای اولوالعزم از این ابتلا بهره مند شده، رشد کردند. سیر و سلوک با بلای اولیای الهی سریع الوصول تر و دارای منازل، مراحل و شرایط دیگری است.
در روایتی ذیل آیه « و فدیناه بذبحٍ عظیمٍ» آمده است؛ ابراهیم(ع) پس از آنکه فرزند خود اسماعیل را برای قربانی برد و آن امتحان عظیم الهی را با موفقیت از سر گذرانید، و خدای متعال فرمود: « قد صدّقت الرؤیا»5 عرضه داشت: من دوست داشتم فرزندم را در راه تو قربانی کنم تا به ثواب اعظم مصائب برسم، گویا سؤال حضرت این است که، کجای کار را کم گذاشته ام که این توفیق از من سلب شد؟ خدای متعال فرمود: ابراهیم! خودت را بیشتر دوست داری یا پیامبر آخرالزمان را؟ حضرت فرمود: پیامبر آخرالزمان را. فرمود: فرزند پیامبر آخرالزمان را، یعنی سیّدالشّهدا(ع). بعد خدای متعال روضة سیّدالشّهدا(ع) را این طور خواند که، ابراهیم کدامیک از این دو سنگین تر است اینکه، به امر ما فرزندت را در منی قربانی کنی یا اینکه، فرزند پیامبر آخرالزمان را، انسان هایی که مدّعی هستند امت آن پیامبرند، بین دو نهر آب مثل گوسفند سر ببرند؟!! گویا می فرمایند: شما ظرف اعظم مصائب نبوده، تحمل آن را ندارید، اعظم مصائب از آن اعظم انسان ها، یعنی رسول خاتم(ص) است، آن هم نه قربانی کردن اسماعیل به صورت محترمانه، بلکه اعظم مصائب، مصیبت سیّدالشّهدا(ع) است، به دست امتی که هر چه دارند، به برکت رسول خاتم(ص) است، آن هم تحت عنوان تبعیت از او و فرمان خدا، فرزندش را محکوم به ارتداد کرده، مثل یک گوسفند با افتخار سر از بدنش جدا می کنند. بعد گویا می فرمایند: ابراهیم، اگر می خواهی به ثواب اعظم مصائب دست یابی، باید مصیبت سیّدالشّهدا(ع) را درک کنی.
با توجه به این دو محبتی که ابراهیم(ع) نسبت به رسول اکرم(ص) و سیّدالشّهدا(ع) داشتند، زمینة درک مصیبت سیّدالشّهدا(ع) فراهم شد، به خصوص که آدم مبتلا، زودتر و بهتر ابتلا و مصیبت دیگران را می فهمد، لذا شاید امتحان قربانی کردن اسماعیل، مقدمه درک مصیبت سیّدالشّهدا(ع) بود.
ماه محرم يكي از ماههاي تكامل است و محبت و عزاداري براي امام حسين ، انسان را زودتر به مقصد مي رساند .
كلّنا سفن النّجاه و سفينه الحسين اسرع : همه ما اهل بيت كشتي هاي نجاتيم ولي كشتي امام حسين سريعتر است .
همه اهل بيت كشتي نجات اند ، اما كشتي امام حسين سريعتر است و وقتي كه حركت مي كند ساير كشتيها كنار مي كشند و راه را براي آن باز مي كنند . امام حسين رو به خدا سريع است ، تجلي خدا هم به سوي او سريع است . راه خدا سخت است اما با امام حسين خيلي آسان و كم كار است . تجلي امام حسين عليه السلام همدوش تجلي خداست .
در دهه اول محرم تجلي امام حسين عليه السلام ، عالم را عوض مي كند . در شب تاسوعا و عاشورا اگر كسي چشم باطنش بينا باشد مي بيند كه در عالم هر مومن و كافري محزون است . وقتي صاحب خلقت محزون مي شود مخلوقات غمناك نشوند ؟ آيا ممكن است همه شيعيان مضطر باشند و ديگران محزون نشوند ؟ اهل دنيا هم در اين ايام در امر دنيايشان به زحمت مي افتند و در اثر آن محزون مي شوند .
غم بدون امكان گريه خيلي سخت است ؛ اسمش حزن است . خزانه حزن و غم عاشورا دلحضرت زينب ( س ) است .
كربلا و عاشورا شرابي دارد كه همه گناهان را آب مي كند . سينه زدن براي امام حسين عليه السلام بدن را سبك و تميز و زيبا مي كند تا جايي كه عكس خوبان خدا در آن پيدا مي شود .
.: عارفانه ها و عاشقانه های مرحوم میرزا اسماعیل دولابی :.
سید بن طاووس كه شخصیت بسیار بزرگی است و در اوائل دوره غیبت كبری زندگی می كرده است كتابی در مقتل امام حسین به نام لهوف دارد . در مقدّمه كتابش می نویسد اگر آداب و رسوم خلق نبود كه وقتی عزیزی از دستشان می رود عزاداری می كنند ، به خاطر موفقیتی كه امام حسین در قربانی كردن همه چیزش در راه خدا به دست آورد ، من خلق را تحریض به عیش و شادمانی می كردم . ولی چون عادت خلق این است ، من مقتل نوشتم .
عصر عاشورا ، پس از به شهادت رسیدن تمامی اصحاب و خود ابا عبدالله و به آتش كشیده شدن و غارت شدن خیمه ها ، در عالم حقیقت ، مولایمان امام حسین ( ع ) بلند شدند و سر مباركشان را به بدن خود ملحق فرمودند . سپس سرهای یك یك اصحاب را نیز به بدنها ملحق نمودند و آنها پیرامون حضرت نشستند . آن گاه حضرت كف یكی از دستان خود را به صورت پیاله در آورده و از انگشتان دست دیگرشان آبی درون آن جاری ساختند و همه اصحاب را سیراب نمودند . آن گاه مجلسی برپا شد كه پیامبر خاتم و امیر مؤمنان و حضرت زهرا وامام مجتبی و همه انبیاء و اولیاء در آن حضور داشتند و امام حسین ( ع ) به شكرانه موفّقیتی كه خداوند در روز عاشورا نصیب آن حضرت و اصحاب بزرگوارش نموده بود میهمانی ای برگزار كردند و از همه انبیاء و اولیاء پذیرایی نمودند .
در این امّت امام حسین ( ع ) خالق گریه است .
در بارگاه قرب كه جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
و در عین اینكه خالق گریه است ، ذات مؤمنین را می خنداند . عصر عاشورا بعد از همه عزاداریها و گریه ها ، بچّه ها و جوانترها ، اگر بزرگترها مانعشان نشوند ، بی اختیار شوخی می كنند و می خندند ، در حالیكه عصر عاشورا آغاز مصائب اهل حرم و بازماندگان شهدای كربلاست و باید مغموم باشند . این بهجت و سرور ذاتی مال امام حسین است .
در دهه اوّل محرّم تجلّی امام حسین ( ع ) عالم را عوض می كند . در شب تاسوعا و عاشورا اگر كسی چشم باطنش بینا باشد می بیند كه درعالم هر مؤمن و كافری محزون است . وقتی صاحب خلقت محزون می شود مخلوقات غمناك نشوند ؟ آیا ممكن است همه شیعیان مضطر باشند و دیگران محزون نشوند ؟ اهل دنیا هم در این ایام در امر دنیایشان به زحمت می افتند و در اثر آن محزون می شوند . تمام مصیبتها با یاد كربلا بی اثر شوند . امام رضا ( ع ) فرمود : ای پسر شبیب ! اگر خواستی برای چیزی گریه كنی پس برای جدّم حسین گریه كن . غم بدون امكان گریه خیلی سخت است ؛ اسمش حزن است . خزانه حزن و غم عاشورا حضرت زینب است .
سینه زدن خیلی قشنگ و نافع است . مواظب باش در طول سال چند دفعه سینه زدن را ترك نكنی . شخص وقتی سینه می زند ، یا امام به درون جان آن سینه زن می رود و یا سینه زن به درون امام می رود . در همه عمرت یك نوبت هم كه شده پیراهنت را بیرون بیاور و لخت شو و نیم ساعت برای حضرت زهرا و برای امام حسین ( علیهما السلام ) سینه بزن . سینه زدن برای امام حسین ( ع )بدن را سبك و زیبا می كند تا جایی كه عكس خوبان خدا در آن پیدا می شود .
شفاعت کبری
در اسرارالشّهاده و غیر آن روایت شده که چون حضرت خاتم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به فاطمه (سلام الله علیها) خبر شهادت سیّدالشّهداء را رسانید و فرمود: زمانی شهید شود که من و تو و علی و حسن (علیهم السّلام) هیچ یک نباشیم، عرض کرد: پس عزای او را که خواهد گرفت. فرمود: زنهای امّت من گریه بر زنان اهل بیت من خواهند نمود و مردان ایشان گریه بر مردان اهل بیت من خواهند نمود و هر ساله طایفه ای بعد از طایفه ای تجدید عزا خواهند نمود؛ چون روز قیامت شود تو شفاعت زنان نمائی و من شفاعت مردان و هر که از ایشان در مصیبت حسین (علیه السّلام) گریسته، می گیریم دست او را و داخل بهشت می نمائیم. ای فاطمه هر چشمی در قیامت گریان است مگر چشمی که بر حسین گریسته باشد، پس به درستی که او خندان و با بشارت است به نعیم جنّت. 1
و در کتاب مخزن البکاء است در حدیث طولانی که بعد از اخبار پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فاطمه را از کیفیّت شهادت امام حسن و حسین (علیهماالسّلام) و مژده آوردن جبرئیل ثواب زیارت و گریستن را و خوشحال شدن و سجده شکر نمودن فاطمه (سلام الله علیها)، حضرت امام حسین (علیه السّلام)عرض کرد: یا جدّاه تو به گریه کنندگان من چه می دهی؟ فرمود: روز قیامت گناهکاران ایشان را شفاعت نمایم. پس عرض کرد: ای پدر تو چه می دهی؟ فرمود: من ساقی حوض کوثرم در روز عطش اکبر، آب نمی دهم مگر ایشان را. پس عرض کرد: ای برادر بزرگوار تو چه می دهی؟ فرمود: والله داخل بهشت نمی شوم مگر با ایشان. پس عرض کرد: ای مادر تو چه می دهی؟ فرمود: به عزّت پروردگار و به حقّ پدر و شوهرم که بر درِ بهشت موپریشان و اشک ریزان می ایستم و از خدا طلب نمی کنم مگر ایشان را و از متعاقب ایشان داخل بهشت می شوم. پسسیّدالشّهداء فرمود: به حقّ جدّ بزرگوار و پدر عالی تبارم که از خدا طلب نمی کنم مگر آنکه در بهشت قصرهای ایشان را برابر قصر من گرداند.2 روحی و روح العالمین لهم الفداء.
…………………………………………………….
راه امام حسین (ع) راه دل است
این چه معرفتی است که باعث هدایت و شناخت انسان ها در همه زمان ها گردید؟ ! ! معرفت عرفا، حداکثر موجب نجات خودشان و انسان های هم عصرشان است و بعد از آنها موفقش فقط دستور العملی است که از ایشان باقی می ماند در کتاب ها، که تنها با خواندن آن و بدون راهنمایی مربی الهی، افراد به وسیله آن راه به جایی نخواهند برد . اما ” ان الحسین مصباح الهدای و سفینة النجاة ” یعنی پیامبر خدا فرمود: «همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است .» هنوز بعد از 1400 سال نامش و یادش و ذکر مصائبش آتش به جانها می زند و شور و عشق می آفریند و انسان ها را به مقصد می رساند . راه امام حسین (ع) راه دل است و از راه دل و شکست و انکسار آن، انسان ها را هدایت می کند و دلی که شکست، جایگاه و تابشگاه نور حسین (ع) می شود . و دوستداران حسین (ع) به اندازه ظرفیت وجودیشان کمالات حسین (ع) را دارا می شوند و در وجودشان صفات عالیه حضرتش آشکار می گردد .
عرفان و عمل امام حسین (ع) فقط باعث نشد که حر ره صد ساله را یک شبه طی کند، بلکه هنوز هم شاگردان مکتبش را یک شبه به وصال محبوب می رساند . اشخاصی امثال رسول ترک ها (18) را آدمی قلدر و لات و لاابالی که به فسق و زورگویی شهرت داشت و مامورین کلانتری های تهران از برخورد جدی با او بیم و هراس داشتند . مکتب و عشق امام حسین (ع) از چنین انسانی عارفی ساخت که در عشق حق ذوب گردید و به مرحله ای رسید که بعد از مرگش در خواب دیدند که حضرت زینب علیها السلام به تشییع جنازه اش آمده و فرمودند: این جنازه متعلق به ماست، خودمان باید او را تشییع کنیم .
حضرت ابراهیم (ع) خلیل و دوست خداست و خداوند برای امتحان او دستور ذبح کردن اسماعیلش را داد ولی او از انجام این عمل معاف گردید . اما امام حسین(ع) نه تنها اسماعیلش بلکه تمام هست و نیستش را در راه دوست و در عالم واقع فدا نمود و قربانی کرد . و خدا هم اثر کار امام حسین (ع) و محبت ایشان را در دنیا و آخرت بزرگ گرداند . پیامبر خدا فرمود: ” ان للحسین حبة مکنونة فی قلوب المؤمنین ” برای حسین (ع) در دل های مؤمنین دوستی نهفته است .
در صحرای محشر عده ای در جوار امام حسین (ع) زیر سایه عرش رحمتند و به قدری محبت حضرتش دلشان را پر کرده و از هم جواری با ایشان لذت می برند که وقتی حوریان از بهشت برایشان پیغام می فرستند که ما منتظر شما هستیم چرا نمی آیید؟
می گویند: ما لذت مجالست و مصاحبت با امام حسین (ع) را به شما ترجیح می دهیم . و همچنین خداوند باب الحسین (ع) را در رحمة الواسعة قرار داده . به قول شیخ شوشتری در مقدمه خصائصش حساب که می کنیم می بینیم در طول زندگی مثل یک تاجر ور شکسته سرمایه عمر را بر باد داده ایم و چه رنجها بردیم . ولی در این مدت ایمان و عمل صالحی که قابل قبول حضرت حق تعالی باشد نداریم، که با خود ببریم . چرا که از آثار ایمان، توکل به خدا و خوف و رجاء فقط نسبت به پروردگار عالم و صبر و تسلیم امر خدا بودن است . آیا از این آثار بهره ای داریم؟ ! و در باب عمل هم اخلاص، شرط قبولی است . از کجا معلوم که اعمالمان خالص بوده و موانع قبولی نداشته و همچینین شرایط شیعیان واقعی علی (ع) که در خطبه همام در نهج البلاغه ذکر شده در خود سراغ نداریم و شرایط زیاد است . ولی باب حسین (ع) وسیعتر است . شیعه علی (ع) شدن سخت است و خیلی رنج باید برد، اما دوستدار و عزادار حسین (ع) بودن و گریه بر او آسان است و شرط زیادی نمی خواهد و رقت قلب و شکستگی دل کافی است . در روایت است: که ” هر گاه خداوند به عبدی اراده خیر کند مهر امام حسین (ع) را در دلش جا می دهد ” .
دعای شریف روز عرفه
آیا معرفتی نسبت به حق تعالی از این بالاتر وجود دارد؟ ! !
امام دعای شریف عرفه را با حمد خدا، بر اساس جهان شناسی حسی ـ عقلی آغاز می کنند. ابتدا توجهی کوتاه به عالم خلقت کرده و آثار حکمت و قدرت رحمانی را در آن یادآور می شوند، سپس به انسان رو آورده، با بیانی اعجاب انگیز، به ظرایف و لطایف آفرینش آدمی زبان می گشایند و پروردگار خویش را سپاس می گویند: «الحمدلله الذی لیس لقضائه دافعٌ و لا لعطائه مانعٌ و لا کصنعه صنعُ صانعٍ و هو الجوادُ الواسع فطر اجناس البدایع و اتقَنَ بحکمتِهِ الصنایع…»؛ سپاس خدایی را که کسی بر حکمتش غلبه ندارد و بخشش او را باز ندارد، هیچ سازنده ای چون او نسازد و هر آینه اوست بخشاینده ای گشاده دست که گونه های بسیار آفرید و همه را به دانایی خویش مستحکم کرد.
امام پس از این جهان شناسی الهی، در آفرینش خود نظر کرده و می فرماید: «اقرار می کنم که تو پروردگارم هستی و بازگشتم به سوی توست. پیش از آنکه من چیزی قابل ذکر باشم، با نعمتت بر من آغاز کردی و هستی ام بخشیدی و مرا از خاک آفریدی و در صلب پدرانم جای دادی و از حوادث و دگرگونی های روزگار پاس داشتی. تا اینکه از پشت پدران به رحم مادران، در دورانی دیر پا و قرن های پیاپی سفر کردم… سپس خلقت مرا از آب بی مقدار آغاز نمودی و در تاریکی های سه گانه رحم مادرم، میان گوشت و خون و پوست جای دادی و مرا بر آفرینشم شاهد نگرفتی و کاری را به من واگذار نکردی و سرانجام مرا با هدایت تکوینی، سالم و آراسته به دنیا آوردی و در مهد حفاظت نمودی و از شیر گوارا به من خوراندی، دلِ نگهداران مرا نرم و پر مهر ساختی و مادران دلسوز را بر من گماشتی و از آسیب جن و شیاطین دور داشتی و از کم و زیاد سالم و پیراسته ام فرمودی.
شهادت می دهم ای معبود من! به حقیقت ایمانم و به پیمان یقین قلبم و توحید ناب و آشکارم و درون پنهانم و اعصاب بینایی ام و خطوط پیشانی ام و راه های تنفسم و حفره های شامه ام و روزنه های ورود امواج صوت به پرده صماخم و استخوان های پشت پرده شنوایی ام و آنچه بر هم نهادن لب هایم می پوشاند. و جنبش های گویای زبانم و محل اتصال فک بالا و پایینم و محل رویش دندان هایم و اعصاب حس چشایی ام و استخوان گردنم که مغز را استوار می دارد، و محل خروج رشته های عصبی گردنم و آنچه فضای سینه ام را پر کرده است و رگ های اطراف رگ اصلی قلبم و آنچه که پرده قلبم را به کنار جگرم می پیوندد، و دنده های استخوان های پهلو و سربند مفاصلم و تپش قلب و ضربان رگ هایم و سرانگشتانم و گوشت و خون و مو و پوست و اعصاب و عروق و استخوان ها و مغز و همه اعضایم و آن بافت هایی که در دوران شیرخوارگی تشکیل شده… اگر قرن ها عمر کنم و اینها را به خدمت تو گمارم، نمی توانم یکی از آنها را شکر گزارم و سپاس شایسته به جای آورم، مگر به منّت و رحمت تو که خود سزاوار سپاسی دیگر است».
امام در طی فرازهایی که نعمات مادی و محسوس خدای تعالی را برمی شمارد، به حجت درون، یعنی عقل هم اشاره کرده، می فرماید: «اوجبتَ علیَّ حجَّتک بأَن اَلْهَمْتَنی معرفَتَک»؛ برهانت را بر من واجب نمودی، به اینکه شناخت خود را بر من الهام فرمودی.
این اشاره در لابه لای آن مقدمات حسّی دو کارکرد دارد: نخست آنکه این موارد حسی با هم نهادی عقل نتیجه می دهد. دوم آنکه عبارت ذکر شده، خود به صورتی کامل معرف حجتی است که می تواند به تنهایی موجب رسیدن به شناخت باشد و آن برهان عقلی محض است که بدین شرح بیان می شود: من معلول و محتاج هستم و به علتی نیاز دارم زیرا هر معلولی علتی دارد، در نتیجه علت بی نیازی وجود دارد و شکر و ستایش او بر من لازم است.
البته حضرت در فرازهای دیگر این دعا، برهان عقلی دیگری را آشکارا بیان می فرمایند: «سبحان لو کان فیهما الهةٌ الاّ اللّه لفسدتا و تفطَّرنا سبحان الله الواحد الاحدِ الصمد…»؛ او از شریک و هر عیب دیگری پیراسته است؛ اگر غیر از خدای یکتا، پروردگاری در زمین و آسمان بود، تباه می شدند و از هم می شکافتند. پاک است خدای یگانه بی مانند و بی نیاز. در این عبارت، «برهان عقلی تمانع» بیان شده که برهانی عقلی محض بر یگانگی خدای سبحان است.
امام در بخش پایانی، به گونه ای دیگر زبان به مناجات می گشاید و آموزه های ناب عرفانی را به شیوایی می سراید. در این بخش، معرفت شهودی در کار می آید و دیگر هیچ چیزی وجودی از خود ندارد تا خدای ظاهر و باطن بدان شناخته شود؛ حس و عقل از کار می افتد و شهودِ شعشعه شمس جمال شاهد ازلی بی حجاب و واسطه بر تاریکستان معرفت پرتو می بارد و وجه رب، خود جلوه می کند و اغیار به لانه فقر و نیستی می خزند: «به تُعرف المعارف لابها یُعرف»؛ همه چیز به او دانسته می شود؛ نه اینکه او به نشانه ها و براهین شناخته شود زیرا «کیف یستدلٌ علیک بما هو فی وجوده مفتقر الیک»؛ چگونه دلیل بجویم از آنچه در هستی خویش محتاج توست.
فقر وجودی همه مظاهر هستی به ذات غنی حق تعالی، اساس آیین عرفان است. حضرت اباعبدالله(ع)بخش پایانی دعای عرفه را با این جمله آغاز می نماید: «الهی انا الفقیرُ فی غنای فکیف، لا اکون فقیرا فی فقری»؛ بار الها: من در دارایی ام به تو نیازمندم، پس چگونه در فقرم از تو بی نیاز باشم؟
بی تردید، با نظر ابتدایی در این جمله، برداشت های سهلی به چنگ می آید که از زبان غیر امام هم می تواند جاری شود، اما با توجه به ادامه این فراز، لایه های عمیق تری از مفهوم و مقصود سخن امام آشکار می گردد.
آدمی با نظر اولیه، اما مؤمنانه در امور خود، به خوبی درمی یابد که هر چه دارد از خداست، و در همه دارایی هایش، دست بخشش حضرت قدیم الاحسان حضور دارد و به او نیازمند است. پس از اینکه انسان دارایی های ظاهری را در اراده و تدبیر الهی دید و خود را نیازمند او و لطف و کرمش یافت، حجاب های دیگر نیز کنار می رود و آدمی به هستی خویش می نگرد و می فهمد که اصل حاجتمندی اش در فقر وجودی نسبت به ذات بی نیاز و بی انباز ایزدی ریشه دارد؛ از این رو، امام پس از اینکه فرمود: «الهی انا الفقیرُ فی غنای»، به این نتیجه رسید که «فکیف لا اکون فقیرا فی فقری». بینش شهودی و عارفانه قطعه پایانی دعای عرفه، سیر از خودشناسی عرفانی به خداشناسی را نیک می نمایاند.
مغز و اصل این آموزه بنیادین عرفانی که راز یگانگی ذات هستی را می گشاید، در فرازهای دیگر آشکارتر آمده است؛ از آنجا که می فرماید: «کیف اُترجِمُ بمقالی و هومنک برزٌ الیک»؛ چگونه احوالم را با سخن سرایی باز گویم که این همه کلام توست و به سوی تو برمی آید؟ به بیان دیگر، آن که وجودش از جود توست، سخنش کجاست که با تو کلامی گوید؟
در جایی دیگر، بی پرده در معاشقه با معبود، از آتش افروخته دل خویش بر خرمن و دامن اغیار می نهد و همه را از منظر وهم زده می راند و با معرفت راستین می خواند: «أیکون لغیرکَ من الظهور ما لیس لک حتی یکون هو المظهر لک، متی غِبْتَ حتی تحتاج الی یدل علیک و متی بعُدت حتی یکون الاثارُ هی التّی توصلُ الیک، عَمیت عین لا تراک علیها رقیبا…»؛ آیا غیر تو ظهوری دارد که آن پیدایی و هویدایی تو نباشد تا او تو را آشکار سازد؟ چه وقت پنهان شده ای که دلیلی بر وجودت لازم باشد و کدام گاه دور شده ای تا پدیده ها پیوندت را به دست دهند؟ کور باد چشمی که تو را نمی بیند، در حالی که برتر، ولی همراه آن هستی. در این عبارات، امام حسین(ع)همه چیز را ظهور خدای متعال می داند و غیر او را هیچ می یابد. سرانجام حضرت دعا را چنین به پایان می رساند:
” انت الذی تعرَّفت الیَّ فی کلِّ شی ءٍ فرایتُک ظاهرا فی کلِّ شی ء و انت الظاهر لکلِّ شی ء یامن استوی برحمانیّته فصار العرشُ غیبا فی ذاته، محقت الاثار بالاثار و محوت الاغیار بمحیطات افلاک الانوار… و الحمدلله وحده ” ؛ خود را در همه چیز به من شناساندی، پس در همه چیز تو را آشکارا دیدم و تو ظاهر همه چیز هستی. ای کسی که رحمانیتش گسترده و فراگیر است و کانون هستی در ذاتش پنهان شده است! همه آثار را در آثار خود نابود کرده ای و اغیار را با انوار فراگیرت ناپیدا نموده ای… تمامی ستایش ها به تنهایی برای خدای یکتاست.
امام حسین(ع) در این جملات کوتاه که معانی بی پایانی را نهفته دارند، رحمت عامه حضرت رحمان را یادآور شده، آن را مایه هستی بخشی و پیدایی همه عالم می دانند که در حقیقت، خدای تعالی به این نام، خود را به هر چیز نمایاند و همه چیز را ظاهر نمود.
به همین دلیل، سراسر آفاق را بر حق و حق می بیند و کشف می کند که همه عالم آیه و آیینه حق تعالی است؛ بدین سان، عارف با کشف فقر وجودی خود، انوار ذات الهی را در مشرق ذاتش پرتو افشان می بیند و از آنجا به سراسر آفاق متوجه شده، ظاهر و باطن همه چیز را فروغی از خورشید هستی بخش ذات رحمانی می یابد و به حقیقت اشیا می نگرد. و بر این پایه می فرماید: «یا ربّ بِنور وجهِکَ الَذی اشرَقَت لَه الارضُ و السموات…»؛ ای پروردگارم تو را به نور و جهت سوگند می دهم که زمین و آسمان ها را روشن نموده… .
شناخت از طریق عملکرد امام حسین (ع) راهی دیگر که ما را به درجه عرفان امام (ع) رهنمون می سازد راه عملی ایشان است . یعنی حضرتش فقط شعار نمی د هند و در عمل، مانند بعضی عارف نماها نیست که فقط با عزلت نشینی و یک سری سخنان زیبا بر زبان جاری ساختن، دم از خدا و دین بزند . ” کو نو دعاة للناس غیر السنتکم ” بلکه امام حسین (ع) برای آگاهی مردم و پا بر جا ماندن دین خدا ، فقط هستی خود را فدا نکرد که تمام اولاد و اهل بیت و یارانش را نثار حق تعالی نمود .
که خود درباره آنان فرمود: همانا من اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحاب خود نمی دانم و اهل بیتی از اهل بیت خود نیکوتر سراغ ندارم . و در آن لحظاتی هم که خود به کلی توانایی از بدن مبارکش سلب شده بود و تیر در سینه اش نشسته بود و بی اختیار روی زمین افتاد، فرمود: ” رضا بقضائک و تسلیما لامرک و لا معبود سواک یا غیاث المستغثین ” واقعا این درجه از رضایت و تسلیم برخاسته از چه عرفانی است؟ ! !
طریقت امام حسین علیه السلام
عرفا در کتب مختلف عرفانی مراحلی را برای سیر و سلوک بیان نموده اند که شخص بعد از طی این مراحل به شناخت و معرفت خواهد رسید . اما امام حسین (ع) از راه دل، انسان ها را هدایت می کند . آن هم درکوتاهترین مدت که امثال حرصد ساله را یک شبه طی می کنند و به مقصد می رسند .
به طور کلی، می توان رهپویان این طریقت را به سه صنف تقسیم نمود:
1- گروهی که برای اغراضی غیر از عرفان حق، به این سلک درمی آیند. هدف این افراد کشف نیروهای شگرف درون خویش است تا در دنیا از آن سود جویند. چنانچه خداوند راه راست را به این قوم ننماید و دستشان را نستاند، به سطح پستی از خودشناسی و عرفان رسیده، در بند شیطان گرفتار می آیند. امام صادق(ع) در این باره می فرمایند: «انَّ السحر علی وجوهٍ شتّی… نوعٌ منه ما یأخذُ اولیاءُ الشیاطین عنهم…»؛ همانا سحر صورت های گوناگون دارد، نوعی از آن چیزی است که دوستان و فرمانبران شیاطین آن را می آموزند.
2- برخی دیگر، به راه عرفان گام می نهند و پیش می روند تا از آن سر در بیاورند و از لذّت های عرفانی که وصفش را شنیده اند، کامیاب شوند. این دسته نیز تا حدودی پیش می روند و پس از کامیابی از مکاشفات و حالات عرفانی، در همان حد باقی مانده، از ادامه راه در طلب رضای معشوق ازلی باز می مانند. در واقع، اینان عرفان را نه برای حق، بلکه برای خود عرفان می خواهند.
ابن سینا درباره آنها فرمود: «من اثرَ العرفانَ للعرفان فقد قال بالثّانی و من وجدَ العرفانَ کأنّه لا یجده بل یجدُ المعروفَ به فقد خاض لجَّةُ الوصول»؛ کسی که عرفان را برای عرفان بخواهد و بجوید، برای خداوند تعالی شریک قرار داده است و کسی که عرفان را می یابد، چنان که هیچ نیافته و نخواسته مگر حق تعالی را، پس چنین کسی در دریای وصال شناور و فرو رفته است.
3- سومین طایفه، عشق بازان پاکبازند که اهل ایثار همه چیز در راه حق هستند؛ مخلصانی که غیر او را نبینند و نخواهند. عارفان مخلص به این سلک می آیند و ره می سپارند و مراحل و منازل را، یکی پس از دیگری، پشت سر می نهند؛ در حالی که تنها طاعت و رضایت او را می جویند.
هدف و غایت آفرینش در عرفان مخلصانه، رسیدن انسان به معرفت اللّه و نوشیدن شراب شهلای شهود است. امام حسین(ع) در دعای عرفه می فرمایند: «الهی علمْتُ باختلافِ الاثارِ و تنقّلات الاطوار انَّ مرادکَ منّی ان تتعرَّف الیَّ فی کلَّ شی ءِ حتی لا اجهلَک فی شی ءِ»؛ بار الها با دگرگونی های روزگار دانستم که خواسته تو از من این است که در همه چیز تو را ببینم و بشناسم و در هیچ چیز از تو غافل و جاهل نباشم.
بدین سان، عارفانی که خالصانه و صادقانه برای خدا و به سوی خدا ره می پویند و وصال جمال او را می جویند، نه به دست یازی به نیروهای پنهانی درون بسنده می کنند، تا از سحر و کهانت سر برآورند و نه به لذّت واردات و خاطرات معنوی قناعت می ورزند، تا گردن در گریبان گوشه گیری و ظلم پذیری فرو کشند، بلکه پس از آبادسازی دل برای صاحب اصلی آن، به پاکسازی جامعه و خلق، برای خالق بخشنده آن همت می گمارند و حرکت خویش را در راه بندگی و دلدادگی به معبود ادامه می دهند.
امام حسین(ع) درباره عارفان پیراسته از ننگ هوا و آزادگان وارسته از غیر خدا فرموده اند: «انَّ قوما عبدواللّه رغبةً فتلکَ عبادةُ التجار و انَّ قوما عبدواللّهَ رهبةً فتلک عبادَهُ العبید و انَّ قوما عبدوالله شکرا فتلکَ عبادةُ الاحرار و هی افضلُ العبادة»؛ همانا قومی خداوندگار را از سر رغبت و طمع درنعمت هایش عبادت می کنند، این عبادت تجّار است؛ گروهی دیگر، آفریدگار خویش را برای ترس از عقاب و عذاب پرستش و ستایش می نمایند که این هم عبادت بردگان است؛ و اما برخی برای شکرگزاری و شایستگی ذات اقدس الهی، رخت عبادت برتافته اند و زبان به حمد و مدح او گشوده اند که این است عبادت آزادگان و عارفان که برترین عبادت هاست.
و اما این که معرفت و عرفان خود امام (ع) تا چه حد است، امامی که خداوند در مورد او می فرماید: ” یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة ” پی بردن به حقیقت عرفان حضرتش برای همچو منی که هنوز اندر خم یک کوچه ایم امکان ناپذیر است .
شناخت از طریق سخنان امام حسین (ع) یکی از مهمترین منابع برای پی بردن به معرفت ایشان دعای عرفه حضرت می باشد . امام (ع) در این دعای شریف شناخی عمیق را مطرح می نماید که بالاتر از شناخت عقلاء است . و در عین حال آن شناخت عقلائی را هم تایید می فرمایند . آنجا که حضرت می گویند: «تفکر من در آثار تو، مایه دوری از دیدار توست . . . چگونه چیزی که خودش از نظر هستی، نیازمند توست (آثار) می تواند دلیل بر وجود تو باشد . آیا چیز دیگری می تواند پدیدارتر از خود تو باشد تا او وسیله ظهور تو گردد؟ ! کی نهانی تا نیازمند برهانی باشی که بر تو دلالت کند و کی دوری تا به وسیله آثار به تو رسند ، در جای دیگر می فرمایند: ” تویی که انوار معرفت را در دل های دوستانت تابیدی تا تو را شناختند و یگانه دانستند .” و باز می فرمایند: ” تو هستی که خودت را در هر چیزی به من شناساندی پس من تو را آشکارا در هر چیز دیدم و تو بر هر چیزی آشکاری ” . یعنی اگر اولیا تو، تو را شناختند به وسیله کمک و راهنمایی تو بود و گرنه آنها قدرت بر شناخت تو نداشتند . ” خدایا تو دستور مراجعه به آثار را به من دادی ” تا از آثار پی به وجود تو ببرم چون خودت خواسته ای که ما از طریق آنها تو را بشناسیم و گرنه چگونه آثار می توانند و قدرت دارند که خالق خود را بشناسانند؟ ! ! !
حدیث امام حسین(ع) می فرمایند:
أَلاِستِدراجُ مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ لِعَبدِهِ أَن یُسبِغَ عَلَیهِ النِّعَمَ وَ یَسلُبَهُ الشُّکر
غافلگیر کردن بنده از جانب خداوند به این شکل است که به او نعمت فراوان دهد و توفیق شکرگزاری را از او بگیرد.
تحف العقول،(ص 250)
حدیث امام حسین علیه السلام می فرمایند:
مَن حاوَلَ اَمراً بمَعصِیَهِ اللهِ کانَ اَفوَتَ لِما یَرجُو وَاَسرَعَ لِمَجئ ما یَحذَرُ
کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود .
بحارالانوار،ج78،(ص120)
حدیث امام حسین علیه السلام می فرمایند:
إنَّ شِیعَتَنا مَن سَلمَت قُلُوبُهُم مٍن کُلِّ غَشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ
بدرستی که شیعیان ما قلبشان از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است.
فرهنگ سخنان امام حسین (ص 476)
حدیث امام حسین علیه السلام می فرمایند:
لا یُکمَلُ العَقلُ اِلّا بِاتِّباعِ الحَق اَلاتَرَونَ اَنَّ الحَق لا یُعمَلُ بِه وَ الباطِل لا یُتَناهی عَنه
عقل جز به پیروی از «حق» کمال نمی یابد آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی شود؟
بحار الانوار، ج 78،( ص 127)
حدیث امام حسین (ع) می فرمایند:
أنَا قَتیلُ العَبَرَةِ لایَذکُرُنی مُؤمِنٌ إلّا استَعبَرَ
من کشته اشکم ؛ هر مؤمنى مرا یاد کند ، اشکش روان شود
کامل الزیارات ، (ص 215)
حدیث امام حسین(ع) می فرمایند:
اَللّهُمَّ لا تَسْتَدْرِجنى بِالاِْحسانِ وَ لا تُؤَدِّبْنى بِالْبَلاء
خدایا! با غرق کردن من در ناز و نعمت، مرا به پرتگاه عذاب خویش مَکشان و با بلایا (گرفتارىها) ادبم مکن
عیون اَخبار الرضا، ج 1، (ص 107 ح 1)
حدیث امام حسین (ع) می فرمایند:
لا یَکمُلُ العَقلُ اِلاّ بِاتِّباعِ الحَقِّ
عقل، جز با پیروى از حق، کامل نمىشود
اعلام الدین، (ص 298)
حدیث امام حسین علیه السلام می فرمایند:
مِن دَلائِلِ عَلاماتِ القَبولِ : الجُلوسُ إلى أهلِ العُقولِ
از نشانه هاى خوشنامى و نیکبختى ، همنشینى با خردمندان است.
بحارالأنوار، ج 75، (ص 119)
حدیث امام حسین (ع) می فرمایند:
اَ یُّهَا النّاسُ نافِسوا فِى المَکارِمِ وَ سارِعوا فِى المَغانِمِ وَ لا تَحتَسِبوا بِمَعروفٍ لَم تَجعَلوا
اى مردم در خوبىها با یکدیگر رقابت کنید و در بهره گرفتن از فرصتها شتاب نمایید و کار نیکى را که در انجامش شتاب نکردهاید، به حساب نیاورید.
ارشاد القلوب دیلمى، (ص 73)
حدیث امام حسین(ع) می فرمایند:
مَن حاوَلَ أمراً بِمَعصِیةِ الله کان أفوتُ لما یَرجُوا و أسرَع لما یحذَر ؛
کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آرزویش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود
بحار الانوار، ج 78، (ص 120)
حدیث امام حسین(ع) می فرمایند:
أیما اثْنَین جَرى بینهما کلام فطلب أحدهما رضَـى الاخر کانَ سابقة الىَ الجنّة ؛
هر یک از دو نفـرى که میان آنها نزاعى واقع می شود و یکـى از آن دو رضایت دیگرى را بجـویـد ، سبقت گیـرنـده اهل بهشت خـواهـد بــود
محجه البیصاء ج 4،(ص 228)
حدیث امام حسین(ع) می فرمایند:
لاأفلَحَ قـَومٌ اشتَـروا مَـرضـاتِ الْمَخلـُوق بسَخَطِ اْلخـالِق ؛
رستگـار نمی شوند مـردمـى که خشنـودى مخلـوق را در مقـابل غضب خـالق خریدنـد.
تاریخ طبرى،ج 1،(ص 239)
حدیث امام حسین(ع) می فرمایند:
اِنّ اَعفَی النّاسِ مَن عَفا عِندَقُدرَتِهِ ِ؛
بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.
الدره الباهره ، (ص24)
حدیث امام حسین(ع) می فرمایند:
أمن حاول اَمرا بمعصیة الله کان اَفوت لما یرجو و اَسرع لما یحذر ؛
کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود.
بحارالانوار،ج78،(ص120)
حدیث امام حسین(ع) می فرمایند:
لِلسَّلامِ سَبعُونَ حَسَنَةً، تِسعٌ وَ سِتُّونَ لِلمُبتَدِءِ وَ واحِدَةٌ لِلرادِ ؛
سلام کردن هفتاد حسنه و ثواب دارد شصت و نه ثواب از برای سلام کننده و یک ثواب برای جوابگو است (با وجود آنکه سلام کردن مستحب ولی جواب دادن آن واجب است(.
تحف العقول (ص 253)
حدیث امام حسین(ع) می فرمایند:
لاتـَرفع حــاجَتَک إلاّ إلـى أحـَدٍ ثَلاثة: إلـى ذِى دیـنٍ ، اَو مُــرُوّة اَو حَسَب ِ ؛
جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار ، یا صاحب مروت ، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد
تحف العقول ، (ص 251)
حدیث امام حسین(ع) می فرمایند:
مَن عَبَدَ اللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللهُ فَوقَ أمانِیهِ وَ کفایتِهِ ؛
هر که خدا را ، آنگونه که سزاوار اوست ، بندگی کند ، خداوند بیش از آرزوها و کفایتش به او عطا کند
بحار الأنوار، ج 71، (ص 183)
حدیث امام حسین(ع) می فرمایند:
اَلبُکاءُ مِن خَشیةِ اللهِ نَجآةٌ مِنَ النّار ؛
گریه از ترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است
حیات امام حسین ج 1 (ص 183)
حدیث امام حسین(ع) می فرمایند:
اَللّهُمَّ لا تَستَدرِجنى بِالاِحسانِ وَ لا تُؤَدِّبنى بِالبَلاءِ ؛
خدایا! با غرق کردن من در ناز و نعمت، مرا به پرتگاه عذاب خویش مَکشان و با بلایا (گرفتارى ها) ادبم مکن.
الدُّرًّةُ البَاهرة من الأصدَاف الطّاهِرة
حدیث امام حسین(ع) می فرمایند:
لا یَأمَنُ یوم الْقِیامَةِ إلاّ مَنْ قَدْ خافَ اللهَ فی الدُّنْیا ؛
کسى در روز قیامت از شدائد و أحوال آن در أمان نمى باشد، مگر آن که در دنیا از خداوند متعال ترس داشته باشد ـ و اهل گناه و معصیت نگردد-
بحار الأنوار: ج 44، (ص 192، ح 5)
حدیث امام حسین(ع) می فرمایند:
اَلبَخیلُ مَن بَخِلَ بِالسَّلامِ ؛
بخیل کسی است که از سلام کردن بخل ورزد ) سلام نکند)
تحف العقول(ص 253)
شفا یافتن کودک معلول در روز اربعین
روز اربعین شهادت امام حسین(ع) در کنار یکی از هیئت های عزاداری در چند متری حرم امام حسین علیه السلام کودکی معلول عراقی به نام احمد که توان راه رفتن نداشت نشسته بود که ناگهان لب به سخن گشود و مولای خود سید الشهدا(ع) را همراه با قطرات اشک و قلب کوچک خود این گونه مخاطب قرار داد:
شفا یافتن کودک معلول روز اربعین در حرم امام حسین(ع)
لبیک یا حسین، ای مولا و جد من، یکی از خادمان تو هستم، تو را قسم می دهم به حق مادرت زهرا، به حق کسی که دو دستش را در کربلا بریدند، اکنون کسی جز تو ندارم و از تو می خواهم مرا از این بیماری و رنج نجات دهی که اکنون به زیارت شما آمده ام، پس مرا به حق بیمار کربلا شفاعت کن.
شفا یافتن کودک معلول روز اربعین در حرم امام حسین(ع)
هنوز لحظاتی نگذشته بود که احمد در حالی که ستون کنار خود را گرفته بود به روی پاهای خود ایستاد و این جمله را تکرار می کرد که اللهم صل علی محمد و آل محمد.
احمد فلاح کاظم الموسوی اهل بغداد و سیزده ساله است که طبق گفته خودش معلولیت جسمی او این روزها بدتر شده بود.
شفا یافتن کودک معلول روز اربعین در حرم امام حسین(ع)
وی می گوید امسال نیز همچون سال های گذشته تصمیم گرفتم با زائران پیاده روی اربعین زیارت جدم امام حسین(ع) همراه شوم و به همراه خانواده و عموها و دوستان راهی کربلا شدیم و بیش از هزار متر نرفته بودیم که به خاطر شدت بیماری و سختی راه، خانواده تصمیم گرفتند مرا به خانه بازگردانند، اما روز دوم باز تصمیم گرفتم به زیارت بروم و زبان حال من این بود که ای جدم ای حسین عادت کرده ام هر سال به زیارت تو بیایم و به زائرانت خدمت کنم اما حال من بدتر شده، تو را به حق طفل شیرخوار شهیدت قسم می دهد که توفیق زیارت و خدمت به زائران را به من عنایت کنی و بار دیگر از پدرم اجازه گرفتم و راهی کربلا شدم تا به هیئت عزاداری خودمان در خیابان السدره رسیدم.
احمد که اکنون اشک می ریزد ادامه می دهد: به کربلا که رسیدم بسیار خسته بودم و عصر روز اربعین در موکب نشسته بودم و به حرم مطهر چشم دوختم و دیدم درهای ضریح مطهر به طرف من گشوده است و گویی ضریح مطهر به من نزدیک شده و جمعیت میلیونی زائران را نمی دیدم و دراین حال بود که با جدم حسین سخن گفتم و با گریه از خدا خواستم مرا به حق حسین شهید مظلوم شفا عنایت کند که دیگر از درمان و مداوا خسته شده ام.
شفا یافتن کودک معلول روز اربعین در حرم امام حسین(ع)
پدر احمد هم که همسر خود را از دست داده و از بیماری فرزند خود بسیار رنج دیده می گوید پزشکان از در مان فرزندم ناتوان بودند و حتی نام بیماری او را هم نمی دانستند و احمد در نهایت همراه زائران و خادمان کربلا شد و از من خواست دیگر او را به دکتر نبرم تا به طبیب خود حسین اکتفا کند و در اوج زیارت اربعین و شلوغی های اطراف حرم مطهر متوجه شدم احمد با صدای بلند و همراه با گریه فریاد می زند “لبیک یا حسین” به او گفتم احمد چه شده؟ و متوجه شدم روی دو پای خود ایستاده و اشک تمام چشمان او را فراگرفته و مردم اطراف او صلوات می فرستند و اشک می ریزند و به او تبرک می جویند.
باشگاه خبرنگاران جوان
خدا محوری مهم ترین ویژگی یاران امام حسین(ع) بود
امام حسین(ع) در شب عاشورا به یاران خود گفت که فردا کسی از شما زنده نمی ماند و هر کدام از شما که می خواهید می توانید مرا ترک کنید ولی آنها به دلیل اینکه ارتباط تنگاتنگی که با خدا داشتند در کنار امام باقی ماندند و شهادت را بر زندگی ترجیح دادند. پس از اینکه یاران امام حسین(ع) از این امتحان سربلند بیرون آمدند،امام حسین(ع) فرمودند: «من اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحاب خودم سراغ ندارم.»
رهبری امام خمینی(ره) بر پایه خدا محوری بود
تفاوت ماهوی رهبری امام خمینی(ره) نیز با سایر رهبری ها در خدا محوری است، ایشان ارتباط تنگاتنگی با خدا داشتند و این موضوع نیز در کلام امام پیدا است جایی که فرمودند: « به من خدمتگزار بگویید بهتر است. »
در رهبری الهی با سه رأس خدا محوری، تکلیف مداری و مردم داری، خدا محوری برهمه چیز ترجیح داده می شود و امام خمینی(ره) به خاطر این خدامحوری در قلوب مردم جای دارد. مشکل علت رشد جریانی مانند داعش، غفلت و بی تفاوتی مسلمانان است و در جامعه اسلامی نباید این گونه جریانات رشد پیدا کند. جریان داعش توسط استکبار بوجود آمد تا بین مسلمانان اختلاف افکنی کند و بلا را وارد جامعه مسلمین کند. امام(ره) فرمودند:« اگر هر کسی یک سطل آب بریزد اسراییل را آب می برد.»، پس اتحاد و همبستگی مسلمانان باعث پیروزی آنها علیه دشمنان است.
وفاداری اهل بیت و اصحاب امام حسین (ع)، رمز بقای انقلاب عاشورا
بیشتر از هزار و چهار صد سال می گذرد، اما هنوز انقلاب امام حسین(ع) زنده است و شیفتگان به این راه و رسم و آنهایی که تشنه ایثار و فداکاری، سعادت و عزت هستند روز به روز بیشتر با عاشورا و محرم و آموزگار این نهضت، حضرت سید الشهدا گره می خورند.
یکی از عوامل مهم جاودانگی عاشورا و نهضت امام حسین(ع) علاوه بر اینکه این انقلاب خدا محور، دین محور و عدالت محور است مسئله اخلاص است.
کار همیشه باید برای خدا مخلصانه و برای رضای او باشد، زیرا اگر عملکردها اینگونه بود کاری است ماندگار و یکی از پاداش هایی که خداوند نیز می دهد این است که آن عمل را جاودانه می سازد.
یکی از پاداشی که خداوند برای امام حسین(ع) در برابر این نهضت خدایی و برخواسته از اخلاصمندی او که سراسر این اقدامات و حرکات و برنامه های آقا خدایی بود این است که یاد و نام او را جاودانه ساخت.
کسی که مومن به خدا و عمل صالح انجام دهد یکی از پیامدهایش این است که خداوند محبت، مودت و عشق او را در قلب های انسان های آزاده جای می دهد.
رمز ماندگاری انقلاب امام حسین(ع) بدون تردید دغدغه خدایی بودن و اخلاص در راه او بوده است، و آن حضرت خود را سپر ارزشهایی ساخت که حیات بشریت را ضمانت کرده است.
خداوند در برابر از خودگذشتگیهای امام حسین(ع)، نهضت بزرگ عاشورا و انقلاب رهایی بخش آن حضرت را برای نسل ها در تمام عصرها سر مشق و الگو قرار داد.
یکی از عوامل ماندگاری انقلاب امام حسین(ع) مشیت الهی است، وقتی که کسی بخواهد برای خدا کار کند و بهایی در راه اهداف مقدس بپردازد، مشیت خداوند این است که کار و برنامه و اهداف او را جاودانه می سازد.
” إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ” آنهایی که در راه خدا مانند امام حسین(ع) کار خدایی کردند باقی مانده است.
هرچند دشمنان و بد خواهان در گذشته و امروز با مهمترین امکانات و ابزارها که در اختیار دارند خواسته اند این برنامه ها را خدشه دار و این چراغ را خاموش کنند اما نتوانسته اند و نخواهند توانست زیرا ” وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ” نور خدا خاموش شدنی نیست.
کسی که در راه خدا فانی می شود و از همه ی هستی خود دست بر می دارد، اتصال به بی نهایت پیدا می کند و همیشه جاویدان و شاهد است و همواره الگو و سرمشق برای انسان های آزادی خواه و خدا محور خواهد بود.
عوامل دیگری که در ماندگاری انقلاب عاشورا نقش اساسی دارد اهل بیت و اصحاب با وفای امام حسین(ع) است که با بصیرت و آگاهی و مقاومت و پایداری در کنار آن حضرت تا آخرین لحظات باقی ماندند.
دلیل وفاداری اصحابش را امام حسین(ع) این گونه بیان می کند و می گوید دو چیز در کربلا نور چشم من بود و در راه اهدافی که داشتم کمکم کرد و مرا رساند به آن جایی که می خواستم، یکی اهل بیت و دیگری اصحاب باوفای من بود.
الگوگیری از سلوک حضرت زینب سلام الله علیها در تهذیب نفس
در تاریخ ادیان الهی به ویژه اسلام الگوهایی ظهور کرده اند که با تهذیب نفس به معنای تطهیرنفس از پلیدی ها، فانوس هدایت بشر در رسیدن به قله های رفیع انسانیت شده اند. یکی از این بزرگان حضرت زینب سلام الله علیها است.
تهذیب نفس، در گرو خودشناسی است. یعنی انسان باید بداند کیست؟ و چه جایگاهی در این عالم و بین موجودات دیگر دارد. پس آغاز راه تهذیب، خودشناسی است. وقتی انسان بفهمد که کاملترین موجود است و محبوبترین آنها نزد خدا است در یک کلام وقتی به جایگاه ممتازش در این عالم هستی پی ببرد برای بازگشت به خوبیها و برای رفع آفات و خدایی شدن، بهترین انگیزه را خواهد داشت، حضرت زینب سلام الله علیها با اسوه پذیری از خاندان عصمت و طهارت و بهره گیری از نور نبوت و امامت به این درک از جایگاه ممتازش در عالم هستی رسید و تجسم زهد، ورع، علم، عفاف و اخلاق الهی و یکی از اسوه های دین اسلام شد. ایشان توانستند با تزکیه و تهذیب نفس- که شرط رسیدن به قرب الهی است- خود را به عالی ترین درجه های کمال و صفات پسندیده برسانند. سربلندی این بانو در آزمون های بزرگ الهی که بزرگترینش در روز عاشورا نمود پیدا کرد؛ نتیجه تهذیب و تزکیه نفس بود که توانستند بر همه مصائب و مشکلات فائق آیند و الگوی صبر، استقامت، دانایی و شجاعت گردند. حضرت زینب سلام الله علیها بدون هیچگونه جزع و فزع در روز عاشورا و بعد از آن، کل مصائب آن واقعه تاریخی را زیبا می بیند و با اقتدار کامل و ایمان راسخ خود را غرق در معشوق و فنای در الله می نماید. حال آیا جز این است که رسیدن به این درجه از کمال از راه تهذیب و تزکیه نفس میسر شده است؟
حضرت زینب سلام الله علیها تجسم زهد، ورع، علم، عفاف و اخلاق الهی و یکی از اسوه های دین اسلام است که بیشترین بهره را از نور امامت برد و توانست با تزکیه و تهذیب نفس- که شرط رسیدن به قرب الهی است- خود را به عالی ترین درجه های کمال و صفات پسندیده برساند.
1- تزکیه و تهذیب نفس
تزکیه در اصل از ماده “زکو” به معنای تطهیر نفس و مال، صلاح، تقوا، مدح و ستایش و تنزیه خویش می باشد. در اصطلاح اخلاق و عرفان، نیز تهذیب عبارت است از تطهیر و پاک سازی نفس از اخلاق ناپسند و آلودگی های اخلاقی، به منظور گام برداشتن درجهت فضائل اخلاقی که در نهایت موجب کمال و سعادت واقعی در دنیا و آخرت می شود.
2- چرایی نیاز به الگو در سلوک تهذیب نفس
در طی کردن مراحل تهذیب نفس، بی نیاز از یک اسوه و الگو نیستیم. الگو به افراد انسانی کامل و رشدیافته ای که لیاقت سرمشق بودن دیگران را دارند اطلاق می گردد. در فرهنگ اسلامی به جای الگو از واژه اسوه استفاده می شود: «اسوه، حالتی است که انسان به هنگام پیروی از غیر خود پیدا می کند و بر حسب اینکه پیروی از چه کسی باشد، ممکن است اسوه نیک یا بد برای انسان فراهم آید.» دین مبین اسلام نیز بر استفاده از روش الگویی تاکید فراوان دارد. در این دیدگاه اسوه یا الگو با ربوبیت پیوندی مستقیم دارد؛ به عبارت دیگر، جایگاه الگو، جایگاه ربوبیت است. با توجه به ریشه دار بودن این نیاز و کارکرد آن، قرآن کریم برای هدایت آن در مسیر صحیح تلاش نموده است. این جهت گیری، گاه با معرفی و نشان دادن الگوهای شایسته است که در آیاتی همچون« قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم والذین معه» ( ممتحنه، آیه 4) برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند وجود دارد. گاه با بیان رفتار اسوه ها و زندگی آنان مانند استواری و ثبات قدم پیغمبران، ادب بلیغ آنان در سخن گفتن با خداوند و رابطه استادی و شاگردی خضر و موسی و… مومنین را به تقلید و پیروی ازآنها و همانند سازی با الگوهای پسندیده، ترغیب و تشویق کرده است.
شناساندن انسان های کامل، مقدمه ای است بر ایجاد و ژرف سازی پیوندهای قلبی و عملی افراد نسبت به ایشان. در پرتو این معرفت، باید ابعاد وجودی آنان را شناخت و باید کوشید تا در عبودیت و عبادت، در عرفان و معرفت، تهذیب و تزکیه روز به روز به آن اسوه های یگانه نزدیک تر شد. سعادت کامل در گرو پیروی کامل و بی چون و چرا از ایشان است. چرا که یگانه راه مطمئن قرب الهی، اسوه پذیری عاشقانه و اقتدای خالصانه به سیره علمی و عملی ایشان است. یکی از این اسوه ها حضرت زینب سلام الله علیها است.
3- حضرت زینب سلام الله علیها
حضرت زینب کبرى علیها السلام در روز پنجم جمادى الاول سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه منوّره متولّد شد. نام مبارک آن بزرگوار زینب، و کنیه گرامیشان ام کلثوم و لقب آن حضرت عقیله بنی هاشم می باشد. حضرت زینب علیها السلام پرورده روح علوی و فاطمی و شاگرد مکتب تربیتی دو انسان کامل و مکمّل و قرآن ناطق بود؛ دو انسانی که تربیت شده خاتم الانبیا، محمد مصطفی صلی الله و علیه و آله بودند. ازاین رو، زینب سلام الله علیها عصاره تربیتی پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله، علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها بود؛ که از همان اوان کودکی به تحصیل علم و تهذیب پرداخت، و در بیست و پنج سال خانه نشینی پدرش، وقت خود را صرف آموختن کمال، دانش و بینش و علوم بی کران پدر بزرگوارش کرد و در همان جوانی فردی متبحر، فقیهی عالم و متقی گردید.
3-1- تحصیل علم و تهذیب
به خاطر ویژگی های اعلای معنوی و خلوص و طهارت بی نظیر، به مرحله ای رسید که صاحب علم لدنّی شد. دامنه و عمق دانش زینب کبری چنان وسعت داشت که ائمه معصوم نیز این ویژگی زینب قهرمان را می ستودند. امام سجاد علیه السلام، زینب کبری سلام الله علیها را به عنوان دانشمند فهیم معرفی کرده و خطاب به آن بانوی بزرگ می فرمود: «سپاس خدای را که شما دانشمندی بدون معلم هستید.» حضرت زینب کبری در اثر معرفت به خدا،عبودیت الهی، هدایت و حمایت انسان کامل، خلوص و طهارت به مقام ولایت (نبوت تسدیدی ) که باطن نبوت است رسید، این نبوت غیر از نبوت تشریعی است. راه رسیدن به این مقام برای همگان باز است، ولی شایستگی رسیدن به این درجه فقط در اثر تهذیب نفس، طهارت عقل و دل، طی مقامات سلوکی و معنوی برای انسانهای اهل معرفت و معنویت حاصل می شود. مقام علمی و معنوی او به حدی رسید که امام حسین علیه السّلام نیابت امامت را در کربلا به دلیل بیماری امام زین العابدین علیه السّلام به او می سپارد.
3-2- ورع و تقوا
علم آموزی توأم با تقوا که زمینه ی رشد و تعالی انسان به سوی خداست، یکی از مهم ترین ویژگی های حضرت زینب سلام الله علیها است که می تواند الگوی مناسبی برای ره پویان علم و اندیشه باشد. داشتن علم همراه با تقوی بینشی به انسان عطا می کند که با استفاده از آن می توان به تربیت صحیح فرزندان و تحلیل مسایل اجتماعی و سیاسی پرداخت و مستقلا تصمیمات مناسب با شأن زن را اتخاذ نمود. بنابراین اگر بخواهیم یک الگوی کامل برای ورع و تقوا ذکر کنیم می توانیم از حضرت زینب سلام الله علیها نام ببریم که با تأسی به سیره ی آن حضرت می توان به لحاظ شخصی و اجتماعی به کمال و اعتلا رسید. حضرت زینب سلام الله علیها آیینه ی تمام نمایی بود که هرکس در او نظر می کرد، عظمت خاندان عصمت را مشاهده می نمود. آن گونه به نماز می ایستاد که گویی حضرت فاطمه سلام الله علیها به نماز ایستاده است و آن چنان ناله سر می داد که یاد پدر گرامی اش را در خاطره ها زنده می کرد و همچنین در شب زنده داری و ذکر دایم و سجده های طولانی با برادران خویش هماوردی می کردند.
3-3- بندگی و عبادت
یکی از مهم ترین وسیله ها برای تقرب به درگاه پروردگار متعال و وصول به مقام قرب و کمال، عبادت و بندگی در پیشگاه مقدس اوست و هرکس به هر مقام و مرتبه رسیده است، از این راه بوده است. قرآن کریم اساساً هدف خلقت را عبادت ذکر کرده و در ایه 56 سوره ذاریات می فرماید:«و ما خلقت الجنّ و الانس الا لیعبدون». ( نیافریدیم جنّ و انس را جز برای آنکه مرا بپرستند)، البته عبادت خداوند صرفاً به خواندن چند رکعت نماز، و یا انجام سایر عبادت های بدنی و مالی به تنهایی نیست، بلکه معنای عبادت؛ غایت خضوع و تسلیم و اظهار ذلت در پیشگاه خدای تعالی است که نماز و روزه و سایر اعمال، مصادیقی از آن مفهوم کلی و راهی است برای رسیدن به آن مقام عالی که به دستور شارع مقدس و رهبران اسلام باید انجام داد.
3-4- استقامت و پایداری
تاریخ گواه مصیبت های فراوانی است که بر حضرت زینب سلام الله علیها، وارد شده است. حضرت زینب سلام الله علیها سمبل زنی شجاع، مدیر و لایقِ رهبریِ گروهی مصیبت زده در اوضاع و شرایطی بسیار سخت و طاقت فرسا بود که نه تنها بحران پس از واقعه کربلا را بلکه بحران بشریت را خدای گونه مدیریت کرد. شخصیت استثنایی حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) به عنوان انسان بزرگی که پیام آور واقعه ی کربلا بود، مسیر تاریخ را تغییر داد و افکار عمومی آن روز را رهبری نمود و باعث شد تا ابعاد مختلف نهضت اباعبدا… الحسین(علیه السلام) به درستی شناخته شود و در نتیجه تهذیب نفس تحول عمیقی را در جامعه ی آن روز ایجاد کرد.امام سجّاد علیه السّلام در باره ی مقاومت وپایداری زینب سلام الله علیها می فرماید «در سفر اسارت از کوفه تا شام
بارها شاهد بودم که عمه ام زینب علیها السلام غذای خود را بین کودکان تقسیم می کرد و خودش از شدت گرسنگی و ضعف نماز شب را نشسته می خواند و در ایام سفر هیچگاه نماز شب او ترک نشد».
3-5- حجاب و عفاف
از همان نخستین روزی که آدمی پای بر زمین نهاد، التزام به پوشش در نهاد او زاده شد. «یا بنی آدم قد انزلنا علیکم لباساً یواری سوآتکم و ریشا و لباس التقوی ذلک خیر ذلک من آیات الله لعلهم یذکرون» ، دستور حکیمانه ی خداوند در خصوص پوشش، نه برای محدودیت بلکه به منظور مصونیت، تأمین آرامش روانی، استحکام پیوند های خانوادگی، استواری اجتماع و پاسداشت مقام انسانیت بوده است. زینب کبری سلام الله علیها بانویی سرشار از بینش و بصیرت بود که با سیره و سخن خود «فرهنگ برهنگی» و «برهنگی فرهنگی» دیروز و امروز را مورد تعرض قرار می دهد، و با این کار الگویی ماندگار از شخصیت خویش به یادگار گذارد. ایشان در دامان مادری پرورش یافته است که وصیت می کند پیکرش را در تابوتی بگذارند که از دیواره های بلند برخوردار باشد تا از انظار نامحرمان به دور باشد، تجلی صفات این مادر در تمام مراحل زندگی زینب سلام الله علیها آشکار می شود، به گونه ای که حتی در دوران سخت اسارت هم، بر عفت خود پای می فشارد. حاصل اینکه زنان با الهام از این بانوی بزرگوار می توانند با پوششی زینبی در جوامع مشغول کار و فعالیت باشند بدون اینکه هیچ مشکلی برای آنان بوجود آید.
زنان با الهام از این بانوی بزرگوار میتوانند با پوششی زینبی در جوامع مشغول کار و فعالیت باشند بدون اینکه هیچ مشکلی برای آنان بوجود آید
3-6- صبر و شکیبایی
موضوع شگفت انگیز صبر و شکیبایی فقط یک موضوع اخلاقی نیست بلکه پدیده ای روانی است که مشکلات بسیاری را در مقابل خود محو و نابود می سازد و موفقیت های شایانی نصیب صابر و بردبار می کند. صبر آگاهانه شخصیت انسان را تعالی می بخشد، زیرا در بردباری خودآگاهانه، روح عالی ترین مقاومت را در مقابل هجوم انگیزه ها و عوامل ناخودآگاه نشان می دهد.
اگر بخواهیم یک الگوی صبر برای افراد معرفی کنیم بدون شک باید از حضرت زینب سلام الله علیها نام ببریم. زیرا این بانوی گرامی در برابر سخت ترین شرایط طاقت فرسا سر تسلیم و رضا در برابر خداوند فرو می آورد و بردباری را پیشه می سازد، به گونه ای که اعجاب همگان را برمی انگیزد و امام سجّاد علیه السّلام وقتی وارد گودال قتلگاه می شود دچار بی تابی می گردند در این حال حضرت زینب سلام الله به ایشان می فرماید غمگین مباش و بی تابی مکن به خدا سوگند این پیمان رسول خدا صلی الله علیه و آله با خداست. صبر این بانوی بزرگوار سکوت عدالت را شکست و ضمیر خاموش بشریت را روشن کرد و تعجب ملایک را برانگیخت. انسان امروزی می تواند از حضرت زینب سلام الله علیها الگو بگیرد و با صبر در برابر سختی ها به کمال و سعادت برسد.
اگر بخواهیم یک الگوی صبر برای افراد معرفی کنیم بدون شک باید از حضرت زینب سلاماللهعلیها نام ببریم. زیرا این بانوی گرامی در برابر سختترین شرایط طاقتفرسا سر تسلیم و رضا در برابر خداوند فرو میآورد و بردباری را پیشه میسازد، بهگونهای که اعجاب همگان را برمیانگیزد.
3-7- شجاعت
حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله شجاع ترین مردم را کسی می داند که بر هوای نفس خود غالب شود.
یکی از الگوهای عملی شجاعت حضرت زینب سلام الله علیها می باشد که در حادثه ی کربلا نه تنها ایمانش ضعیف نشد بلکه قوت قلبش به برکت اتصال به خداوند، دلیرترین مردان را حیرت زده کرد. وی در زمانی شجاعت خود را بروز می دهد که حکومت ظالم بنی امیه مهر خاموشی بر دهان همه زده است و بعد از امام حسین علیه السّلام هیچ کس جرأت مبارزه ی علنی و افشاگری با حکومت یزید را ندارد جز حضرت زینب سلام الله علیها. وی با بی اعتنایی وارد مجلس ابن زیاد شد. ابن زیاد پرسید این زن کیست؟ زینب سلام الله علیها جوابی به او نداد پس وی برای تحقیر حضرت گفت «ستایش خدای را که شما را رسوا کرد و شما را کشت و سخنهای دروغتان را نمایان کرد. ایشان در پاسخ فرمودند: ستایش خدای را که ما را با پیامبری چون محمد صلی الله علیه و آله گرامی داشت. بدان که فاسق رسوا شد و دروغگو انسان نابکار است که آن هم غیر از ما (خاندان نبوت) است یعنی فاسق و فاجر شمایید. …» این شجاعت زینب چنان یزید سرمست را به ذلت کشاند که او را پشیمان نمود و مردم نیز چهره ی پلید یزید را به خوبی شناختند. «سرچشمه ی این قدرت زینب، ایمان به خداست و انسان مؤمن دارای عزت و شوکت بوده، و ذلت در او راه ندارد»
سرچشمه ی این قدرت زینب، ایمان به خداست و انسان مؤمن دارای عزت و شوکت بوده، و ذلت در او راه ندارد
فهرست منابع و مآخذ
1- قرآن کریم
2- لسان العرب، ابن منظور؛ قم، نشر ادب حوزه، 1405، ج14
3- جمع نویسندگان؛ دائرة المعارف تشیع، تهران، انتشارات شهید سعید محبی، 1373، ج4
4- فرهنگ علوم رفتاری، علی اکبر شعاری نژاد، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1375ش
5- مفردات فی غریب ال قرآن، حسین ابن محمد راغب اصفهانی، بی جا، دارالمعرفه، 1428 ق
6- المیزان، طباطبایی، حسین، ج ٢،ص 271، انتشارات دارالعلم، ١٣٦٢
7- ریاحین الشریعه، محلاتی، ذبیح الله، ج3، ص79، دارالکتب الاسلامیه، ١٣٦٩
8- زینب بانوی شجاع قهرمان کربلا، بنت الشاطی، عایشه، مهدی آیت الله زاده نایینی و حبیب چایچیان، چاپ پنجم، تهران، امیرکبیر، 1348
9- وسایل الشیعه، حرعاملی، محمدابن حسن، شیخ فضل الله نوری و شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی، موسسه آل بیت ، جلد 10؛ قم، 1409 ق
10- حضرت زینب سلام الله علیها پاسدار ارزشها، حسین علوی مهر، مجله پزشکی کوثر، ش6
11- الموفق ابن احمد بن المالکی خوارزمی، مناقب الطبع جامعه مدرسین
12- درودگر، محمدجواد، مقاله اسفار زینبی در سفر حسینی،نشریه مطالعات راهبردی زنان، تابستان 1384، شماره 28
در كربلا دو مسئله اساسي در برابر هم قرار گرفتند؛ «بودن يا نبودن؟» و «عزت يا ذلت؟» مسئله اصلي براي سپاهيان يزيد، بودن در دنيا و بهره بردن از منافع آن بود. مردم كوفه مي¬خواستند زنده بمانند و از لذتهاي دنيا بهره¬مند شوند و پست و مقامي به دست آورند و ثروتي بر هم زنند. لذا از ترس جان، گوش به فرمان عبيدالله سپردند و از امام حسين(ع) روي گرداندند. فرزدق مي¬گويد در منطقه ذات العرق حسين بن علي(ع) را كه عازم كوفه بود، ملاقات كرديم. پرسيد: به نظر شما مردم كوفه چه خواهند كرد؟ نامه¬هاي فراواني از آنان به من رسيده است! گفتم:
يخذلونك فلا تذهب ، فإنك تأتي قوما قلوبهم معك وأيديهم عليك .
نرو كه تو را ياري نخواهند كرد.به سوي مردمي مي¬روي كه دلشان با تو و شمشيرهايشان عليه تو است. (موسوعة كلمات الإمام الحسين (ع) - لجنة الحديث في معهد باقر العلوم (ع) - ص 411)
پس از مواجهه امام حسين(ع) با سپاه حر، گروهي از كوفه به ايشان پيوستند. امام از حال مردم كوفه پرسيدند و آنان در جواب گفتند:
أما أشراف الناس فقد أعظمت رشوتهم ، وملئت غرائرهم ، يستمال ودهم ويستخلص به نصيحتهم ، فهم إلب واحد عليك ! وأما سائر الناس بعد ، فإن أفئدتهم تهوي إليك ، وسيوفهم غدا مشهورة عليك !
به خوبي روشن است كه براي خواص و عوام مردم كوفه، مسئله اصلي بهره بردن از دنياست. وقتي با حسين بودن مستلزم كشته شدن و محروميت از ثروت و مكنت باشد، گزينه چنين مردمي، همراهي با يزيد خواهد بود. گروهي از ترس جان و گروهي به طمع مال، حسين بن علي را تنها گذاشتند.
همچنين عمر سعد به طمع مُلك ري، حاضر به نبرد عليه امام شد! در حقيقت مسئله او اين بود: رياست داشتن يا نداشتن.
كساني نيز كه عصر عاشورا خيمه¬ها را غارت كردند، همين گونه بودند. براي آنان مهم اين بود كه چيزي از اين نبرد به دست آورند؛ هر چه مي¬خواهد باشد و از هر راهي كه مي¬خواهد باشد.
البته اين رفتار از كوفيان تازگي نداشت. در جنگ صفين نيز همين نوع نگرش كار را به حكميت كشاند. امام علي(ع) با توبيخ مردم در آن جنگ، علت اين رفتار آنان را اين گونه بيان كردند:
«وأراكم قد أحببتم البقاء وكرهتم الحرب؛
و مي¬بينم كه زندگي را دوست مي¬داريد و جنگ را ناخوش مي¬داريد.» (كتاب الفتوح - أحمد بن أعثم الكوفي - ج 3 - ص 186)
پس از ايشان، در جريان صلح امام حسن(ع) با معاويه نيز همين قصه تكرار شد؛ آنجا نيز مسئله مردم بودن يا نبودن بود و در اين معادله، زنده ماندن را برگزيدند. وقتي پيشهاد صلح رسيد، حضرت خطبه¬اي خوانده و فرمود:
وإن معاوية قد دعا إلى أمر ليس فيه عز ولا نصفة ، فان أردتم الحياة قبلناه منه، وأغضضنا على القذى ، وإن أردتم الموت ، بذلناه في ذات الله ، وحاكمناه إلى الله.
فنادى القوم بأجمعهم بل البقية والحياة. (بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 44 - ص 21 - 22)
حرّ از جمله كساني است كه در كشاكش مسئله¬هاي زندگي قرار گرفت و توانست بهترين را انتخاب نمايد. او سردار بزرگ سپاه بود و مي¬توانست بماند و زندگي كند. وي در ترديد بين ماندن و مقام داشتن و لذت بردن، و بين رفتن و شهيد شدن و عزت يافتن، دومي را انتخاب كرد. در حقيقت مسئله او از بودن يا نبودن، به عزت يا ذلت تغيير كرد و لذا بازگشت و در ركاب امام(ع) قرار گرفت.
ظهر هنگام در منزل ثعلبيه چرت امام (ع) را در بر گرفت. وقتي بيدار شد فرود: شنيدم هاتفي مي¬گفت: شما به سرعت حركت مي¬كنيد و مرگ شما را به سرعت به بهشت مي¬برد. علي اكبر كه نوجواني برومند بود، اين سخن را شنيد و لذا رو به پدر كرد و گفت:
يا ابه! أفلسنا علي الحق؟
پدر جان! آيا ما بر حق نيستيم؟
امام (ع) فرمود:
بلي يا بني والذي اليه مرجع العباد.
آري فرزندم سوگند به كسي كه بازگشت بندگان به سوي اوست. (بحارالانوار، ج 44، ص 367)
مسئله اساسي براي اين جوان برومند، ماندن و لذت بردن از دنيا نبود. مسئله براي او حق و باطل بود لذا مهم اين بود كه بر حق است يا باطل، نه اين كه از زندگي لذت خواهد برد يا نه.
در رأس همه، سيد الشهدا(ع) قرار دارد. ايشان بر اساس منطق توحيدي، مسئله زندگي را همانند يزيديان، بودن يا نبودن طرح نکرد، بلكه آن را «عزت يا ذلت» دانست و در اين ميان عزت را برگزيد. حضرت در یکی از سخنان خود صراحتاً به این مسئله پرداخته و می¬فرماید:
ألا وإن الدعي ابن الدعي قد تركني بين السلة والذلة وهيهات له ذلك مني ! هيهات منا الذلة ! أبى الله ذلك لنا ورسوله والمؤمنون وحجور طهرت وجدود طابت ، أن يؤثر طاعة اللئام على مصارع الكرام. (الاحتجاج - الشيخ الطبرسي - ج 2 - ص 24 - 25)
تقابل شمشیر و ذلت، یعنی تقابل «مرگ با عزت» و «زندگی با ذلت». هر چند امام حفظ جان را بر خود لازم می¬داند و به همین جهت تا آنجا که ممکن بود، خود را از خطر نجات می¬داد، اما وقتی بودن، ذلت¬آور است و مرگ، عزت¬آور، امام(ع) مرگ را برمی¬گزیند، نه از آن جهت که ارزش زندگی را نمی¬داند، بلکه بدان جهت که عزت را ارزشمندتر از بودن می¬داند.
در مسیر کربلا حضرت خطبه¬ای خوانده و به زیبایی این مسئله را تشریح فرمودند:
إن هذه الدنيا قد تغيرت وتنكرت وأدبر معروفها ، فلم يبق منها إلا صبابة كصبابة الاناء وخسيس عيش كالمرعى الوبيل ، ألا ترون أن الحق لا يعمل به وأن الباطل لا يتناهى عنه ، ليرغب المؤمن في لقاء الله محقا ، فإني لا أرى الموت إلا سعادة ولا الحياة مع الظالمين إلا برما . إن الناس عبيد الدنيا والدين لعق على ألسنتهم يحوطونه ما درت معائشهم فإذا محصوا بالبلاء قل الديانون .
حضرت در فراز نخست به خوبی نشان می¬دهند که مسئله اساسی برای ایشان حق و ارزشهای الهی است و لذا از این که ارزشها تغییر کرده و منکرات حاکم شده، و به حق عمل نشده و از باطل جلوگیری نمی¬شود، شکایت دارد. سپس به خوبی بیان می¬دارد که در چنین شرایطی، زندگی با ستمگران چیزی جز بدبختی و مردن جز سعادت نیست. این بر اساس همان نظام طبقه بندی توحیدی است عزت بر زندگی برتری دارد. آن گاه حضرت به گروه مقابل خود که بر اساس منطق دنیوی عمل می¬کنند اشاره کرده و بیان می¬دارد که آنان در تقابل دین و دنیا، دین را رها کرده و دنیا را برمی¬گزینند.
همچنين آن حضرت به خاطر كسب مقام قيام نكرد، بلكه هدف او هدايت مردم و اصلاح دينداري مردم بود. حضرت در وصيت¬نامه خود تأكيد مي¬كند كه:
اني لم اخرج اشراً ولا بطراً، ولا مفسداً ولا ظالماً ، بل خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي(ص)؛ اريد أن آمر بالمعروف وأنهي عن المنكر.[
بنا بر اين مسئله حضرت، قدرت و عدم قدرت نبود، مسئله اصلي براي ايشان، صلاح و فساد مردم بود. ايشان قدرت را نه براي قدرت، بلكه براي اصلاح مردم و هدايت آنان مي¬خواست؛ همان چيزي كه رسالت انبيا و اولياي الهي است.
از آنچه گذشت روشن می¬گردد که در ارزیابی سلوک دینی، باید الگوی متناسب با آن را انتخاب نمود. موفقیت در سلوک دینی یعنی مبارزه با نفس و گذر از لذتهای دنیوی و عمل به تکلیف و بندگی خدا و سربلندي در امتحان الهي. این حقیقت را نمی-توان با الگوی (محنت و لذت) یا (فقر و غنی) یا (ریاست و عدم ریاست) یا (بودن و نبودن) و مانند آن ارزیابی کرد.
به بيان ديگردر تئوري توحيد، موفقيت در قلمرو نفس تعريف و تعيين مي¬گردد، نه عالم خارج. بنا بر اين موفقيت به كسب قدرت و ثروت و لذت بردن از دنيا و شهرت اجتماعي نيست، موفقيت به غلبه بر نفس و عمل كردن به وظيفه الهي است كه تأمين كننده سعادت انسان مي¬باشد. اگر چنين باشد، در عالم خارج چيزي به نام موفقيت و شكست نداريم، بلكه سراسر موفقيت است چه غالب شوند و چه مغلوب. اين حقيقت را قرآن كريم اين گونه بيان مي¬دارد:
قل هل تربصون بنا الا احدي الحسنيين
بگو آيا جز يكي از دو نيكي را براي ما انتظار داريد؟
تئوری موفقیت درتفکر توحیدی:
تئوري موفقيت در تفكر توحيدي از الگوي (پيروزي – شكست) در تحليل وقايع خارجي استفاده نمي¬كند. در اين تفكر، حوادث عالم خارج تماماً از الگوي (موفقيت – موفقيت) پيروي مي¬كنند. از اين رو، موفق امام حسین(ع) و یارانشان بودند که با همه تهدیدات و مشکلات و سختیها، از راه خدا دست نکشیدند. اساساً نباید حوادث را به ظاهرشان نگریست. همه این حوادث امتحانی بیش نیستند که میزان بندگی و اطاعت پذیری را می¬سنجند. امام حسین(ع) در آن شرایط سخت قرار گرفت اما لب به اعتراض نگشود. فرزندان عزیزش را جلوی دیدگانش شهید کردند، اما از خدا شکایت نکرد. می¬دانست که خانواده¬اش اسیر و آواره خواهند شد، اما ناسپاسی نکرد. و بالاخره در گودی قتلگاه و هنگام شهادت باز هم سخن از رضایت الهی می¬زند. در تمام مسیر نیز هیچگاه به اعتراض و شکایت سخن نگفت و پیوسته حمد و ثنای خداوند را به جای می¬آورد. این، موفقیت و کامیابی بزرگ است. کاروان اسیران نیز همین گونه بودند. اوج آن در شام اتفاق افتاد که وقتی یزید از حضرت زینب(ع) به طعنه پرسید: کاری را که خدا با برادرت کرد چگونه دیدی؟ حضرت پاسخ داد: «ما رأیت الا جمیلاً». این نه یک شعار که بیان واقعیت بود. آنان به خوبی به تکلیفشان عمل کردند و این یعنی زیبایی و موفقیت. اساساً در تفكر توحيدي، شكست در خارج معنا ندارد.
…………………………………
منبع:
قران
نهج البلاغه
اصول کافی
بحار الانوار
سلوک عاشورایی
تشريح ابعاد گوناگون از قيام و انقلاب حضرت سيدالشهدا(ع) .
1- تعاون و همياري
«وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِر وَ التقْوى وَ لَا تَـعـاوَنُـوا عَـلَـى الْـإِثْـمِ وَ الْـعُـدْوانِ …» (مائده:2)
حركت ظاهري امام حسين(ع) از مدينه به مكه حركتي نفي اي و مبتني بر يك دستور فقهي از شريعت اسلام يعني «حرمت اعانه به اثم و عدوان» است؛ حضرت از آنجا كه بيعت با يزيد را تأييد حكومت ظالمانه و غاصبانه او مي داند و چنين حكومتي از مصاديق بارز اثم و عدوان قلمداد مي شود، زير بار چنين بيعتي نمي روند و از مدينه به مكه هجرت مي كنند.
از سوي ديگر حركت حضرت، مصداق بارز بر و تقوا است. ايشان در طول تمام اين حركت، مكرراً از آحاد امت اسلامي به طور عمومي و گاه از بعضي اشخاص به طور خاص، طلب ياري مي فرمايند. در اين ميان، «هل م ن ناصر ينصرني» ايشان حماسه هايي چون انقلاب اسلامي، دفاع مقدس، مقاومت اسلامي و بيداري اسلامي، پاسخي بر آن استعانه ها است.
2- امر به معروف و نهي از منكر
«وَ المُومِنونَ و المُومِناتُ بعضُهُم اولِياءُ بَعضٍ يَأمُرونَ بِالمَعروفِ و ينهَونَ عَنِ المُنكرِ …» (توبه:71)
بر مبناي وصيت نامه امام حسين(ع) خطاب به برادرشان محمد بن حنفيه، يكي از اهداف اساسي قيام حضرت(ع)، امر به معروف و نهي از منكر است. «چرا با وجود فقدان برخي شرايط اساسي امر به معروف و نهي از منكر در قيام سيد الشهداء(ع)، باز هم حضرت تأكيد دارند كه قيام خود را به اين عنوان معرفي فرمايند؟» زيرا وجوب فريضه الهي «امر به معروف و نهي از منكر»، از منظر فقهي، متوقف بر اجتماع شرايطي از جمله «احتمال تأثير» و «ايمني از ضرر» است كه تا آنها حاصل نشود، وجوبي در كار نخواهد بود.
برخي حركت امام حسين(ع) را استثنايي بر قواعد و احكام شريعت به حساب آورده اند؛ اما استاد، آن را از ابتدا تا انتها منطبق با موازين ظاهري و احكام فقهي و تكاليف شرعي برمي شمارند و تأكيد مي فرمايند كه «نيازي به استثنا خواندن اين قيام نيست.» با اين تحليل وي، قيام حسيني براي هميشه تاريخ و براي همه احرار، درس آموز و حجت شرعي مي شود؛ زيرا با استثنا خواندن قيام عاشورا، راه بر تأسي كنندگان به آن حضرت بسته مي شود.
دايره «شرط احتمال تأثير» از سطح «تأثير حالي» به عمق «تأثير استقبالي» توسعه مي يابد و از دامنه «تأثير بر فاعل منكر» به قله «تأثير بر ساير افراد جامعه» ارتقا پيدا مي كند. همچنين «شرط ايمني از ضرر» در مواردي خاص، نظير آن جا كه اصل دين و حكومت ديني در معرض خطر است، به ويژه براي افراد خاصي كه وجاهت و مرجعيتي در ميان آحاد جامعه دارند، منتفي مي شود و چنين اشخاصي نمي توانند به بهانه ضرر، از انجام وظيفه نهي از منكر شانه خالي كنند؛ بلكه بايد تا پاي جان براي دفع اين نوع منكرات ايستادگي كنند، همان گونه كه امام حسين(ع) عمل كرد و بزرگاني چون شهيد شيخ فضل الله نوري و امام خميني(رض) نيز به فعل حضرت استناد كرده و عليه ظلم قيام كردند.
3- هجرت و مجاهدت
«وَ الذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فى سَبيلِ اللهِ وَ الذينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِك هُمُ الْمُوْمِنُونَ حَقا لَهُمْ مَغْفِرَةُ وَ رِزْقُ كريمُ» (انفال:75)
تقسيم بندي هجرت به «هجرت صغري» و «هجرت كبري» و تقسيم جهاد به «جهاد اصغر» و «جهاد اكبر» و تبيين ويژگي هاي هر يك و نيز ارتباط آنها با يكديگر و تطبيق اين مفاهيم چهارگانه بر حماسه عاشورا، از نكات نابي است كه در اين مبحث طرح شده است.
هجرت صغري مي تواند براي ايجاد هجرت كبري يا حفظ آن و يا هجرت دادن ديگران و حفظ دين آنها صورت گيرد. بر اين اساس، هجرت صغراي حضرت سيدالشهداء(ع) كه به جهاد اصغر ختم شد، بي نظيرترين هجرت در تاريخ بشريت بوده است و با هجرت ساير اوليا و انبياي الهي و حتي هجرت رسول مكرم اسلام(ص) هم قابل مقايسه نيست.
در بيان ضرورت «هجرت معنوي» پس از «هجرت ظاهري» گفته اند:«سالك الي الله اگر بخواهد از منزلي عبور كند و به منزل ديگري برسد، بايد منزل اول را هم به دست فراموشي بسپارد! اگر به منزل تعلق پيدا كند، همين تعلق، مانع از رفتن او به منزل بعدي مي شود.»
4- دين و دين داري
«هُوَ الذى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَق لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدينِ كلهِ وَ لَوْ كرِهَ الْمُشْرِكونَ» (توبه:33)
امام حسين(ع) در يكي از رجزهاي روز عاشوراي خود، فرمود: «إنْ كانَ دِينُ مُحَمدٍ لَمْ يَسْتَقِمْ إلا بِقَتْلِى يَا سُيُوفُ خُذِينِى» حضرت ابوالفضل العباس(ع) نيز در آن هنگام كه دست راستش قطع مي شود، مي فرمايد: «وَ اللهِ إنْ قَطَعْتُمُوا يَمِينِى إنى أُحَامِى أبَداً عَنْ دِينِى» در سراسر حركت امام حسين(ع) از اين نمونه ها بسيار است و همه اين ها حكايت از نقش تعيين كننده «دين» در قيام عاشورا دارد. مشكل جامعه زمان امام حسين(ع) كه مشكل جامعه امروز ما نيز هست، آن است كه به فرموده حضرت(ع): «الناسُ عَبِيدُ الدنْيَا وَ الدينُ لَعِقُ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحصُوا بِالْبَلَاءِ قَل الديانُونَ» لذا براي حفظ دين الهي، در هر عصري بايد فداكاري كرد. همچنان كه حضرت وقتي مشاهده كردند كه بني اميه، در حال ضربه زدن به دين است و اين جريان موجب مي شود كه از اسلام فقط پوسته و ظاهري باقي بماند، سكوت را جايز ندانسته و قيام كردند و تا بذل مال و جان، خاندان و اصحاب خويش ايستادگي كردند.
«دين چيست و متدين كيست؟»، «اسلام چيست و مسلمان كيست؟»، «ايمان چيست و مومن كيست؟»، «چه رابطه اي بين دين و اسلام و ايمان وجود دارد؟»، «اثر ايمان بر اعضا و جوارح و اعمال انسان چيست؟»، «عوامل استواري و تضعيف و تزلزل و نابودي ايمان چيست؟»، «علت نوسان انسان ها در دين داري چيست؟» و …
با تفكيك عالمانه ميان «اسلام حقيقي» و «اسلام ظاهري»، روشن ميشود كه قيام سيدالشهداء(ع) براي حفظ اسلام حقيقي بوده است و بر هر انسان آزاده اي لازم است كه هرگاه اسلام حقيقي در معرض خطر قرار گرفت، به امام خود تأسي كند.
5- استقامت و پايداري
«إن الذِينَ قالُوا رَبنَا اللهُ ثُم اسْتَقامُوا تَتَنَزلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكةُ أَلا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنةِ التِى كنْتُمْ تُوعَدُونَ» (فصلت:30)
چنانكه از مجموعه كلمات امام حسين(ع) به دست مي آيد، حضرت «اصلاح امت و اقامه حق» را به عنوان اهداف سياسي و اجتماعي خود معرفي مي فرمايند. بي ترديد، دستيابي به اين اهداف والا، مستلزم پايداري و استقامت در مسير تحقق آن است. از سوي ديگر، «شهادت في سبيل الله و رسيدن به لقاءالله» به عنوان اهداف معنوي و عرفاني حركت حضرت، مدنظر بود كه وصول به آنها نيز تنها با استقامت و پايداري در اين مسير امكان داشت.
«اقامه دين حق» و «وصول به حق تعالي»، نيازمند چهار شرط اساسي و مقدماتي است كه اگر هر يك از اين شروط چهارگانه فراهم نشود، تحقق هدف نهايي غيرممكن خواهد بود. اين چهار شرط عبارتند از: «شناخت حق و تمييز آن از باطل»، «شناخت مسيري كه انسان را به حق مي رساند»، «حركت در مسير حق» و «استقامت و پايداري در اين مسير». در اين ميان، آنچه از همه مهم تر است، مسئله استقامت و پايداري است؛ زيرا اگر پايداري نباشد، حتي در آخرين مراحل سير و در نزديك ترين حالات به مقصد نيز، دستيابي به هدف نهايي ممكن نخواهد بود.
«اگر مي خواهي زنده شوي، بايد در راه حق پايداري كني، حتي اگر جانت را هم در اين مسير از دست بدهي! اگر بخواهي واقعاً زنده شوي، يعني دلت به آب حيات معنويت زنده شود، راه منحصر در اين است كه استقامت كني. هر كس بخواهد در دو بعد معرفتي و اجتماعي به هدف برسد، بايد پاي حق بايستد و پايداري كند»؛
حكومت اسلامي موظف است كه فضايي ايجاد كند كه پايداري در راه حق و استقامت در انجام تكاليف الهي براي همگان آسان شود.
6- حق و باطل.
7- عزت و ذلت
«مَنْ كانَ يُريدُ العِزة فَلِلهِ العِزةُ جَميعاً» (فاطر:10)
از ديدگاه ظاهربينانه و دنيوي، سرانجام قيام عاشورا كه به قتل امام حسين(ع) و اصحاب ايشان و اسارت خاندان آن حضرت منتهي شد، چه بسا ذلت تعريف مي شود؛ غافل از آنكه عزت و ذلت از ديدگاه مكاتب الهي، تعريفي غير از عزت و ذلت از ديدگاه مكاتب مادي دارد.
آنگاه كه يزيد(لعنه الله عليه) سيدالشهداء (ع) را بر سر دو راهي «جنگ ـ بيعت» قرار مي دهد، حضرت(ع) از اين دو راهي تعبيري متفاوت نسبت به فهم كوتاه ظاهربينان ارائه مي فرمايند: «ألَا وَ إن الدعِى ابنَ الدعِى قَد رَكزَ بَينَ اثنَتَينِ بَينَ السلةِ وَ الذلةِ وَ هَيهَاتَ مِنا الذلةُ …» يعني اين دو راهي، دو راهي «عزت ـ ذلت» است، نه «جنگ ـ بيعت.»
بنابر منطق سيدالشهداء(ع)، عزت حقيقي در گرو عمل به حق و اطاعت از خداي متعال است؛ زيرا سرچشمه عزت، خداوند متعال است و جز اهل تقوا و اطاعت را عزيز نمي كند و جز اهل دنيا و معصيت را ذليل نمي سازد.
8- غيرت ديني
اهداف و اغراض متعددي براي قيام سيدالشهداء(ع) مطرح شده و مي شود پاسخ دهند كه ريشه تمام آن اهداف چه بود؟ «غيرت ديني» منشأ و ريشه تمام اهداف حضرت در اين حركت الهي دانسته شده.
غيرت در مباحث اخلاقي به معناي سعي و كوشش در حفاظت از چيزي است كه حفاظت از آن، عقلاً و شرعاً بر انسان لازم و واجب است قلب و از لوازم محبت و يكي از منازل سير و سلوك است كه موجب مي شود سالك الي الله، هر چه در سير معنوي خود به لقاءالله نزديك تر مي شود، موانع اين سلوك را از سر راه بردارد تا به وصال محبوب نائل شود.
تبيين و تطبيق غيرت امام حسين(ع) و اصحاب باوفاي آن حضرت، در طول حركت و قيام عاشورا، با استفاده از داده هاي تاريخي و كلمات و روايات نقل شده از ايشان، بحث را بسيار جذاب و بديع كرده و ارتباط جنبه نفي اي و نهي اي قيام سيدالشهداء(ع) با غيرت ديني را روشن مي كند. همچنين تبيين تجلي غيرت عرفاني در حركت امام حسين(ع) كه سبب شده بود شوق به لقاءالله در ايشان و يارانش موج زند، از بخش هاي مهم اين بحث است.
نقش تعيين كننده «غيرت حسيني» در مبارزه با بدعت ها و ارتباط اين مسئله با حفظ و بقاي اسلام سبب مي شود كه حضرت استاد بر «حسيني البقاء بودن اسلام» تأكيد ويژه اي داشته باشند. آنچه پس از قيام عاشورا نيز ضامن حفظ و بقاي اسلام خواهد بود، وجود همين روحيه مردانگي و غيرت مندي در جوانان و پيروان آن حضرت(ع) است.
9- بصيرت ديني
«قُلْ هذِهِ سَبيلى أَدْعُوا إِلَى اللهِ عَلى بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتبَعَنى وَ سُبْحانَ اللهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ.»
حادثه كربلا صحنه مقابله دو جريان خدامحور و شيطان محور بود. جريان شيطاني براي تسلط بر جامعه اسلامي و تسخير قله آن يعني حكومت، از انواع و اقسام اهرم ها و ابزارهاي شيطاني نظير «تهديد» و «تطميع» و «تحميق» استفاده مي كند، اما حسين بن علي(ع) مصلحي غيور و انساني ضد غرور است. مقابله حضرت با غرور نيرنگ و فريب و خدعه اهل باطل، از طريق بسط و توسعه بينش و شعور و بصيرت ديني در جامعه صورت مي گرفت.
تبيين اين مسئله مهم كه رجال الهي براي رسيدن به حكومت و حفظ آن از اهرم هاي شيطاني استفاده نمي كنند، از نكات و نقاط برجسته اين بحث است. جايگاه تشكيل حكومت اسلامي از منظر معارف الهي و شيوه هاي حكومت داري مبتني بر تعميق بصيرت و آگاهي و شعور ديني و سياسي آحاد امت اسلامي از ديگر مباحث مهم و كاربردي اين بحث است.
امام حسين(ع) گرچه بر مبناي رسالت الهي خود، وظيفه داشتند كه حكومت را به دست گيرند، اما در اين مسير، نه خود مغرور و فريب خورده كوفيان يا ديگران بود و نه براي رسيدن به حكومت، كسي را فريب دادند يا از ابزارهاي شيطاني استفاده كردند.
بر گرفته از بیانات آیت الله مجتبی تهرانی
روز بیست و ششم، خداوند به شما نظر رحمت میافکند و همه
گناهانتان را به جز خونهایى که به ناحق ریخته و اموالى که به
ناروا تصرف کرده اید، می آمرزد و خانه شما را هر روز هفتاد
باراز غیبت و دروغ و تهمت پاک مىگرداند.
روز بیست و هفتم، شما چنان باشید که گویى هر مرد و زن مؤمنى
را یارى کرده و هفتاد هزار برهنه را پوشانده و هزار سرباز
مرزبان را خدمت کرده و همه کتابهایى را که خداوند بر
پیامبرانش فرو فرستاده است قرائت کردهاید.
روز بیست و هشتم، خداوند در «جنّه الخلد» صد هزار شهر از نور
براى شما بنا میکند؛ در «جنّه المأوى» صد هزار کاخ نقرهای به
شما ارزانى میدارد؛ در «جنّه النعیم» صد هزار خانه از عنبر
خاکسترى رنگ به شما عطا مىکند؛ در «جنّه الفردوس» صد هزار
شهر به شما میدهد که در هر شهرى هزار حجره است؛ در «جنّه
الخلد» صد هزار منبر از مشک به شما ارزانى مىدارد که در درون
هر منبرى هزار اتاق از زعفران قرار دارد و در هر اتاقى هزار
تخت از مروارید و یاقوت نهاده شده که بر هر تختى همسرى از
حوریان بهشتى نشسته است.
روز بیست و نهم، خداوند هزار هزار(یک میلیون) محلّه به شما
عطا مىکند که در هر محلّهاى قبّهاى سفید رنگ وجود دارد؛ در هر
قبّهاى تختى از کافور سفید نهفته است که بر هر تختى هزار بستر
از دیباى نازک سبز پهن گردیده؛ بر هر بسترى حوریهاى آرمیده
است که هفتاد هزار حلّه بر تن دارد و سرش داراى هشتاد هزار
گیسو است که هر گیسویى با مروارید و یاقوت زینت یافته است.
و زمانی که سى روز تمام شود، خداوند براى شما در برابر هر
روزى که بر شما گذشته است پاداش هزار شهید و هزار صدّیق
خواهد نوشت، عبادت پنجاه سال براى شما ثبت میکند، در برابر
هر روزى روزه، دو هزار روز براى شما مینویسد و به شماره
آنچه رود نیل می رویاند درجات شما را بالا مىبرد و برات آزادى
ازآتش دوزخ و عبور از صراط و ایمنى از عذاب را براى شما
خواهد نوشت… . امالی صدوق/مجلس دوازدهم/ص۴۸
http://shiayan.ir برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی شیعیان
روز بیست و سوم، به همراه پیامبران و صدّیقان و شهیدان و
شایستگان بر صراط میگذرید و چنان باشید که گویى هر یتیمى را
از امّت من سیر کرده و هر برهنهاى را از امّت من پوشانده اید.
روز بیست و چهارم، هیچ یک از شما از دنیا بیرون نمیرود مگر
آنکه جایگاه خود را در بهشت میبیند و به هر یک از شما ثواب
هزار مریض و ثواب هزار غریب که در راه اطاعت خدا بیرون
آمدهاند، ارزانى مىدارد و پاداش آزاد کردن هزار برده از فرزندان
اسماعیل علیهالسلام را به شما عطا مىکند.
روز بیست و پنجم، خداوند هزار قبّه سبز در زیر عرش براى شما
بنا میکند که بالاى هر قبّهاى خیمهاى از نور برپاست و خداوند
خطاب مىکند: اى امّت محمّد! من پروردگار شمایم و شما بندگان و
کنیزان من هستید؛ در سایه عرش من زیر این قبّهها آرام گیرید و
بخورید و بیاشامید، گوارایتان باد که هیچ ترسى نخواهید داشت و
اندوهگین نخواهید شد. اى امّت محمد! به عزّت و جلالم سوگند که
شما را چنان به سوى بهشت بر میانگیزم که گذشتگان و آیندگان
همه از شما در شگفت شوند و بر سر هر یک از شما هزار تاج از
نور خواهم گذاشت. هر یک از شما را بر ناقهاى از نور سوار
خواهم کرد که زمام آن از نور است و در آن زمام هزار حلقه زرّین
قرار دارد که بر هر حلقهاى که بر آن است، فرشتهاى از فرشتگان
گمارده شده و در دست هر فرشتهاى عمودى از نور قرار دارد، تا
اینکه بىحساب وارد بهشت شوید.
وقتی روز بیستم تمام شود، خداوند هفتاد هزار فرشته به سوى شما
میفرستد تا شما را از هر شیطان رانده شدهاى حفظ کند. براى شما
در برابر هر روزهاى که گرفته اید پاداش صد سال روزه را
مینویسد؛ میان شما و آتش دوزخ خندقى قرار میدهد و به شما ثواب
کسى را میدهد که تورات و انجیل و زبور و فرقان را تلاوت کرده
است. خداوند به شماره هر پرى از پرهاى جبرئیل عبادت یک سال
را براى شما مینویسد و ثواب تسبیح عرش و کرسى را به شما عطا
میکند و به تعداد هر آیهاى در قرآن، هزار حوریه به شما تزویج
میکند.
روز بیست و یکم، خداوند قبر شما را هزار فرسخ فراخ میسازد و
تاریکى و وحشت را از شما بر میدارد و قبرهایتان را مانند قبور
شهیدان قرار مىدهد و چهرههایتان را همچون چهره یوسف فرزند
یعقوب علیهماالسلام زیبا میکند.
روز بیست و دوم، خداوند فرشته مرگ را همان گونه که به سوى
پیامبران میفرستد، به سوى شما نیز میفرستد و ترس نکیر و منکر
را از شما بر میدارد و اندوه دنیا و عذاب آخرت را از شما باز
میدارد.
روز هفدهم، خداوند بزرگ مىگوید: من همه آنان و پدرانشان را
آمرزیدم و سختیهاى روز قیامت را از ایشان برداشتم.
روز هیجدهم، خداوند به جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و حاملان
عرش و کرسى و کرّوبیان فرمان مىدهد که براى امّت محمّد صلی الله
علیه و آله تا سال آینده استغفار کنند و در روز قیامت خداوند ثواب
مسلمانان بدر را به شما عطا خواهد کرد.
روز نوزدهم، هیچ فرشتهاى در آسمانها و زمین باقى نمىماند، مگر
آنکه از پروردگارش اجازه مىگیرد که هر روز به زیارت قبر شما
بیاید و با هر فرشتهاى هدیه و شربتى است.
روز چهاردهم، چنان باشید که گویى آدم و نوح و پس از آنان
ابراهیم و موسى و پس از آنان داود و سلیمان را ملاقات کرده اید و
گویى با هر پیامبرى دویست سال خدا را عبادت نموده اید.
روز پانزدهم، خدا هر حاجتى از حاجتهاى دنیا و آخرت شما را
بر مىآورد؛ ثواب عمل ایّوب را به شما میدهد و دعایتان را مستجاب
میکند. حاملان عرش براى شما آمرزش میطلبند. روز قیامت
خداوند چهل نور به شما عطا مىکند که ده نور از جانب راست و ده
نور از جانب چپ و ده نور از جلو و ده نور از پشت سر شماست.
روز شانزدهم، خداوند این پاداش را به شما مىدهد که وقتى از قبر
بیرون آمدید، شصت حلّه به شما عطا مىکند که بپوشید و ناقهاى
مىفرستد که بر آن سوار شوید و ابرى را روانه مىکند که در برابر
گرماى آن روز بر سر شما سایه افکند.
روز یازدهم، خداوند براى شما ثواب چهار حجّ و چهار عمره را
که هر حجّى همراه پیامبرى از پیامبران و هر عمره اى با صدّیق یا
شهیدى به جا آورده شود، مینویسد.
روز دوازدهم، خداوند براى شما مقرر میسازد که گناهانتان را به
حسنات تبدیل کند؛ حسنات شما را چندین برابر سازد و در برابر
هرحسنهاى هزار هزار(یک میلیون) حسنه براى شما بنویسد.
روز سیزدهم، خداوند مانند عبادت اهل مکّه و مدینه را براى شما
ثبت میکند و به شماره هر سنگ و کلوخى که میان مکّه و مدینه
است، شفاعت نصیب شما میگرداند.
روز هشتم، خداوند ثوابى مانند ثواب عمل شصت هزار عابد و
شصت هزار زاهد به شما مىدهد.
روز نهم، خداوند پاداش هزار عالم و هزار معتکف و هزار سرباز
مرزبان به شما ارزانى میدارد.
روز دهم، خداوند هفتاد هزار حاجت شما را بر مىآورد. خورشید،
ماه، ستارگان، چهار پایان، پرندگان و درندگان، هر سنگ و ریگ
وهر تر و خشکى و همه ماهیان دریاها و برگهاى درختان براى
شما آمرزش میطلبند.
روز ششم، خداوند صد هزار شهر در «دار السّلام» به شما عطا
مىکند که در هر شهرى صد هزار خانه وجود دارد، در هر خانهاى
صد هزار اتاق است، در هر اتاقى صد هزار تخت زرّین قرار دارد
که طول هر تختى هزار ذراع است و بر هر تختى همسرى از
حوریان بهشتى نشسته است که داراى سى هزار گیسوى بافته شده با
مروارید و یاقوت است که هر گیسو را یک صد کنیز در دست دارند.
روز هفتم، خداوند به شما در «جنّه النعیم» پاداش چهل هزار شهید و
چهل هزار صدیق عطا مىکند.
روز چهارم، خداوند هفتاد هزار کاخ در بهشت جاودان به شما عطا
مىکند که در هر کاخى هفتاد هزار اتاق و در هر اتاقى پنجاه هزار
تخت قرار دارد؛ بر هر تختى حوریهاى نشسته است؛ در برابر هر
حوریهاى هزار کنیز به خدمت ایستاده است که روسرى هر یک از
آنان از دنیا و همه آنچه در دنیاست بهتر است.
روز پنجم، خداوند هزار شهر در «جنه المأوى» به شما ارزانى
مىدارد که در هر شهرى هفتاد هزار خانه و در هر خانهاى هفتاد
هزار سفره و بر هر سفرهاى هفتاد هزار کاسه و در هر کاسهاى
شصت هزار نوع غذاست که هیچ کدام به یک دیگر شباهت ندارند.
روز دوم، خداوند به هر قدمى که در آن روز برداشتهاید، عبادت یک سال و ثواب پیامبرى از پیامبران را براى شما مىنویسد و روزه یک سال را براى شما ثبت مىکند.
روز سوم، خداوند به شماره هر مویى که بر بدن دارید، قبّهاى در فردوس به شما مىدهد که از مروارید سفید ساخته شده و بر بالاى آن دوازده هزار اتاق از نور است و در زیرش نیز دوازده هزار اتاق از نور وجود دارد که در هر اتاقى هزار تخت است و بر هر تختى حوریهاى نشسته است و هر روز هزار فرشته بر شما وارد مىشود که هر فرشتهاى هدیهاى به همراه دارد.
ویژگی ایام ماه رمضان سعید بن جبیر میگوید به ابن عباس گفتم: ثواب کسى که ماه رمضان را روزه دارد و حق آن را بشناسد چیست؟ گفت: اى پسر جبیر! آماده باش تا به تو حدیثى بگویم که گوشهایت نشنیده باشد و به دلت خطور نکرده باشد؛ دل خود را براى آنچه پرسیدى فارغ کن که آنچه خواستى علم اولین و آخرین است. سعید بن جبیر میگوید از پیش او آمدم و خودم را براى فردا آماده کردم. سپیده دم، نزد او رفتم و نماز صبح را اقامه کردم و حدیث را به او یاد آور شدم. رو به من کرد و گفت: بشنو آنچه میگویم؛
رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرمود: اگر بدانید آنچه شما در ماه رمضان دارید براى خدا بیشتر شکر میکردید.
شب اول، خدا همه گناهان امتم را از پنهان و آشکار میآمرزد و براى شما دو هزار هزار[دو میلیون] درجه بالا میبرد و پنجاه شهر[در بهشت] براى شما میسازد.
نمازی با عنوان نماز آخرین جمعه ماه مبارک رمضان بطور گسترده در اینترنت پخش شده که بر اثر خواندن آن کلیه نماز های قضا شده فرد و والدینش و نزدیکانش اداء شده و …
جالب است بدانید که زمان خواندن این نماز دقیقا در زمان راهپیمایی روز جهانی قدس است . البته امسال این گونه نیست . ولی کلا شما را دعوت می کند که در روز جهانی قدس بجای حضور در راهپیمایی در خانه بنشینید و یک نماز مستحبی بخوانید بجای 200 سال یا 400 سال یا حتی 600 سال نماز واجب قضا !!؟؟؟؟؟؟
حالا اگر شما خودتان اینقدر نماز قضا ندارید باکی نیست می توانید بجای نماز قضای والدین و حتی نزدیکان خود این نماز را بخوانید !!!؟؟؟؟؟
این است شیطنت صیهونیزم و یهود دقت کنید که از چه راهی وارد میشوند با سلاح دین بر علیه دین . با روشی بسیار جذاب و فریبنده بگونه ای که بسختی طرف حاضر میشود قبول به جعلی بودن حدیث کند . یک نماز است دیگر ضرر که ندارد . دقیقا مانند ساخت مسجد ضرار در مقابل مسجد پیامبر. نمازی جعلی ، آسان و دلفریب در مقابل سال ها نماز واجب و همچنین راهپیمایی روز جهانی قدس .
مهم این که این نماز در هیچ کدام از منابع شیعه یافت نمی شود . و از طرف مراجع نیز رد شده است .
لطفا به اطرافیان اطلاع رسانی کنید .
اگه خودتون یا بچه هاتون کالباس دوست دارن میتونید خودتون توی خونه اون رو درست کنید .
مواد لازم :
سینه مرغ بدون استخوان 1 عدد متوسط - سیر 3 حبه - زرده تخم مرغ 1 عدد - آرد ذرت 1 قاشق چایخوری پر - فلفل سیاه بستگی به ذائقه خودتون معمولا 1 قاشق چایخوری - نمک 1 قاشق چایخوری - زنجبیل یک پنجم قاشق مربا خوری سر خالی - روغن مایع 1 قاشق غذا خوری - هویچ کوچک پخته و ریز شده مکعبی 1 عدد - قارچ پخته و ریز شده مکعبی 2 عدد متوسط -
سینه مرغ رو همراه با سیر دو بار چرخ می کنیم . آرد ذرت رو الک کرده و مواد خشک رو بهش اضافه می کنیم . بعد مرغ رو با مواد خشک کمی ورز میدیم . زرده تخم مرغ و روغن مایع رو اضافه کرده و بقدری ورز میدیم تا خمیر یکدستی داشته باشیم . قارچ و هویج رو اضافه کرده و به اندازه ای که بطور مساوی در خمیر پخش بشه مخلوط می کنیم . یک کیسه فریزر رو شکافته مواد رو بصورت استوانه ای با قطر نهایت 10 سانت روی اون گذاشته و شکلات پیچ می کنیم . سپس به مدت 80 دقیقه بخار پز می کنیم . بعد از اتمام پخت ، کیسه رو در میاریم و بعد از کمی خنک شدن توی یخچال می گذاریم تا کاملا سرد بشه . کالباس خانگی خوشمزه و سالم . البته شما بسته به ذائقه و شرایط جسمیتون می توانید ادویه ها را کمتر یا بیشتر کنید .
مهربانی را اگر قسمت کنیم
من یقین دارم به ما هم میرسد
آدمی گر ایستد بر بام عشق
دست هایش تا خدا هم میرسد
بارالها …
از کوی تو بیرون نشود پای خیالم
نکند فرق به حالم …
چه برانی ، چه بخوانی …
چه به اوجم برسانی ، چه به خاکم بکشانی …
نه من آنم که برنجم ، نه تو آنی که برانی …
نه من آنم که از فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد … نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی
برای درخشندگی مو: یک قاشق سرکه به موهای خود زده، سپس آب بکشید.
برای به دست آوردن یخ پاک و تمیز: آب را اول بجوشانید.
برای جلوگیری از ریزش اشک هنگام پوست کندن پیاز: آدامس بجوید.
برای امتحان تازه بودن ماهی: آن را در یک کاسه آب سرد بگذارید.در صورتی که ماهی شناور شود تازه است.
برای جوشاندن سریع سیب زمینی: پیش از جوشاندن سیب زمینی را فقط از یک جهت پوست بگیرید.
برای پاک کردن اثر جوهر از روی لباس: خمیر دندان را روی لکه جوهر قرار دهید و بگذارید خشک شود سپس بشویید.
برای جلا بخشیدن به لباس های سفید: لباس را همراه با یک تکه لیمو به مدت ۱۰ دقیقه در آب داغ خیس کنید.
برای امتحان تازگی تخم مرغ: آن را در آب بگذارید اگر به صورت افقی قرار گرفت تازه است.
اگر به صورت کج قرار گرفت ۳-۴ روزه است.
اگر عمودی قرار گرفت ۱۰ روزه است.
اگر شناور شد کهنه است.
یك روز مردی دست بچه ای را گرفت و به آرایشگاه برد. به آرایشگر گفت: من عجله دارم، اول سر مرا بتراش ، بعد هم موهای بچه را بزن. آرایشگر سر او را تراشید. مرد به آرایشگر گفت تا موهای بچه را اصلاح كنی برمی گردم.
آرایشگر سر بچه را هم اصلاح كرد ولی خبری از آمدن مرد نشد. به بچه گفت: چرا پدرت نمی آید؟ بچه جواب داد: او پدرم نبود. آرایشگر گفت: پس كی بود؟ گفت:نمیدانم.در كوچه مرا دید و به من گفت بیا دونفری برویم مجانی اصلاح كنیم.
آیت الله بهجت:
خدا کند قوال نباشیم، فعال باشیم، حرکت عملیه، بدون علم نکنیم، توقف با علم بکنیم.
آنچه مى دانیم انجام دهیم، در آنچه نمى دانیم، توقف و احتیاط کنیم، تا بدانیم؛ قطعا این راه،پشیمانى ندارد. به همدیگر نگاه نکنیم؛ بلکه نگاه به دفتر شرع نماییم و اعمال و رفتارمان(فعل و ترک) را مطابق با آن نماییم.
انسان با شوق ورغبتی که خیر منفعت خودرا میجوید چه بسا به نادانی با همان شوق ورغبت شر و زیان خود را میطلبد و انسان (از فرط جهل) بسیار بی صبر و شتاب کار است.
سوره مبارکه اسرا ء آیه 11
عاقبت یک عکس سلفی در بقیع خواهم گرفت
ذیل آن با افتخار این جمله را خواهم نوشت
من همین الان یهویی در حریم مجتبی
داخل صحن بزرگ قاسم ابن المجتبی
پی نوشتی میزنم این جمله را حک میکنم
نام زیبای تو را با عشق هشتگ میکنم
نوکرت در حرمت شور و نوایی دارد
به به ایوان حسن عجب صفایی دارد
ولادت امام حسن مجتبی کریم اهلبیت مبارک
هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم ؟
من اگر این همه بیدار نباشم چه کنم ؟
گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است
خون جگر از غمت ای یار نباشم چه کنم ؟
عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند
من برآنم که گرفتار تو گردم چه کنم ؟
تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم ؟
راستی ، این همه بیمار نباشم چه کنم ؟
نماز و روزه و افطار عشق است
سحر خوردن کنار یار عشق است
بیا مهدی که بی تو روزه سخت است
ضیافتخانه با دلدار عشق است
گلستان جهان همراه خار است
گل نرگس بود بی خار ، عشق است
بیا در ماه روزه یاریم کن
کنارت مهدیا افطار عشق است
اللهم عجل لولیک الفرج
اگه دوست داشتی برای تعجیل در ظهورش 14 صلوات
وظایف منتظران
اولین و مهمترین وظیفه، کسب معرفت نسبت به وجود مقدس امام عصر است. آن چنان که در روایاتی که از پیامبر و ائمه (علیهم السلام) نقل گردیده، آمده است: ” من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة “
مؤلف کتاب مکیال المکارم می فرماید: ” … شناخت امام زمان جز به دو امر حاصل نمی گردد: اول شناختن امام به نام و نسب، دوم شناخت صفات و خصائص او و تحصیل این شناخت از اهم واجبات است . “
تهذیب نفس و دوری از گناهان
در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «من سره أن یکون من أصحاب القائم فلینظر و لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر»هرکس دوست دارد از یاران قائم باشد باید که منتظر و پرهیزکار باشد و با اخلاق نیک رفتار نماید و در این حال او منتظر است.
دلبستگی و پیوند با مقام ولایت
حفظ و تقویت پیوند با مقام ولایت و تجدید عهد با آن حضرت، یکی دیگر از وظایف مهم منتظران است تا با چنین عهد و پیمانی ناگسستنی برای یاری حضرتش تا پای جان بایستند و هرگز تن به رکود و ذلت و ظلم و بی عدالتی ندهند.
تحصیل آمادگی برای ظهور حجت حق
یکی دیگر از این وظایف، کسب آمادگی های نظامی و غیرنظامی برای یاری و نصرت امام زمان است. امام موسی کاظم (علیه السلام) می فرمایند: «من ارتبط دابة متوقعا به امرنا و یغیظ به عدونا و هو منسوب الینا ادر الله رزقه و شرح صدره، و بلغه امله و کان عونا علی حوائجه هرکسی اسبی را به انتظار امر ما نگه دارد و به سبب آن دشمنان را خشمگین سازد و او به ما منسوب باشد خداوند روزیش را فراخ گرداند و به او شرح صدر دهد، او را به آرزویش برساند و در رسیدن به خواسته هایش یاری کند و به همین دلیل بوده است که در گذشته منتظرینی وجود داشته اند که هماره با خود سلاح و اسبی داشتند که آن را برای در رکاب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) بودن تهیه کرده بودند.
ذکر این مطلب حائز اهمیت است که از آن جا که آمادگی رزمی و نظامی، بیشتر با روحیه مردان سازگاری دارد و زنان از این نظر معافند، باید به گونه ای دیگر که موجب رضای خدا و امام زمان باشد برای قیام حضرت بقیه الله کسب آمادگی نمایند. بدین صورت که زنان باایمان و عفیف با خوب شوهرداری کردن و تربیت فرزندان شجاع و سلحشور یاران باوفایی برای امام (علیه السلام) بپرورانند. همچنین آنان، با تبلیغ فرهنگ انتظار و دادن روحیه یاری گری امام عصر (علیه السلام) به مردان، کسب علم و دانش و… آماده ظهور آن مهر تابان گردند.
و اما در خصوص ویژگی های زن مسلمان منتظر که کمتر، از آن در کتب مربوط به انتظار سخن به میان آمده است باید گفت که زن منتظر همان زن مسلمان و باایمانی است که حقیقت اسلام را به خوبی دریافته است و با جان و دل دستورات آن را فراگرفته و به آن ها عمل نموده است. زن منتظر، بانویی است که ویژگی های یک زن مسلمان متدین و عفیف را داراست و در عین حال، با تمام وجود، بامعرفت و اعتقاد کامل، انتظار فرج را دارد. زن منتظر برای تحقق امر ظهور باید تحولی اساسی در فرهنگ بوجود آورد و با رشد ایمان و معنویت در خود، تبلیغات مسموم طاغوتیان را خنثی نماید، تا افتخار و لیاقت پرچمداری و یاریگری امام عصر را پیدا کند؛ چراکه تحول و انقلاب عظیم مهدوی جز با همکاری زنان صورت نخواهد پذیرفت.
زن مسلمان، در مقام انتظار، باید با ارائه الگوی برتر از یک زن کامل، ارشادگر سایر زنان گردد، تا دنیا شاهد قدرت عظیم فرهنگی و دینی زنان باشد و همگان بدانند همچنان که زنانی در سقوط پرچمدار هبوط نفس انسانی اند، در معنویت نیز بانوانی مؤمن و با استقامت پاسداری از دین را به عهده داشته و با پرورش فرزندانی که یاور انقلاب مهدوی اند، زمینه را برای تحولی بزرگ و جهانی فراهم می آورند. لذا زن منتظر با خودسازی و تهذیب نفس به ترتیب فرزندان خود همت می گمارد و با تفهیم فرهنگ انتظار به آنان، آگاهی های لازم در خصوص انتظار و ظهور حضرت حجت (علیه السلام) را به ایشان می آموزد تا یاورانی پاک و شجاع برای یاری بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه) بپروراند.
حجاب نمادی از انتظار
یکی از ویژگی های بارز یک زن مسلمان و منتظر رعایت حجاب اسلامی است. زن باایمان و منتظر با پیشه ساختن عفت و حجاب، ضمن تأمین سلامت جامعه سعی می کند به چنان درجه ای از تعالی و تکامل نایل آید که افتخار منتظر حقیقی بودن را داشته باشد و بااثبات این مطلب که با اتصال به راه ولایت و با پیروی از فاطمه زهرا که خود تجسم عینی عفت و حجاب بود، به خودباوری و تعهد رسیده، و با انتخاب ظاهری پاک و معنوی علاوه بر باطنی مطهر و روحانی، بسان سربازی وفادار و متعهد آمادگی خویش را در جهت شرکت در انقلاب عظیم مهدوی اعلام می نماید.
علاوه بر آن، زن منتظر در صحنه عمل به اوامر الهی، به دیگرسازی نیز می پردازد. لذا در عصر کنونی، که هر روز شاهد زنانی بدحجاب با قیافه ای بزک کرده که آگاهانه یا از روی نادانی به ترویج و اشاعه فرهنگ مبتذل و منحط بیگانه می پردازند و در ملأ عام ظاهر گشته و جوانان را به سوی پرتگاه های سقوط و تباهی می کشند، بر زنان مؤمن منتظر است که با پرداختن به امر معروف و نهی از منکر از فساد جامعه جلوگیری نمایند. زنان فرزانه و اندیشمند جامعه اسلامی باید با ترویج و تبلیغ هرچه بیشتر دین، خودباوری و معنویت را در بین سایر زنان تقویت نمایند و به آنان تفهیم کنند که مادامی که قلب و روح را از انواع گناهان پاک نسازند و ظاهر خویش را نیز مطابق به فرامین الهی درست ننمایند، لیاقت یاری گری و عنایت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) از ایشان سلب خواهد شد و هر روز بلکه هر لحظه بر فاصله آنان با جان عالم خلقت، مهدی موعد (عجل الله تعالی فرجه) افزوده خواهد شد. لذا دست یافتن به فیض عظیم یاوری و دیدار روی دوست، تهذیب نفس و خودسازی و دیگر سازی می طلبد.
رجعت زنان در دوران ظهور
از یاوران حضرت مهدی(عج) زنانی هستند که خداوند به برکت ظهور امام زمان(عج) آنها را زنده خواهد کرد و بار دیگر به دنیا رجعت خواهند کرد، این گروه دو دستهاند: برخی با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخی دیگر فقط از آمدنشان سخن به میان آمده است. در منابع معتبر اسلامی نام 13 زن یاد میشود که به هنگام ظهور قائم آل محمد(ص) زنده خواهند شد و در لشکر امام زمان به مداوای مجروحان جنگی و سرپرستی بیماران خواهند پرداخت.
طبری در «دلائل الامامه» از مفضل بن عمر نقل کرده که امام صادق(ع) فرمود: همراه قائم آلمحمد(ص)، سیزده زن خواهند بود، گفتم آنها را برای چه کاری میخواهد؟ فرمود: به مداوای مجروحان پرداخته، سرپرستی بیماران را به عهده خواهند گرفت. عرض کردم: نام آنها را بفرمایید، فرمود: قنواء دختر رشید هجری، ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه (مادر عمار یاسر)، زبیده ام خالد احمسیه، ام سعید حنفیه، صیانه ماشطه، ام خالد جهنیه، این گروه سیزده نفری رجعت خواهند کرد و خداوند برای قدردانی از آنها، به برکت امام زمان آنها را زنده خواهد کرد. در این روایت امام صادق(ع) از آن سیزده زن فقط نام نه نفر را یاد میکند، در کتاب «خصایص فاطمیه» به نام نسبیه، دختر «کعبه مازینه» و در کتاب «منتخب البصائر» به نام «وتیره» و «احبشیه» اشاره شده است.
مفهوم انتظار در دوره ی غیبت کبری و آثار سازنده آن
انتظار در این دوره به معنای چشم به راه بودن و در انتظار ظهور و برپایی روز موعود در هر لحظه و هر روز بودن است. زیرا ظهور تنها وابسته به اراده ی خداوند است .
اثار و نتایج سازنده انتظار
در هر کدام از این دوره ها فرد باید از لحاظ عقیدتی و روحی و رفتاری برای ظهور امام زمان(عج) آماده کند. کسب این معرفت ها که در واقع نزدیک شدن فرد به حالت یک منتظر واقعی است می تواند نتایجی فردی و اجتماعی را در جامعه مهدوی به نمایش بگذارد که می توان به صورت خلاصه به .
1- دستیابی به خیر دنیا و آخرت
2- به ارمغان آوردن خیر و نیکی برای هم کیشان و هم نیان خود
3- یه ارمغان آوردن نیکی ها برای عموم انسان ها
4- سهیم بودن در ایجاد شرایط ظهور که موجب جلب رضایت بقیة اله (عج) می شود.
آثار سازنده انتظار
1- خودسازی فردی:انتظار مصلح جهانی به معنای آماده باش کامل فکری و اخلاقی، مادی و معنوی، برای اصلاح همه ی جهان است. تنگ نظری ها، کوته بینی ها، کج فکری ها، حسادت ها، اختلافات کودکانه و نابخردانه و به طور کامل هرگونه نفاق و پراکندگی با موقعیت منتظران واقعی سازگار نیست.
2- خودیاری های اجتماعی:منتظران راستین در عین حال وظیفه دارند تنها به خویش نپردازند، بلکه مراتب حال یکدیگر باشند و علاوه بر اصلاح خویش در اصلاح دیگران نیز بکوشند.
3- حل نشدن در فساد محیط:هنگامی که فساد فراگیر می شود و اکثریت یا جمع کثیری را به آلودگی می کشاند، گاهی افراد پاک در یک بن بست سخت روانی قرار می گیرند بن بستی که از یأس سرچشمه می گیرد و تنها چیزی که می تواند آن ها را به مقاومت و خویشتن داری دعوت کند و نگذارد در محیط فاسد حل شوند امید به اصلاح نهایی است. 4- رابطه ی عاشقانه با پروردگار:آیات متعددی در قرآن و روایات بسیاری از پیامبر اکرم (ص) در شان گروهی از شیعیان علوی نازل شده است که در آخرالزمان پدیدار خواهند شد. یکی از این آیات شریف، آیه ی ذیل است: « ای کسانی که ایمان آورده اید! هرکس از شما که از آیین خود باز گردد بداند که خداوند به زودی قومی را بر می انگیزاند که ایشان را بسیار دوست دارد و آن ها نیز خداوند را دوست می دارند و در برابر مؤمنان سرافکنده و فروتن و در مقابل کافران سرافراز و مقتدرند ».
5- فروتنی در برابر مؤمنان و ایستادگی در مقابل کافران:در همین آیه بعد از ذکر این عشق پاک دوطرفه علامت آن را چنین بیان می کند: در برابر مؤمنان متواضع و فروتنند و در مقابل کافران گردن فراز و مقتدرند.
اما به راستی در جامعه مهدوی ، زنان منتظر به عنوان سازندگان و تربیت کنندگان عاشقان مهدی علیه السلام چیست ؟ آیا زنان نیز در جرگه اصحاب منتظر و منتظران واقعی حضرت قرار می گیرند؟ در این صورت ویژگی های بانوی منتظر کدام است ؟
حضور 50 زن در بین یاران امام زمان(عج)
ام سلمه از پیامبر(ص) چنین روایت کرده است: «یعوذ عائذ من الحرم فیجتمع الناس الیه کالطیر الوارد المتفرقة حتی یجتمع الیه ثلاث ماة واربعة عشر رجلا فیه نسوة فیظهر علی کل جبار و ابن جبار»، در آن هنگام پناهندهای به حرم امن الهی پناه میآورد و مردم همانند کبوترانی که از چهار سمت به یک سو هجوم میبرند، به سوی او جمع میشوند تا اینکه در نزد آن حضرت سیصد و چهارده نفر گرد آمده که برخی از آنان زن هستند که بر هر ستمگر و ستمگر زادهای پیروز میشوند.
مهم ترین نقش زنان در عصر غیبت
زنان شیعه، با بهرهگیری از آموزههای دینی در طول تاریخ تشیع با پرداختن به اساسیترین کار که همان مادری است، بلندترین گامها را برای حفظ ولایت برداشتند. آنان با نقش آفرینی خود، ارزش ولایت و دوستی ولی خدا را به فرزندان خود منتقل کردند؛ به ویژه در عصر غیبت که امام معصوم حضور ظاهری نداشت، این مادران بودند که با فضا سازی مناسب در خانه و با پایبندی به امام زمان خود و با ابراز علاقهای که به آن امام، نشان میدادند، این علقه و عاطفه را به فرزندان خود هم منتقل کردند و از این طریق، در حفظ و احیای این مهم کوشیدند.
تمام ارزشهای دینی، اخلاقی، ملی و… در درون خانواده شکل میگیرد، نهادینه میشود و به جامعه منتقل میگردد؛ به ویژه ارزشهای ولایتمداری که از ارزشهایی است که، دشمن نوک تیز حمله خود را متوجه آن کرده است، توسط خانواده از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. مادران منتظر، باید بدانند یکی از مسئولیتهایی که از سوی شارع مقدس بر عهده آنها گذاشته شده است، تلاش برای تربیت یک نسل ولایی است.
بررسی و تفکیک وظایف زن و مرد در دوران غیبت یا ظهور مفید است. نقش همه اقشار جامعه اعم از زن و مرد، روحانیون، صنوف مختلف، حوزه ها و دانشگاه ها و آموزش و پرورش و … باید جداگانه طرح و بررسی و تبیین شود. زنان نیز علاوه بر شناخت وظایف عام و تکلیف منتظران باید از نقش ها و وظایف ویژه خود مطلع شوند. زنان و مردان هر کدام به اندازه توانمندی و استعدادشان در زمینه سازی ظهور نقش دارند.
مادر منتظر، برای پرورش یک نسل منتظر، باید با ساز و کارهای تربیت نسل ولایی آگاه باشد و با بصیرت و آگاهی و ایجاد زمینههای لازم و از بین بردن موانع و با استعانت از پروردگار، برای تربیت نسل منتظر تلاش کند؛ از این رو عمدهترین نقش آفرینیهای زن منتظر، منتظرپروری است. مهدیباوری و مهدییاوری دو شاخصه اصلی نسلی است که باید زمینه ساز حکومت مهدوی باشد. این دو شاخصه در شاکله نسلی جدید که با سهمگینترین طوفانهای بنیان برانداز دین و دینداری مواجه میباشند، شکل نمیگیرد، مگر با تربیت دینی اصولی و همراه بینش و آگاهی که سکاندار این مهم هم مادران و زنان هستند.
نظر به اهمیت و نقش بیبدیل حضور دین در زندگی، به نظر میرسد مهمترین رسالت زنان منتظر، توجه به تقویت بنیانهای دینداری در فرزندان خود میباشد؛ چرا که نسل بدون دین، با اعتقادات سست و بیاساس، هرگز نمیتواند در آینده، پرچم دار حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد.
از آن جا که به گواهی تجربه و تاریخ، عواطف پاک و مقدس در ارتباط با معصومان علیهم السلام عامل ثبات قدم بیشتر در دینداری است و از آن جا که عشق و محبت به اهل بیت علیهم السلام تا حد زیادی بیمه کننده افراد برابر گناه و فساد است، از مهمترین رسالتهای دیگر زنان مسلمان در عصر فعلی، ایجاد محبت و عشق به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در وجود فرزندان میباشد. به بیان دیگر، تربیت نسل مهدی باور و مهدی یاور، یکی از مهمترین و اساسیترین کارهایی است که زنان میتوانند برای حفظ دینداری فرزندانشان انجام دهند. از سوی دیگر، با این عمل، زمینه ظهور حضرت را با تأمین نیروی انسانی مؤمن و معتقد به وجود مبارک حضرت، فراهم کنند.
همه حالات و رفتار و حتی خطورات فکری مادر در فرزند، تأثیرگذار است. مادری که خود علقه عاطفی و فکری با مولای خود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف داشته و این علقه، نمود عملی در زندگی او دارد، قطعاً این عاطفه را به فرزند هم منتقل خواهد کرد. خواندن دعاهایی که تقویت کننده ارتباط با امامان معصوم علیهم السلام است، میتواند در تربیت نسل مهدی باور مؤثر باشد. اگر در آموزههای دینی، بر خواندن دعاها و زیاراتی چون زیارت جامعه کبیره، زیارت عاشورا، دعای عهد و دعای فرج تأکید شده است، بدین سبب است که ارتباط مستدام مادر با این مضامین، به طور مستقیم در جنین تأثیرگذار است و نسلی عاشق ولایت را میپروراند.
متاسفانه زنان امروز وظایف، نقش ها و رسالت های خود را در زمینه سازی ظهور نمی دانند و چون نسبت به این موضوع علم ندارند نمی توانند در این راه قدم بردارند. لازمه حرکت زنان در مسیر زمینه سازی آگاه شدن آنها به وظایف و تکالیفشان در عصر غیبت است.
حضرت زهرا (س) اضطرار به حجت را لمس کرد و در راه ولایت مداری و تبعیت از حجت خدا در زمین تا پای جان ایستاد. زنان امروز هم باید با تاسی از این بانوی بزرگوار اضطرار به حجت را درک کنند و زمینه های ظهور حجت خدا در زمین را فراهم کنند.
زنان امروز در نقش مادر باید خود به اصول و مبانی تعلیم و تربیت و تربیت یک نسل ولایی، علاوه بر شناخت، التزام داشته باشند تا بتوانند فرزندانی ولایی و مهدی یاور تربیت کنند.
زنان و فرهنگ سازی در عرصه مهدویت و انتظار
با توجه به اين که زنان همواره در طول تاريخ، نقش فرهنگ سازي داشتهاند، امروز هم بايد فرهنگ ولايت مداري را سر لوحه کار خويش قرار دهند و تمام تلاش خود را براي دفاع از حريم ولايت بکار بندند تا بتوانند در مسير اصلي جامعه اسلامي ازتمام ظرفيت ها بهره مند شوند. در حال حاضر مهم ترين رسالت زنان منتظر در عصر غيبت اعتراض به جريان هاي ضد فرهنگي است که امپرياليسم غرب به زن مسلمان نسبت داده است.
زنان در طول تاريخ گام هاي موثري در دفاع از حريم ولايت برداشته اند که مي توان به نقش محوري بي بي دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت فاطمه معصومه (س) اشاره کرد که هرکدام در زمان خويش به دفاع از حريم ولايت امام عصر (ع)خود پرداختند و دردها و مشکلات فراواني را در اين راه تحمل و حتي جان خود را در اين راه نثار کردند. به طور حتم يکي از مهم ترين وظايف زنان منتظر، فرهنگ سازي در عرصه مهدويت و انتظار است.
يکي از نمونه هاي بارز آن بصيرت و معرفت لازم در خنثي کردن فرهنگ ضد مهدويت وبي بند وباري الگو گرفته از غرب در جامعه و زندگي روزمره زنان ودختران مسلمان است و ما زنان در کنار مردان با پايبندي عملي به احکام شريعت و امر به معروف و نهي از منکر مي توانيم، پيرو راستين حضرت بقيت الله الاعظم (عج) باشيم .
ما متاسفانه برخي از زنان و دختران جامعه ما با الگوگيري از فرهنگ ابتذال و پوچ گراي غرب، اصالت، ارزشها و جايگاه خود را به عنوان مادران امروز و فردا به فراموشي سپردهاند واين مسئله خود يکي از معضلات اصلي در زمان حاضر است و حتي گاهي مشاهده مي شود زنان حاضر به قبول مسووليت فرزند آوري نمي شوند.
زنان متعهد ومسلمان با منتظر پروري و تأمين نيروي انساني براي حضرت مهدي(عج) مي تواند رسالت خويش را ايفا کنند که پرورش و تربيت فرزنداني مهدي باور و مهدي ياور از ديگر مسووليت هاي مورد انتظار است.
زنان منتظر بايد بخاطر داشته باشند هميشه و در هر عرصهاي که وارد ميشوند بايد جزء بهترين ها باشند و براي ديگر بانوان هم الگو شوند به ويژه در حفظ حجاب که مهمترين شاخصه رفتاري يک بانوي مسلمان است، بايد نمونه و الگويي شاخص باشند.
نقش زنان در حفظ فرهنگ مهدویت
زنان شیعه با بهرهگیری از آموزههای دینی در طول تاریخ تشیع با پرداختن به اساسیترین نقش و کارکرد زنان، که همان مادری است، بلندترین گامها را برای حفظ ولایت برداشتهاند. آنان با نقشآفرینی خود ارزش ولایت و حب به ولی خدا را به فرزندان خود منتقل کردند و بالاخص در عصر غیبت، این مادران بودند که با فضاسازی مناسب در خانه و با پایبندی به امام زمان خود و با علاقهای که به ایشان نشان میدادند و رابطه قلبی و معرفتی که با حضرت داشتند، این علاقه و عاطفه را به فرزندان نیز منتقل کردند و از این طریق، در حفظ و احیای این مهم میکوشیدند.
و اما در عصر حاضر، تربیت انسان دیندار پویا، کارآمد و عاشق ولایت از اهمیت و جایگاه بالایی برخوردار است؛ چرا که شاهد هجوم جریان شوم ناتوی فرهنگی هستیم که بنا دارد از نسل جوان ما یک نسل بیهویت و بیریشه بسازد. همان طور که مقام معظم رهبری مطرح فرمودند: باندهای بینالمللی زر و زور، که برای تسلط بر منافع ملتها، سازمانهای نظامی ناتو را تشکیل داده بودند، اکنون در پی تشکیل ناتوی فرهنگی هستند و با استفاده از امکانات زنجیرهای متنوع و بسیار گستردهی رسانهای، در پی تخریب هویت ملی جوامع بشری هستند و بنا دارند که با استحالهی فرهنگی و انقطاع تاریخی بین گذشته و آینده، از جامعهی ما ملتی بیهویت بسازند. اینجاست که نقش مادران در دفاع از هویت ملی و دینی و انتقال ارزشها بسیار پررنگ میشود؛ چرا که تمامی ارزشهای دینی، اخلاقی، ملی و… در درون خانواده است که شکل میگیرد، نهادینه میگردد و به جامعه منتقل میشود. بالاخص ارزشهای ولایتمداری که از جمله ارزشهایی است که دشمن نوک تیز پیکان حملهی خود را متوجه آن نموده است، از طریق خانواده، از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود.
مادران منتظر باید بدانند یکی از مسئولیتهایی که از طرف شارع مقدس بر عهدهی آنان گذاشته شده، تلاش برای تربیت یک نسل ولایی است؛ چرا که در روایات متعدد آمده است که ولایت و مودت اهل بیت از فرایض الهی است و ملاک قبول اعمال و عبادات به حساب میآید. در زیارت جامعهی کبیره میخوانیم: بموالاتکم تقبل الطاعه المفترضه و لکم الموده الواجبه: به سبب ولایت شما طاعت واجب پذیرفته میشود و «موده واجبه» برای شماست. همچنین پیامبر به سلمان فرمودند: انالموده اهل بیتی مفروضه واجبه علی کل مؤمن و مؤمنه: مودت اهل بیت من بر هر مرد و زن باایمان فرض و واجب است.
از این رو، عمدهترین نقشآفرینیهای زن منتظر، منتظرپروری است. امید است همان طور که زنان در طول تاریخ تشیع افتخارآفرینیهای زیادی در حفظ مکتب تشیع داشتهاند، در این عصر هم بتوانند با تربیت نسل مهدیباور، دین خود را به جامعهی دینی ادا نمایند .
اگر پایهی اصلی تربیت و رشد صحیح فرد برای اجتماع را در خانواده جستوجو کنیم، زن به عنوان مربی خانواده و عامل اصلی انتقال ارزشها، اصیلترین نقشها را بر عهده دارد و در اهمیت آن همین بس که بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) میفرمایند: ” آن گاه که زن در منزل به امور خانه و تربیت فرزند میپردازد به خدا نزدیکتر است “.